بخشی از مقاله
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین الگوهای تعاملی والدین ، شیوه های فرزند پروری و عملکرد خانواده بر سبک های دلبستگی کودکان دبستانی پرداخته است. روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری کلیه والدین دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر برازجان هستند که در سال تحصیلی 94-95 مشغول به تحصیل می باشند. نمونه این پژوهش مشتمل بر 200 نفر از والدین دانش آموزان مقطع ابتدایی بودند که برای انتخاب آنها از روش نمونه گیری خوشه ای استفاده شده است.
ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه سبک های دلبستگی هازن و شیور ،فرزند پروری بامیرند، عملکرد خانواده و الگوهای تعاملی بود. نتایج نشان داد که بین الگوی تعاملی والدین با سبک های دلبستگی - ایمن و ناامین دوسوگرا - کودکان دبستانی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. بین شیوه فرزند پروری اقتدارطلبی با سبک های دلبستگی - ایمن - کودکان دبستانی رابطه مثبت و معنادار ، بین شیوه فرزند پروری آزادمنشانه با سبک های دلبستگی - ایمن - کودکان دبستانی رابطه منفی و معناداری وجود دارد.
همچنین بین شیوه فرزند پروری اقتدارطلبی با سبک های دلبستگی - ناایمن اجتنابی - کودکان دبستانی رابطه منفی و معنادار، بین شیوه فرزند پروری آزادمنشانه با سبک های دلبستگی - ناایمن اجتنابی و ناایمن دوسوگرا - کودکان دبستانی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. بین عملکرد خانواده با سبک های دلبستگی - ایمن و ناامین دوسوگرا - با کودکان دبستانی رابطه مثبت و معنادار وجود دارداما عملکرد خانواده با سبک دلبستگی - ناایمن اجتنابی - کودکان دبستانی رابطه منفی و معنادار وجود دارد. الگوهای تعاملی والدین، شیوه های فرزند پروری و عملکرد خانواده 39درصد واریانس سبک دلبستگی ایمن کودکان دبستانی را پیش بینی می کند.
مقدمه
از جمله مهمترین عواملی که تعیین کننده شخصیت فرد در بزرگسالی است رابطه او با مراقب یا مادرش است وجود یا عدم وجود این رابطه و همچنین چگونگی و کیفیت این رابطه بین نوزاد و مراقب او مورد توجه بسیاری از روانکاران و روانشناسان قرار گرفته است؛ که در این بین بولبی به طور منظم و منسجم به مطالعه و بررسی این رابطه تحت عنوان دلبستگی پرداخته است. دلبستگی مفهومی است که ریشه در کارهای کردار شناسان دارد و دارای بار مفهومی روان تحلیل گرایانه نیز است.
بولبی - 1987 - 1تاکید میکند که هیجانها جزء اساسی دلبستگی هستند و نیز کودکان با سبک دلبستگی ایمنی دارای تجارب سرشار از ایمنی و به دور از اضطراب مختل کننده هستند و در مقابل، کودکان با سبک دلبستگی ناایمن - اجتنابی و دو سوگرا - دنیا را محیطی ناامن واسترسزا تصور کرده و توانایی موثر و سازنده با مشکلات و موقعیتهای تنشزا را ندارند - شهابی زاده،. - 1391 به طور کلی کودکان با سبک دلبستگی ایمن خواهان تعامل و همکاری و رفتار چسبندگی به مراقب خود بوده و در حضور او احساس راحتی میکنند.
