بخشی از مقاله

روانشناسی محیط و رنگ با تکیه بر معماری پایدار

چکیده

امروزه با در نظر داشتن میزان تأثیر مفاهیم روانشناسی محیطی در کیفیت محیط، ضرورت توجه به این مقوله در جهت دستیابی به یک فضای مطلوب برای کاربران را مهم می شمارد. روانشناسی محیط یکی از رشته های تخصصی نوپایی است که به تأثیر متقابل رفتار و عوامل و شرایط فیزیکی معماری و فضای محیط، بیش از دیگر جنبه ها تاثیر دارد. از زیرشاخه های روانشناختی محیط، نقش رنگ در آن می باشد که یکی از عوامل حیاتی جهت حفظ سلامت جسم و تعادل روان و ارتقاء کیفیت زندگی انسان است. روانشناسی رنگ و اینکه چگونه رنگ در زندگی انسان اثر می گذارد، امری مهم است که به عوامل مختلف محیطی بستگی دارد و یکی از فاکتورهای تاثیرگذار بر روی رفتار افراد مختلف محسوب میشود که شناخت تاثیرات روانشناختی آن منجر به کنار گذاشتن ترس استفاده از آن می شود و به این ترتیب رنگ در طراحی های ما به صورت کاملا موثر نمود پیدا می کند. حال با توجه به رشد جمعیت و شهرنشینی به علت تجمیع کاربران در سطحی محدود و بهره گیری قابل توجه از منابع انرژی در ساختمان ها لازم است تا رویکرد پایداری در فرآیند طراحی و مرحله بهره برداری مورد توجه قرار گیرد. نظر به اهمیت رفتار کاربران در تحقق اهداف معماری پایدار و با توجه به آنکه در پژوهش های انجام شده، بندرت به جنبه های روان شناختی و رفتارهای مرتبط با این رویکرد پرداخته شده است؛ لذا در این نوشتار تلاش شده است پیوند میان حوزه های روان شناسی محیط و رنگ با در نظر گرفتن اهداف پایدار در معماری، مدنظر قرار گیرد. این تحقیق با روش توصیفی – پیمایشی به عنوان انگاشتی که بیان کننده میزان تأثیر محیط و رنگ بر رفتار انسانها است، به تصمیم سازان کمک می کند تا با آگاهی از میزان تأثیر گذاری برنامه ریزی های خود، کاست ی های موجود در برنامه های جاری را در جهت ارتقاء کیفیت زندگی با توجه به پایداری برطرف کنند.

واژههای کلیدی: روانشناسی رنگ، روانشناسی محیط، توسعه پایدار، معماری محیطی

1

مقدمه

انسان در تمام لحظات زندگی خود در حال دریافت پیامهای حاوی اطلاعات از محیط اطراف خود و یادگیری آنها می باشد خواه این محیط طبیعی بوده و خواه ساخته دست بشر باشد . هرچه پیامهایی دقیق تر و قابل طبقه بندی توسط فرد از محیط دریافت شود میزان یادگیری او بالاتر می رود و در این میان تأثیر معماری، هنر احاطه گر انسان، بسیار با اهمیت است چرا که تأثیرات رفتاری و روانی ایجاد شده در انسان به لحاظ قرار گیری در محیط های مختلف، سبب تغییر میزان دیدگاه او ، حساسیت او به محرکهای محیطی، تمرکز و انگیزه بهتر می شود. روانشناسی محیطی به رفتارهای مرتبط با محیط فیزیکی میپردازد. محیط فیزیکی شامل اشیاء مادّی، گیاهان، حیوانات و انسانهاست. روانشناسی محیطی، تأکیدی بر فرایندهای تعاملی بین مردم که موضوع دیگر شاخههای روانشناسی است ندارد، بلکه از رویکرد سیستمی که امروزه در شاخههای مختلف علوم به عنوان رویکردی مدرن مورد استفاده قرار میگیرد، پیروی میکند و به مطالعه سازواره ها (ارگانیسمها) به عنوان بخشی از اکوسیستم، با تأکید بر موازنه و وابستگی درونی سازواره ها و محیط، میپردازد. در این میان رنگ ها می توانند به شیوه های مختلف تأثیراتی بنیادین در زندگی بر جای گذارند که از جمله مهم ترین آنها می توان به تأثیر آنها بر احساسات اشاره کرد. جهانی که انسان در آن زندگی می کند، متشکل از هزاران رنگ و تونالیته های مختلفی است که موجودات و اشیاء را برای ما جذاب تر و حتی به گونه ای معنوی، عمیق تر نشان می دهند. هر کدام به سبب ویژگی های شیمیایی و روانشناسانه ای که دارا هستند، منبع مهمی از انرژی، در جهت فزونی سلامت و نشاط روح و روان در انسانها به شمار می روند. جهانی تک رنگ با تونالیته های محدودی را، با طبیعت اطراف خویش مقایسه کنید و یا خود ساکن شهری سیاه و سفید بدانید، بدون هیچ کنتراستی و هیجانی. معنای زندگی تغییر یافته و سردی و مردگی بر همه جا حاکم می شودل

مفاهیم روانشناسی محیطی

روانشناسی محیطی به مطالعه نقشههای شناختی فرد در رابطه با محیطش می پردازد و ارزشها، معانی و اولویتهای محیطی را دنبال می کند. نقشههای رفتاری با توجه به ارتباط فعالیتها به محیط، تهیه شدهاند. در تکنیکهای به کار رفته در تهیه این نقشهها، از خطها برای نشان دادن جهت حرکت، رنگها برای نشان دادن زمان مصرف شده و … استفاده میشود. به تازگی تلاشهایی برای مرتبط ساختن اولویتهای محیطی به ویژگیهای شخصیتی، نژادی و منشملّیصورت گرفته است.

