بخشی از مقاله
مفهوم شناسی فرم و فضا در معماری
چکیده
این مقاله، حاصل پژوهشی است که در مقوله فضا وفرم به بحث و چالش میپردازد،آفرینش معماری همواره با دو مقوله اساسی سر وکار داشته است: فرم و فضا . این دو مقوله که به ترتیب جنبه های صوری و معنایی معماری را تشکیل می دهند.فرم یکی از مقوله های اساسی آفرینش معماری به شمار می آید. در واقع سنگین ترین وظیفه ای که برای معمار می توان قائل شد، آفرینش فرم است چرا که معمار بایستی در این مرحله با به کار گرفتن ماده، زیبایی بیافریند، یعنی سخت ترین موجودیت را برای انتقال ظریف ترین معناها بکار گیرد .آفرینش فرم از اهمیتی بسیار برخوردار است، زیرا معمار در آفرینش فضا آنچه را می خواهد بگوید، با استفاده از فرم ابراز می کند،فرم چه در موسیقی، چه در معماری و چه در شعر، بعدهای ذهنی را می نمایاند و تنها راه ممکن برای انتقال مفهومی خاص از سوی آفریننده اثر به استفاده کننده و مخاطب است.عناصر فرم و فضا همراه یکدیگر واقعیت معماری را تشکیل میدهند. وقتی فضا توسط عناصر تشکیل دهنده فرم شروع به حبس شدن، محصور شدن، شکل گرفتن وسازماندهی شدن میکند، معماری بوجود میآید.با اینکه بسیاری از معماران، فضا را ذات و ماهیت معماری میدانند و با وجود مطالب زیادی که در باب اهمیت فضا در معماری عنوان شده و میشود، در فرهنگها و دانشنامهها تعریفی از مفهوم فضا در معماری به چشم نمیخورد .فقدان واژه فضا در کتابهای مرجع معماری نیز کاملاً قابل توجه و تعجبانگیز است.دلیل این امر شاید این باشد که تلقی و کاربرد معماران از واژه فضا چنان واضح است که نیازی به توضیح واژهای کاملاً مشخص، احساس نمیکنند. اما این برهان ساده، آنجا که درمیبیمیا این واژه در متن تاریخ طولانی معماری نسبتاً جدید میباشد و در دهههای اخیر مفهومی بحثانگیز بودهاست، اعتبار خود را از دست میدهد.
واژههای کلیدی: مفهوم شناسی ، فرم ، معماری ، عملکرد،فضا
* این مقاله مستخرج از پایان نامه کارشناسی ارشد ، با عنوان طراحی دانشکده معماری در دانشگاه سراسری تبریز می باشد .با توجه به کمبود منابع جامع درباره فضای معماری و جدید بودن این مبحث، برای تبیین مفهوم فضا در تئوری معماری، بایستی به دیدگاه های معماران و نظریه پردازان در مورد مفهوم فضای معماری استناد نماییم. در میان نظریهپردازان معماری مدرن، برونو زوی و زیگفرید گیدئون از جمله افرادی هستند که به شکل نسبتاً جامعی مفهوم فضای معماری را مورد کنکاش قرار داده و سعی نمودهاند اهمیت آن را در معماری بازنمایانند.برونو زوی معماری را هنر فضا و فضا را ذات معماری معرفی میکند، ولی او طبیعت فضای مورد بحث را مشخص نمینماید. برداشت او از فضا صورت واقعگرایانه دارد. به اعتقاد او، نماها و دیوارهای یک خانه، کلیسا یا کاخ مهم نیست که چقدر زیبا باشند، آنها تنها ظرفاند و به جعبه شکل میدهند، نهاد و مظروف فضای داخلی است. ذات معماری برای زوی، سازماندهی معنادار فضا از طریق فرایند محدودسازی است. بنابراین از این دیدگاه، فضا مادهای با گسترش یکسان است که میتوان از طریق تعیین محدودهها در آن، به شیوههای مختلف به آن شکل داد.