کودکان با سبک دلبستگی اجتنابی از این که به رابطه دوسویه با مراقب خویش بپردازند اجتناب کرده و رفتاری حاکی از عدم راحتی نشان میدهند. در نهایت کودکان با سبک دلبستگی ناایمن دو سو گرا رفتار متعارض با مراقب خویش نشان میدهند، که از یک طرف خواهان گرایش به مراقب و تعامل با او بوده و از سوی دیگر خواستار گریز یا اجتناب از او هستند .با این حال میتوان گفت یکی از عوامل شکلگیری شخصیت در بزرگسالی کیفیت دلبستگی در زمان کودکی فرد میباشد؛ ازاین رو پرداختن به نظریه دلبستگی میتواند راهی برای مطالعات موردنظر در زمینه رشد و شکلگیری شخصیت افراد در آینده باشد - امامی،. - 1390
خانواده مهمترین نهاد تربیتی جامعه و نخستین پرورشگاه فرد محسوب می شود. بیان هر سخنی درباره تربیت کودک و نوجوان، بدون توجه به نقش حیاتی خانواده ناقص است. عملکرد خانواده به زمینه هایی مانند: توانایی خانواده در هماهنگی با تغییرات، حل تضادها و تعارضات، همبستگی بین اعضاء، موفقیت در اعمال الگوهای انضباطی، رعایت حد و مرز بین افراد و اجرای مقررات و اصول بر این نهاد با هدف حفاظت از کل سیستم خانواده بستگی دارد - آهنگر انزابی، . - 1390
از نظر عملکرد می توان خانواده ها را در دو دسته عملکردی و غیر عملکردی تقسیم کرد. خانواده عملکردی، مشکلات خود را به درجات و در زمان بندی هایی متفاوت حل می کنند. در واقع، خانواده منظومهای باز است که اعضاء به طور عاطفی به هم پیوسته اند، البته برای گسترش هویت فردی خود نیز تشویق می شوند. فضای چنین خانواده هایی مملو از عشق و پذیرش بدون قید و شرط است. در نتیجه تعارض را تحمل میکنند و با میل و رغبت، درخواست کمک یکدیگر را اجابت می کنند - زارعی،. - 1389 خانوادهی غیر عملکردی حالت بسته دارد و اعضاء از لحاظ عاطفی به حال خود رها شده و جدا از هم هستند. مرزهای بین اعضا سخت و حتی مبهم است.
عشق مشروط بوده و اعضا خانواده برای گسترش هویت فردی، تشویق نمیشوند. خانواده از قبول مشکل یا درخواست کمک خودداری نموده و به نظر می رسد، مشکلات ادامه می یابند و شکلهای دیگر بروز می کنند - کاندون1 ، - 2013 طبق نظر اپستین - 2009 - 2، »والدین از طریق عوامل مختلفی بر رشد عقلی و ذهنی فرزندان تأثیر میگذارند، یکی از این عوامل شیوههای تربیتی اعمال شده از سوی والدین است« - یوسفی، . - 1386 منظور از شیوههای تربیتی، شیوههایی است که والدین برای تربیت فرزندان خود بکار میبرند.
شیوه تربیتی الگویی از نگرشها است که والدین نسبت به فرزندان خود ابراز میکنند. بامریند - 1967 - 3 بین سه شیوه تربیتی یعنی شیوههای مستبدانه، مقتدرانه و آسانگیر تمایز قائل شد. شیوه تربیتی مستبدانه با سختگیری و انعطافناپذیری مشخص میشود. از سوی دیگر والدین مقتدر بر خودمختاری فرزندان در محدوده مقررات خانواده تأکید دارند. والدین آسانگیر در تربیت فرزندان از قوانین مشخص پیروی نمیکنند و کنترلی بر کردار و رفتار آنان ندارند و فرضیههای گوناگونی در تبیین این تفاوت مطرح شده است.
مطالعات متعددی در داخل و خارج از کشور ارتباط عملکرد خانواده با سبکهای فرزندپروری مورد بررسی قرار دادهاند. لاستر، مکادو و پایپس - 2009 - 4، در پژوهشی به منظور شناسایی عوامل مرتبط با پیشرفت و سازگاری کودکان آفریقایی آمریکایی نشان دادند که بین عوامل نامطلوب موجود در محیط خانواده و مشکلات آموزشگاهی و رفتاری کودکان رابطهی مثبت برقرار است. شک - 2008 - 5 در پژوهش خود به بررسی عملکرد خانواده با سلامت روانشناختی، سازگاری تحصیلی و مشکلات رفتاری نوجوانان چینی پرداخته است. یافتههای وی نشان میدهد نوجوانانی که عملکرد خانواده خود را خوب گزارش کردهاند از مشکلات بهداشت روانی و رفتارهای مشکلدار بیشتر و عملکرد تحصیلی ضعیفتر داشتهاند. پورتس، هول، براون و ایگنبرگ6 - 2010 - نیز در مطالعهای به بررسی کارایی خانواده و سازگاری کودکان مدرسهرو پرداختهاند.