تأثیر محیط بر رفتار

محیط در سطوح مختلفی رفتار را تحت تأثیر قرار میدهد. رفتارهای آنی، تابعی از وضعیتی هستند که در آن اتفاق میافتند. برای مثال، آرایش مبلمان و اثاثیه در یک اتاق بر شیوه تعامل افراد در آن اتاق با یکدیگر، تأثیر میگذارد. شخصیت مردم یک کشور، توسط طبیعت و نوع محیطی که برای مدتی طولانی در آن زندگی می کنند شکل میگیردل ثرات خصوصیات مختلف نهادها و سازمانها بر روی رفتار کارکنان و همکاران، از دیگر موضوعات مورد مطالعه در روانشناسی محیطی است. پژوهش بر روی تأثیرات انزوا و محیطهای یکنواخت و خسته کننده را نیز می توان در همین بخش قرار داد. ارگونومی یا مطالعه جنبههای مختلف محیط کار نظیر گرما، نور و غیره در ارتباط با کارایی و بهرهوری نیز بخشی از روانشناسی محیطی را تشکیل میدهدل

تاثیر رنگ ها در روانشناسی محیط

رنگ بازتابی از نور است که به شکل های متفاوتی در می آید و این بازتاب مجموعه وسیعی را شامل می شود. رنگ ها نه تنها در حس روحی و روانی ما موثرند، بر دریافت حس فیزیکی ما از محیط نیز نقش بسزایی دارند . آنها حتی قالب فیزیکی و معماری فضا را به لحاظ ظاهری بر هم ریخته و محیط را به گونه ای دیگر به ببیننده القا می کنند. در واقع در مبحث کاربردی رنگ دو موضوع اصلی مورد توجه قرار می گیرد: (1 نوع رنگ (2 روش استفاده از آن در محیط. همه ما می دانیم که رنگ های روشن حتی از خانواده رنگ های گرم، فضا را روشن تر و بزرگتر جلوه می دهند و درست برعکس رنگ های تیره اگرچه از میان رنگ های سرد انتخاب شوند، فضا را کوچکتر می نمایانند و با جذب درصدی از نور آن محیط، از روشنایی موجود نیز می


کاهند. یکی از راههای تفکیک بخش های مختلف یک فضا در مکانهایی که فضای باز و یک تکه دارند استفاده از رنگهای متفاوت می باشد و خط عمودی که بین دو فضا ایجاد می شود محدوده آن را مشخص می کند. در این صورت است که امکان طراحی فضاهایی خوانا و با قابلیت درک بصری فراهم می گردد. پس بدین منظور تعامل و کنش متقابل میان معماران و انسان شناسان امری غیر قابل اجتناب می باشد و بر هر دو گروه لازم است که رنگها و ویژگیهای آنها را به خوبی بشناسند و بدین ترتیب در کنار هم وبا مساعدت یکدیگر در جهت ساماندهی فضاهایی با هویت و با معنا گام بردارند.


رنگ در شکل گیری فضا

رنگ از لحاظ اقلیمی میتواند بسیار موثر باشد. در گذشته رنگها را متناسب با شرایط اقلیمی و فرهنگی هر منطقه به کار می بردند. اما متاسفانه درطراحی فضاهای شهرهای امروز کمتر به تناسبات رنگی ، اقلیمی و فرهنگی توجه می گردد و بهره گیری از رنگها در ساماندهی فضاهای شهری از روند متعادلی برخوردارنمی باشد و این امر سبب ظهور شهرهایی با فضاهای نامطلوب ودر نهایت نارضایتی شهروندان از محیط زندگی اجتماعیشان گشته است.

رنگ و شکل

شکل ها نیز دارای خصوصیت گویا و معنی دار نظام زیباشناختی خود هستند.در طراحی، این کیفیت های معنی دار شکل و رنگ می بایست با یکدیگر مطابقت داده شوند. یعنی شکل و رنگ در معنی دار بودن و مفهوم خود یکدیگر را تایید و اثبات نمایند. سه شکل اصلی مربع، مثلث و دایره نیز مانند سه رنگ اصلی قرمز، زرد و ابی دارای خصوصیات مفهومی و بیانی مشخص هستند.

مربع، نمایانگر ماده، وزن و حدود مشخص است و حسی از کشش و امتداد و تجربه حرکت را القاء میکند. مربع با رنگ قرمز منطبق است و وزن حجم قرمز با شکل سنگین و ساکن مربع مطابقت دارد.

مثلث با زوایای حاد و تند، تاثیر ستیزه جویی، پرخاش و تهاجم را ایجاد میکند. مثلث سمبل تفکر است و حالت وخصوصیت بی وزن آن با زرد روشن هماهنگی دارد.

دایره بر عکس مربع، احساسات را ملایم و معتدل میکند و حس ارامش و حرکت ارام و اهسته را القاء مینماید. دایره سمبل روح است که در درون خود همواره در حال حرکت است.

تطابق و تناسب هر رنگ با شکل مربوط به خود مستلزم همانندی و توازن است. اگر رنگها و شکل ها در بیان مفاهیم و حالات توافق داشته باشند، تاثیرات ان دو چندان خواهد بود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید