بخشی از مقاله
چکیده:
مقاله حاضر به بررسی تأثیر روانشناسی محیط، رنگ و فرم فضا بر بهبود کیفیت آموزش معماری می پردازدکه با بررسی پیشینه پژوهشی که در مقایسه ای با عنوان دو رنگ تأثیرگذار ، برای کتابخانههای مدارس، رنگهایی را پیشنهاد میکند و یکی از اولین منابعی را که به کاربرد رنگ در معماری توجه کرده »ویتروویوس« نوشته است. رنگ ا خاصیت بصری فرم می باشد و در حقیقت فرم را از طریق رنگ معنا می کند.
همچنبن نور تأثیر مثبت زیادی بر روان و رفتار و تولید انرژی مثبت در انسان دارد. و فرم - توده فیزیکی یک شیء است که سه بعدی بوده و وزن دارد ، فرم معمولا به پوسته بیرونی بنا نسبت داده می شود. و فضا عنصر اصلی طراحی داخلی به شمار می رود.در طراحی داخلی، معمولا استفاده موثر از فضا و ارتباط آ ن با محیط ضروری است.پس از ارائه تعاریف فوق، آموزش معماری مطرح می گردد و آموزش معماری آن گاه امکان می یابد که تعریفی کامل، شامل، معلوم و مقبول از »معماری« وجود دشته باشد که بتوان آن را آموزش داد.
در فضای آموزش معماری، عناصری مانند رنگ- فرم- فضا- بافت-نور و... باید یک محیط بدون ترس فراهم کند که فرآیند بصری را بهبود بخشد و استرس را کاهش داده و رشد ذهنی و خلاقیت را از طرق مختلف ارتقاء دهد.
مقدمه:
عوامل مختلفی بر معماری تأثیر میگذارد. یکی از این عوامل رنگ است. تأثیر روانی رنگها در محیط، به خصوص در فضاهای آموزشی، که گاهر محیطی کسالتآور به نظر میآیند، انکارناپذیر است. در معماری رنگ، تعریفهای ویژه و جدیدی برای فشار ارایه میشود. آگاهی نداشتن از این مسئله تأثیرهای جبرانناپذیری در پی دارد، به همین دلیل است که رنگهای به کار برده شده در یک کتابخانه با یک زندان و یک مهدکودک تفاوت دارد، زیرا تعریفها از فضا در این فضاها متفاوت است
فضاهای آموزشی باید محیطی مناسب، روحبخش، شاد و جذاب باشد. فضای مناسب یعنی فضایی روحبخش که فرد در آن بتواند فارغ از فشارهای ناخواستهی روانی رشد کند و شکوفا شود. کیفیت فضای داخلی یکی از مواردی است که تأثیر مستقیمی بر حوه انجام فعالیتهای دانشجویان دارد و همچنین نگرش، احوال و شخصیت آنها را تحت تأثیر قرار میدهد. معماری داخلی میتواند در ایجاد چنین فضایی در دانشگاه نقش مؤثر باشد. هدف معماری داخلی فضاهای آموزشی،بهبود عملکرد فیزیکی و روانی فضا برای راحت-سازی مناسب در آن است.