مقدمه:
مسأله اصلی معماری،»فرم و فضا … و »زندگی …و چگونگی ایجاد ارتباط بین این دو است .پیچیدگی مفهوم فرم و فضا، همانند سایر مفاهیم متافیزیکی، باعث شده تا بعضی متفکران در برابر ارائه مفهوم آن اظهار عجز، گم گشتگی و حتی بی نیازی نمایند .گم گشتگی مفهوم فضا در معماری و متعاقب آن، گم گشتگی این مفهوم در آموزش معماری، دلیل و خاستگاه پیدایش مسأله در ذهن، برای پرداختن به این تحقیق( مقاله )گردید. سؤال اصلی در واقع پاسخ به »چیستی و ماهیت فضا … است .بدون درک روشنی از ماهیت فضا چگونه میتوان خلق( یا کشف )آ نرا به دانشجو آموزش داد؟ در این باره پر سـشهای زیر برای روش نتر شدن مسأله، مطرح میگردد:
تعریف و مفهوم فرم وفضا چیست؟ خلق فضاو فرم چگونه به وقوع می پیوندد؟
روش تحقیق در این مقاله به صورت مطالعات توصیفی و تحلیلی است . تدوین یک چارچوب نظری ، جهت تبیین مفهوم فرم وفضا و بازشناسی و معرفی مولفه های سازنده آن است . چارچوب اصلی پژوهش از چند بخش عمده تشکیل شده است . ابتدا به معرفی مفهوم فرم ،فضا ، سپس ویژگی های این دو مولفه مورد بررسی قرار میگیرد.
ادبیات تحقیق
در لغت نامه مرحوم دهخدا در مقابل کلمه فرم آمده است : "( ماخوذ از زبانهای اروپایی ) ، شکل ، صورت ،رسم و طرز رفتار ، قالب " و نمونه و در مقابل کلمه فضا آمده است : گشادی و فراخی هوا ، وسعت در فرهنگ عمید فرم به معنی ، ریخت ، شکل ،وضع ، هیاًت ، حالت ، صورت ،ظاهر ، پیکر و کالبد " معنی شده است و در مقابل آن کلمه " " From ، مربوط به زبان فرانسه نوشته شده است و در تعریف فضا به این صورت ذکر شده: (فلسفه، فیزیک) جهان سهبعدی بیکران که اجسام و رویدادها در آن هستند یا اتفاق میافتند، ناحیه آن سوی جو یا منظومه شمسی، محیط: فضای اختناقآورساحت:، فضای منزل دَم دارد.
اصطلاح فرم در طول تاریخ متناسب با نوع نگرش فیلسوفان ، به طرف گوناگون تبیین شده است. در فرهنگ کتابخانه هنر ، ریشه مفهوم فرم در یک اصطلاح قدیمی و مطرود فلسفه جستجو می شود. اصطلاح یونانی Eidos دارای مفهوم نمای یک چیز و به معنی آنچه که چیزی را بدان تشخیص می دهیم، می باشد؛ آنچه که به طور معمول شکل محسو س شخصیت یک شی را به واسطه نمای دیداری شی شامل می شود. معنی وسیع تر آن در بسط شخصیت و هویت ذاتی یک چیز نه صرفاً وجه دیداری آن - ادامه می یابد. که این به عنوان نوع وگونه اشیاء شناخته می شود. یک شی به اعتبار فرم ( Eidos) خود (طی احساس بصری اولیه تشخیص تا درک مجرد جوهر ) تشخیص داده شده وشناخته می شود وبرای ما به عنوان یک موجودیت ممتاز آشکار میگردد.
افلاطون ( یا پلاتونیوس ، فیلسوف یونان باستان ) اولین کسی بود که اصطلاح ایدوس ( ( Eidos را در فلسفه تبیین نمود . وی در مقالات تیمیوس ( ( Timeaus الگوهای فرمی ابدی ( صور مثالی ) را مطرح نمود. طبق عقیده وی کل موجودیت مشخص ماده بر اساس آن الگوها فرم جهان را پدید آورده است. وی فرم را واقعیت وجودی ابدی ، که یک شی را آنچه که هست می سازد. تعریف نمود . در نظر افلاطون ، فرم مقابل ماده بود. وی معتقد بود : فرم های ابدی اگر چه هویدا نباشد ولی واقعیتی برتر از اشیاء مادی هستند. فرم ابدی در واقع جوهر تغییر ناپذیری بود که تنها می توانست به وسیله چیزهای مادی و محسوس دریافت ویا تقلید شود( ظفرمند ،: 1381 ص . ( 18
ارسطو نخستین کسی بود که فرم و ماده را متمایز نمود. وی تصور تجریدی افلاطون از فرم را رد کرد و ثابت نمود هر شی مخصوص هم از ماده و هم از فرم تشکیل یافته است و هیچ یک بدون دیگری نمی تواند وجود داشته باشد. طبق نظر او فرم هم یک قادعده کلی تعیین کننده است ( علت صوری ) و هم جوهر و تعریف ماده - ثلاًم آنچه را که آن را یک انسان یا خانه می نماید- و بنابراین غایت آن ماده را نیز شامل می شود.( علت غایی ) لذا ماده به عنوان بالقوه و فرم به عنوان تحقق و فعلیت مطرح می شود. بنابرای ، فرم نظام و سازمانی است که عناصر مادی تحت آن یک فرم است که عملاً تعیین می کند شی چه هست. برای ارسطو فرم یک شی علت تکوینی آن است. چیزی که آن را به صورت موجودیتی که هست می سازد ( ظفرمند ،: 1381 ص . ( 18فرضیه فرم ارسطو به وسیله سنت توماس اکوئیناس با مسیحیت و مدارس قرون وسطی تطبیق داده شد. وی علاوه بر توجه به وجود مستقل فرم جوهری ( ( Substantial Form مفاهیم دیگری از فرم را مطرح نمود. فرم اتفاقی ( ( Accidental Form کیفیتی از یک چیز به واسطه ماهیت آن معین شده نمی باشد . فرم محسوس ( ( Sensible Form آن عناصر فرمی که به واسطه درک حسی می توانند متمایز از ماده باشند . فرانسیس بیکن ، فرم را چنین تعریف نمود: فرم از نشان ویژه یک چیز و قوانین حاکم بر آن ، که شی را توصیف می کند، تشکیل شده است. یک فرم مفروض اگر چه نتواند در هر ماده ای القاء شود ولی همیشه محدود به یک نوع نیز نیست ( ظفرمند ،: 1381 ص . ( 18به طور مثال می توان میزی از جنس چوب یا فلز داشت. در نزد امانوئل کانت فرم یک خاصیت از فکر و ذهن بود. وی معتقد بود که فرم از تجربه نشات گرفته است و به عبارتی دیگر به وسیله شخص بر اشیاء مادی تحمیل شده است وی زمان و فضا را به عنوان دو فرم از حس تشخیص ، تبیین می کند ( ظفرمند ،: 1381 ص . ( 18
همانگونه که ذکر گردید، معادل کلمه فرم در فلسفه اسلامی ، صورت می باشد. امام جعفر صادق (ع) می فرمایند: حقیقه الشیء بصوره لابماده صورت شی همان ذاتیات شیء است . چیستی شی به صورتش است نه به ماده اش . به علاوه صورت بدون ماده تحقق نمی پذیرد. هر محتوا و مضمونی بر صورتی ظهور می یابد . و صورت ماده را از کتم عدم خارج می کند. ترکیب ماده و صورت ترکیب اتحادی است. ماده و صورت شدر خارج عین یکدیگرند و جدای از هم نیستند( نوروزی طلب، علیرضا. 