پیامدها و واکنشهای ناشی از مشاهده و تجربه رنگ ممکن است به درونیترین مراکز بدن منتقل شده از آغاز بر مراکز اصلی روانی و عاطفی تأثیر میگذارد. کشف روابط بین عوامل رنگ و اثرات آن در انسان، که رابط آنها چشم و مغز است از مسایل بسیار مهم مورد توجه هنرمند میباشد. بنابراین انتخاب رنگ میبایست بر اساس مقصودی باشد که رأی بیان آن در فضای مورد علاقه خود را در نظرداریم - سید صدر، - 1384 اثرات مختلف نور و رنگ را به وسیله دستگاههای مجهز، روی مغز و اندیشه و چشم و حتی کالبدشناسی آزمایش میکنند. اثر تاریکی و روشنی روی چشم و دیدن رنگهای کروماتیک، واکنش بینایی و پدیده پس دید - آثار باقیمانده در چشم - ، مباحثی است که در زمینه کار فیزیولوژیستها قرار دارد
بنابراین رنگ در طراحی ساختمان فضاهای آموزشی از اهمیت ویژه-ای برخوردار است و میتواند به شیوههای مختلف، از جمله احساسات تأثیرهای بنیادین بر جای میگذارند. در این تحقیق در نظر است رنگهای به کار رفته، در فضاهای داخلی - دیوار، کف، سقف و ... - 4 دانشکده علوم انسانی، فنی مهندسی، علوم اجتماعی و علوم آب در دانشگاه آزاد اسلامی واحد شوشتر و تأثیر آن را بر دانشجویان بر اساس روانشناسی رنگها مورد بررسی قرار گیرد. یکی از مشکلاتی که در انجام این تحقیق، محقق با آن مواجه بود، تشابه رنگهای به کار رفته در محیط- مثل رنگ به کار رفته در موزاییک - که از نظر روانشناسی قابل تفسیر نیست. نتایج حاصل از اجرای این تحقیق میتواند در جهت گزینش رنگ مناسب برای استفاده در فضاهای داخلی آموزشی راهگشا باشد.
بیان مسئله
فراگیر و چند وجهی بودن معماری، تأثیر مستقیم و غیرمستقیم آن بر تمامی امور جامعه، و نیز فرهنگ حاکم بر آن اهمیت موضوع را مشخص میکند. بالاخص این که این معماری حاکم بر کشور روز به روز به زوال و نابودی میگراید، نشان میدهد که آموزش در دانشکدههای معماری دچار نقص است و وظیفهی خطیر خود را به خوبی ایفا نمیکند. با توجه به حساسیت امر، لزوم پرداخت به مشکل آموزش معماری به خوبی قابل مشاهده است. در یک دهه ی اخیر، مقولهی آموزش معماری مورد توجه خاص محافل دانشگاهی کشور در رشته معماری قرار گرفته و پژوهشهای زیادی در این باب از سوی جامعه معماری انجام پذیرفته است.
ایجاد تحولی بنیادین را در نظام آموزش معماری، بر پایهی دستاوردهایی که در این حوزه وجود دارند و نیز تحلیل تجربیات گذشته- با توجه به درک مناسب از خصوصیات رشته معماری و تفاوت آن با سایر رشتهها میتوان سرآغازی برای ایجاد فضایی نوین در آموزش معماری دانست.
در این راستا، برای این که بدانیم مشکل معماری جامعه چیست و چگونه باید به حل آن پرداخت، لازم است ابتدا تعریفی روشن از معماری ارایه دهیم تا بتوان رویکردهای جامعهی حاضر را با آن تطبیق داده و نتیجهگیری نمود.
سوال تحقیق
-1 تأثیر روانشناسی محیط، رنگ و فرم فضا بر بهبود کیفیت آموزش معماری چیست؟
-2 آیا نوع رنگ و فرم بر آموزش معماری تأثیر دارد؟
اهداف تحقیق
این مقاله برآن است تا با کمک گرفتن از روانشناسی محیط، تأثیرات رنگو فرم فضا را بر بهبود کیفیت آموزش معماری در ایران مورد بررسی قرار دهد.
روش تحقیق
تحقیق حاضر از نظر هدف از نوع تحقیقات کاربردی و به لحاظ نحوه گردآوری اطلاعات، از نوع پیمایشی و توصیفی محسوب می شود. در این پژوهش از انواع ابزارهای تحقیق از جمله مطالعه و بررسی اسناد و مدارک نوشتاری و تصویری استفاده شده است.
پیشینه پژوهش
»اسکارگال - 1999 - « در مقایسهای با عنوان دو رنگ تأثیرگذار بودن تردید برای کتابخانههای مدارس، رنگهایی را پیشنهاد می-کند که به این شرح است، مدارس ابتدایی پایههایی از آبی، قرمز، زرد.
مدارس راهنمایی: برای کتابخانههای این مدارس که ارتباط دیداری و ذهنی بیشتری برقرار میشود. آبی، سبز، خاکستری، بهترین انتخاب است.
یکی از اولین منابعی را که به کاربرد رنگ در معماری توجه کرده »ویتروویوس« نوشته است. وی در اثر خود به بررسی رنگهای طبیعی و مکانهایی که میتوان این رنگها را بدست آورد، میپردازد. به طور مثال، دو فصل از کتاب وی به بررسی رنگ ارغوانی به دست آمده از صدفهای دریایی و جایگزینی احتمالی آن میپردازد.
»سیم و ویلنورت« با مطالعه روی دانشآموزان 7 تا 10 سال دریافتند که نور و رنگهای موجود در کلاس درس روی دانش-آموزان تأثیر دارد و باعث تغییرات فیزیولوژیکی شدید برروی آنان میشود. هنگامی که لامپ فلورسنت را با لامپهایی،طیف کامل تعویض کردند و رنگ دیوارهای مدرسه را از قرمز و سفید مایل به خاکستری به رنگ آبی مایل به ارغوانی و روشن و رنگ کفپوش را از نارنجی به خاکستری تغییر دادند. میانگین فشار خون دانش-آموزان از 120 به 100 کاهش پیدا کرد. بر اساس گزارش معلمان، پس از آن تغییرها دانشآموزان رفتار بهتری داشتند، دقتشان بیشتر شد و رفتار تهاجمی کمتری نشان دادند. هنگامی که وضعیت کلاسها به حالت اول برگردانی شد،یافتهها دوباره به سطح اولیه بازگشت
طراح داخلی و روانشناسی رنگ:
رنگها در محیط و فضاهای پیرامون ما از واقعیت و نمودی غیرقابل انکار برخوردارند، آنها به صورت مواد رنگین خالص، تیره، و به روی سلسله عصبی، ذهنیت و روان آدمی تأثیر میگذارند. بنابراین بخشی از تأثیرگذاری رنگها مربوط به نمود و شخصیت مستقل هر رنگ است که از آن میتوان به عنوان »قدرت بیان زبان رنگ« نام برد. بخشی دیگر مربوط به وضعیت ذهنی و روانی افراد است. هنرمندان، فلاسفه، محققان و روانشناسان، سخنان بسیاری راجع به تأثیرات رنگ بر روی انسان گفتهاند. امروزه حتی با نوع انتخاب و استفاده از رنگهای مشخص، میتوان به خصوصیات روانی و شخصیت افراد تا حدودی زیادی پی برد
رنگ در فضای داخلی یک ضرورت است. انسان در هر فرهنگ، ملیت و تاریخی که زنگی میکند،آمیختهای از اعمال امیالش در غالب رفتارهاست. لایهای از رنگ همهچیز را میپوشاند و جذابیت تزئینی دارد که به حفظ علایق میپردازد. رفتار رنگ در انجام کارهای مختلف بیشمار است. رنگ در همه جا خود را تحمیل می-کند.
برخی رنگ را خاصیت بصری فرم دانستهاند. در حقیقت عنصر فرم از طریق رنگ معنا مییابد. رنگ در طراحی داخلی احساس آدمی را تحت تأثیر قرار داده و روی فرم تأکید میکند. ضمن آنکه رنگ، حس مقیاس را به هم موجب میشود - هفت اصل برای طراحی، - 2007 انتخاب رنگ به محیط احساسی که تمایل به ایجاد آن است بستگی دارد. رنگهای گرم از لحاظ بصری مهیج هستن. در حالی که رنگهای سرد، اتاق را بزرگتر نشان میدهند. رنگهای قوی میتوانند باعث خستگی مفرط چشم شوند. مخروطهایی چشم دراثر خسته شدن باعث دگرگونی تأثیر رنگها میشوند. رنگهای ضعیف نیز به همین صورت باعث خستگی چشم میشوند.