1372 ص 8 تا ( 12 در فلسفه اسلامی انواع زیادی اصلاحات انضمامی صورت بکار برده می شود از قبیل : صورت بالقوه ، صورت بالفعل ، صورت باالذات، صورت بالعرض، صورت جسمیه ، صورت جوهریه، صورت حسیه، صورت خارجیه ، صورت ذهنیه، صورت شکلیه ، صورت نوعیه ، صورت علمیه و … بسیاری دیگر .صدرالدین شیرازی ( ملا صدرا ) می گوید: تمام معانی و اطلاقاتی که برای صورت هست و در این معنی که ما به یکون الشی هو باالفعل مشترک است و این معنی جامع همه است و نیز در مورد اختلاف ماهیت صورت در فلسفه اسلامی و دیدگاه افلاطون یونان قدیم چنین می گوید : صورت نوعیه نزد معلم اول ( افلاطون ) و اتباع او جوهر و نزد رواقیان عرض و نزد ما عین وجود است ( همان ماخذ ص 12 تا ( 18 طبق نظر وی حذف صفت یا صفاتی از امور مادی در عین آنکه در ماده باشند ممکن نمی باشد و آنچه مجرد و عاری از صفت یا صفات ( ماده ) شود صورت آن شیء است که در قوای مدرکه انسانی است ( شهیدی ، سید جعفر ، 1341 ص .( 146بنابراین صورت یا فرم در فلسفه اسلامی همان ماهیت و شیئیت شی و شخصیت ویژه یک شی است که به فعلیت در آمده و در خارج با ماده در وحدت کامل می باشد. همچنین فرم یا صورت شیء قابلیت تجرید و مجرد شدن از ماده را به واسطه نقل به قوای مدرکه انسان نیز دارا می باشد. پس فرم سوای از ماده بوده و قابلیت وجودی ذهنی را نیز دارا است. حال بر ای مشخص کردن مفهوم فرم و وجوه آن در هنر لازم است تا یک جمع بندی از موارد ذکر شده داشته باشیم.از کل مطالب گفته شده این نتیجه حاصل می آید که فرم یک واژه باز ( از نظر گستره معنایی ) کلی ، نسبی و دارای مراتب است . لذا برای درک دقیق مفهوم آن و نیز منظور از بکار بردن آن می باید موارد ذیل را در نظر گرفت تا با توجه به منظر و موضع خاص بکارگیری این واژه کلیدی در درک آن دچار خطا و ابهام و سوء تاویل نگردید:
اول: فرم در مقوله هنر متضمن زیبایی محسوس و قابل درک ساختار اثر هنری نیز می باشد.
دوم: یکی از مراتب فرم در هنر نوع و گونه آثار است . هر مقوله از هنر یا هر نوع هنر خود دارای فرمی خاص می باشد مانند فرم ادبی ، موسیقیایی، تجسمی و غیره . فرم در ابتدا مرتبه کلی یا گونه اصلی یک اثر هنری را مشخص می کند و در مرحله بعد بر نوع یا گونه ای که اثر هنری در آن مقوله خاص بدان اختصاص دارد. دلالت می کند که این مرتبه با میزان دقت در جزئیات و عناصر تشکیل دهنده ساختاری و درک شباهت ها و دسته بندی آنها در الگوهای قابل تکرار فرمی ، قابلیت تزاید و بسط دارد. به طور مثال یک اثر هنری ادبی ممکن است به فرم شعر و نیز شعری به فرم غزل یا مثنوی و یا مثنوی عاشقانه یا حماسی باشد. لذا فرم طی مراتب مختلف نوع یا گونه یک اثر هنری را مشخص می کند.سوم به طور کلی فرم بر تمامیت به فعلیت رسیده کار هنری دلالت دارد: لذا فرم تجلی وحدت کامل عوامل تشکیل دهنده اثر هنری می باشد که شامل : موضوع ، محتوا، ماده و فرم می باشد. علاوه بر این فرم به طور خاص بر روابط درونی و ساختار زیبایی شناختی حسی -ادراکی کلیت اثر هنری ( یا فرم آن به طور عام ) دلالت دارد.