یکی دیگر از ملاحظات روانشناختی رنگ که در کاربرد هنری رنگ اهمیت دارد، بررسی تأثیر متقابل رنگهاست. جلوه یا اثر هر رنگ در جوار رنگ دیگر تغییر می کند. هر رنگ نسبت به دیگری میزان تیرگی یا روشنی ذاتیاش را مینماید. معکوس کردن این ترتیب طبیعی، ناسازگاری رنگی به بار میآورد. رنگهای سرد، مختصر کاهش در دمای بدن نگرنده ایجاد میکنند و رنگهیا گرم باعث مختصر افزایش دمای بدن میشوند.
به لحاظ بصری، رنگ گرم پیش میآید و رنگ سرد پس مینشیند. رنگهای درخشان به تنهایی جذاب هستند اما اگر در یک الگو یا ردیفی منظم قرار گیرند از نظر بصری تأثیر بیشتری خواهند داشت. این نوع آرایش یک ساختار ساده را بر این رنگها حاکم میکند و در نتیجه یک مفهوم و یا نوعی نظم را ورای حضور محض رنگها، منتقل خواهد کرد. همچنین رنگها میتوانند به نگاه ما نسبت به بافتها تأثیر بگذارند. بافتهایی با کنتراست بالا یک احساس فعال و پر انرژی ایجاد میکنند و رنگها را برای ایجاد محیطی آرام محصور میکنند.
کاربرد نور در معماری داخلی
امروزه تأثیر مثبت نور مناسب، بر روان و رفتار و خلقو خوی، قدرت نیرو بخشی و تولید انرژی مثبت در انسان، غیرقابل انکار می باشد. زیرا نور اثر مستقیم بر فعالیتهای بخشهای درون مغز دارد و اشتیاق و علاقه به روشنایی و یا ترس از تاریکی،فقط یک مسئله واهی یا روانشناختی و یا اجتماعی نیست.
نور اصلیترین عامل پویایی یک فضای داخلی است. بدون نور، فرم، رنگ و بافت قابل دیدنی وجود نخواهد داشت. بنابراین نخستین عملکرد طرحی نور، روشن کردن فرمها و فضای یک محیط داخلی است. نور بر ادراک ما از بافت تأثیر میگذارد و خود هم توسط بافتی که آن را روشن میکند. تحت تأثیر قرار میگیرد. نور مستقیم که روی سطحی با بافت فیزیکی میتابد،بافت دیداری آن را افزایش میدهد در حالی که نور پراکنده بافت فیزیکی را تشدید کرده و میتواند ساختار سه بعدی آن را مبهم نماید.
نورپردازی در کنار ابعاد زیباشناختی، بعد عملکردی هم دارد چه بسا نورپردازی مناسب یک فضا آن را خوشامد و چشمنواز کند. نورپردازی در یک فضا نه تنها در ایجاد آرامش بلکه در کوچک یا بزرگ نشان دادن فضا نیز تأثیر میگذارد. هرچه فضای یک اتاق کم نورتر باشد. کوچکتر و هرچه پرنورتر و روشنتر باشد. بزرگتر جلوه میکند. نور مناسب در طول شب در یک فضای داخلی میتواند حس محدود بودن یا ابهام و هراس را برطرف کند. نور مناسب یک اتاق حتی میتواند چهره آدمی را گرم و صمیمی کند.
فضا عنصر اصلی در طراحی داخلی
فضا اصلیترین عنصر طراحی داخلی به شمار میرود و حتی میتوان از طراحی داخلی به فضاسازی داخلی نیز تعبیر نمود. طراحی داخلی در حقیقت با عنصر فضا آغاز میشود و در نهایت بایستی به ارتقای کیفیت فضا بیانجامد. فضای داخلی معماری فضایی است ساخته شده به دست بشر که در وهله اول وظیفه پناه دادن به انسان در مقابل عوامل طبیعی را دارد. یعنی قسمتی از فضای محیط به گونه-ای محدود میشود که به واسطه آن فضای داخلی پدید میآید. در نتیجه ورود به فضای داخلی معماری احساس محفوظ بودن، سرپناه داشتن و بسته بودن را در ما ایجاد میکند.
عناصر هندسی تشکیلدهنده فرم یعنی نقطه، خط، صفحه و حجم میتوانند با هم ترکیب شوند و فضا را محدود و مشخص کنند. در مقیاس معماری، این عناصر به ستونها، کدها، دیوارها و سقفها تبدیل میشوند. بدین ترتیب فضای داخلی معماری به وسیله محدودهای که دارای عناصر افقی نظیر کف و سقف و عناصر عمودی نظیر ستونها و دیوارهها میباشد، مشخص میگردد. به بیان دیگر، ستوها، کفها، دیورها و سقفها عناصر تعریف کنده فضای معماری هستند که در کنار یکدیگر قرار میگیرند و با هم ترکیب میشوند تا به بنا شکل دهند، حدود مرز فیزیکی بنا را مشخص و درون و بیرون آن را از یکدیگر جدا کنند و مرزهای فضای داخلی بنا را مشخص و آن را از فضاهای داخلی اطراف و فضایی خارج آن متمایز سازند.
»چارلز مور«، معمار آمریکایی، در این خصوص میگوید:»وقتی از یک کف و یک سقف و چهار دیوار، یک اطاق ساخته میشود. در کنار این شش عنصر، عصر هفتمی هم وجود دارد که فضا است و این عنصر اثری بیش از عناصر فیزیکی دارد که فضا توسط آنان ساخته شده است.« بنابراین اصل فضای معماری با ترکیب مناسب دیوراها، ستونها،کفها و سقفها به هویت و کیفیت مورد نظر دست مییابند و محیطی مانوس، مفید،قابل استفاده، زیبا و خوش-آیند، امن و مستحکم برای انجام کلیه فعالیتهای زندگی در شرایط مختلف،فراهم میآوردو البته با اینکه سیستم ساختاری یک بنا - دیوارها، ستونها، کفها و سقفها - فرم و طرح اصلی فضاهای داخلی آن را تعیین میکند لیکن،ساختار- اگر آن را به معنی انتخاب و آرایش عناصر طراحی داخلی در نظر بگیریم.
در چنین فضاهایی در نهایت توسط عناصر طراحی داخلی شکل میگیرد، بدین ترتیب، که روابط قابل رؤیت این عناصر،فضای داخلی یک مکان را مشخص کرده و بدان نظم میبخشد. بر این اساس، طراحی داخلی نقش تأثیرگذار و قابل اعتنایی در تعریف و سازماندهی فضاهای داخلی ساختمانها و در نهایت ارتقای کیفیت کارکردی-زیباییشناختی آنها ایفا میکند،نقشی که بهرهگیری از طراحی داخلی در ساخت و سازها را به ضرورتی اجتنابپذیر تبدیل می-نماید.
فرم را بشناس
فرم، توده فیزیکی یک شیء است که سه بعدی بوده و وزن دارد. فرم معولاً به پوسته درونی بنا نسبت داده میشود، در حالی که فضای داخلی هم فرم خاص خود را تشکیل میدهد. معمولاًفرم فضای داخلی تابعی از عوامل مختلف است. دسترسیها و سیرکولاسیون مهمترین این عوامل هستند. هر چند نمود فرم بیشتر در پوسته بیرونی یک بنا است. با این حال نمود بیرون و درون میتواند یک شکل نباشد.
تعریف معماری
»اولین تعریف معماری که در دایرهالمعارف معماری بدان استناد شده است و تعریفی دانشگاهی محسوب میشود.