چهارم : فرم اگر چه شکل را نیز در برمی گیرد ولی محدود به آن نیست. فرم یک مفهوم کلی است در صورتی که شکل جزئی بوده و بواسطه برخورد خطوط خارجی یک شی یا اجزای آن با محیط پیرامون تشخیص داده می شود. رنگ نیز جدای از فرم نیست و این دو عامل یعنی شکل و رنگ خود در واقع بخشی از فرم می باشند.
پنجم: مرتبه مهم فرم یک اثر هنری ، کیفیت ویژه ترکیب بندی یا کمپوزسیون عناصر تشکیل دهنده آن است. این مرتبه به لحاظ بررسی زیبائی شناختی ساختار آثار هنری دارای اهمیت ویژه ای است.
ششم: علاوه بر این فرم یک اثر هنری محدود به محدودیت خارجی یا ماده آن اثر نبوده و با آن ختم نمی شود بلکه فرم در ذهن مخاطب تداوم دارد. این امر موجب حرکت و تکامل ادراک و تائید یک اثر هنری در ذهن ، گردیده و احیاناً موجب برداشت های فردی بر مبنای تجربیات و پیش زمینه های منحصر به فرد ذهنی نیز می گردد. بعلاوه فرم به عنوان ساختار زیبایی شناختی یک اثر هنری ( اعم از روابط و نسبت های درونی و حالت جنبه های محسو س یا قابل مشاهده یک اثر هنری به واسطه بعدمندی فضایی و نیز محدوده و کیفیت شکلی فضایی اثر هنری ) تحت تاثیر قوای ادراکی بشر و قابلیت ها و محدودیت های آن مشخص و تعیین می گردد . لذا فرم از این حیث ( یعنی ساختار زیبایی شناختی ) دقیقاً بر مبنای الگوهای ادراکی ( یا قابل درک ) بشری می باشد.
هفتم: موجودیت فرم هر اثر هنری به عنوان ساختار زیبایی شناختی آن در هر مقوله از هنر به سه عامل ذیل قابل تجزیه است به عبارت دیگر فرم هر اثر هنری به عنوان ساختار قابل درک زیبا شناختانه آن در سه رتبه وحدت یافته ذیل قابل تشخیص است.
-1نوع واسطه ها یا گونه عناصر اولیه یا فرم قابل درک اجزاء تشکیل دهنده ساختار فرمی ، مانند نقطه ، خط، سطح و حجم در هنرهای بصری.
-2کیفیات و کمیات قابل درک ( محسوس ) این عناصر یا اجزا به طور منفرد و ذاتی و یا نسبی و اکتسابی در مجموعه مانند شکل رنگ موقعیت ، اندازه و غیره .
-3 نظام ، قواعد و روابط فی ما بین عناصر با یکدیگر و کلیت مجموعه و نقش آنها در وحدت کل مجموعه . مانند هماهنگی ، نظم ، ریتم ، تناسبات، تعادل و غیره .
هشتم: فرم آثار هنرهای کاربردی دارای وجوهی دیگر می باشد.
-1 وجه عملکردی ، به ازای موضوع و محتوا ( که ماهیت وجودی شی هنری کاربردی را مشخص می کند).
-2 وجه فنی شامل تاثیر تکنیک ، ابزار و ماده در فرم.
-3 وجه انسانی شامل تناسب فرم با ابعاد انسان و توانائی ها و ویژگی های زیستی وی .
نهم: فرم یک اثر هنری به طور کلی دارای وجه بیانی یا تاثیرگذار نیز می باشد. وجه بیانی فرم هنری در قالب سه نوع، یا سه فرم مختلف قابل تجلی در اثر هنری و قابل درک بواسطه مخاطب است. (فرم درمعماری، حسین شیخ زین الدین، شماره 1، ص . ( 166