بخشی از مقاله

چکیده

واقعیت درمانی از جمله نظریه های است که تاکید بر رفتار کنونی افراد دارد،زیرا وقایع زمان گذشته، گذشتهاند و تغییر در آنها ممکن نیست. وضع موجود و آینده قابل تغییر هستند. بنابر این با توجه به واقعیت درمانی میتوان به افراد آگاهی و شناختی نسبت به خودشان داد تا نسبت به آنچه انجام میدهند، مسئولیت پذیر باشند. هدف پژوهش حاضر، تاثیر واقعیت درمانی به شیوه گروهی بر خودپنداره و خودکارآمدی دانش آموزان پسر پایه دوم متوسطه بود. روش این پژوهش، از نوع شبه آزمایشی و به صورت پیشآزمون پس آزمون با گروه کنترل انجام شد.

جامعه پژوهشی در پژوهش حاضر، کلیه دانشآموزان پسر پایه دوم مقطع متوسطه در سال تحصیلی 1393-1394 شهر هیرمند را شامل میشود که بر اساس آمار 220نفر اعلام شد. آزمودنیها به روش نمونه گیری خوشه ای تک مرحله ای انتخاب شدند. بدین ترتیب از بین مدارس، 2 مدرسه که هر کدام دارای 1 کلاس و تعداد 30 دانش آموز به طور کلی 60 دانش آموز بودند، به صورت تصادفی انتخاب شدند.

از این تعداد،30 دانش آموز در گروه کنترل و30 دانش - آموز در گروه آزمایش قرار گرفتند. گروه آزمایش جلسات مشاوره با محوریت واقعیت درمانی را در 12 جلسه 45 دقیقه ای و در طی 4 هفته توسط پژوهشگر دریافت کرده و بعد از پایان جلسات و تکمیل پرسشنامه ها توسط افراد گروه کنترل و گروه آزمایش، مورد مقایسه قرار گرفتند.

ابزار اندازه گیری در این پژوهش شامل: پرسشنامه خودپنداره پی یر- هریس - 1969 - و خودکارآمدی موریس - 2001 - بود. نتایج بررسی نشان داد، مشاوره گروهی واقعیت درمانی به بهبود میزان خودپنداره و ارتقاء میزان خودکارآمدی اجتماعی دانشآموزان منجر میشود.

مقدمه

واقعیت درمانی مبتنی بر این پیش بینی است که مراجع مسئولیت شخصی سلامت خود را خواهد پذیرفت. قبول این مسئولیت به این معنا، به شخص برای دستیابی به استقلال و یا بلوغی کمک میکند که نتیجه آن اتکاء به حمایت درونی خود اوست. با اینکه بنا بر بسیاری از نظریه های مشاوره، لزومی ندارد که مشاور متعهدانه عمل کند، اما واقعیت درمانگر، مراجع را در صورت عمل مسئولانه تحسین میکند و اگر عمل مسئولانه نباشد، مشاور عدم تایید خود را نشان میدهد

گلاسر2 در عصر بحران اجتماعی و از خود بیگانگی در آمریکا به این نکته پی برد که اساس تمام مشکلات مردم ناشی از کمرنگ شدن پیوند عاطفی بین آن-هاست. افرادی که خود را گم کردهاند و سرگردان به هر تخته پارهای چنگ میزنند تا چند صباحی زنده بمانند باید به ساحل واقعی نجات برسند. گلاسر به این نتیجه رسیده است که انسانها بر خلاف دیدگاههای سنتی درمانی چیزی بیش از غرایز، امیال و عادات هستند. انسانها انتخاب میکنند، تصمیم میگیرند، تغییر میدهند، خودشان را بررسی میکنند.

گلاسر همچنین پی برد که چون با انسان طرف است، برای اجرای فنهای درمانی به یک چیز دیگر هم احتیاج هست و آن رابطه است و دیگر یک درمانگر سرد و بی عاطفه ی متخصص مصلحت ندیش نمیتواند موفق باشد. نقش مهم رابطهدرمانی برای او یک فرض جدی در درمان لحاظ شد.

علاوه بر رابطهدرمانی، نگاه گلاسر در آسیبشناسی روانی به فرد، نگاه مریضی یا نقص در رفتار نیست، نگاه او به فرد این است که وی از توانایی های خود به درستی استفاده نمیکند تا به خودشکوفایی و کمال برسد. گلاسر همه آنچه را که در جنبش انسانگرایی وجود دارد با عقل و استدلال نیز همراه میکند، اما همچنان" فقدان عبرت از گذشته " در نظریهی وی وجود دارد، زیرا انسانها فکر میکنند، احساس میکنند، تجربه میکنند، از گذشته عبرت میگیرند و برای آینده آرزوهایی دارند

گلاسر واقعیت درمانی را یکی از مداخلات درمانی رایج در حوزه روانشناسی شناختی بیان میکند. در این شیوه درمان مواجه شدن با واقعیت، قبول مسئولیت، شناخت نیازهای اساسی، قضاوت اخلاقی درباره درست بودن و یا نادرست بودن رفتار، تمرکز بر این جا و اکنون، کنترل درونی و هویت توفیق که ارتباط مستقیمی با عزت نفس دارد مورد تاکید است

گلاسر - - 2008 بیان میدارد: "افراد برای برخورداری از احساسات بهتر نسبت به خود و زندگی باید پذیرای مسئولیت باشند. بر اساس نظریه انتخاب، هر موجود آدمی از پنج نیاز اساسی برخوردار است که عبارتند از: تعلق خاطر و رغبت اجتماعی - عشق - ، پیشرفت و قدرت، آزادی، تفریح، نیاز به بقاء. بر اساس نظریه واقعیت درمانی؛ هر فرد، زمانی میتواند احساس توانمندی و اعتماد و احترام به خویشتن و در نهایت احساس شادمانی کند که بتواند نیازهای اساسی خود را به طور مؤثر برآورده سازد و باور کند که سررشته امور زندگی اش در دست خودش است

پترسون و چانگ - 1995 - 4 در پژوهشی دریافتند که پس از جلسات مشاوره واقعیت درمانی و نظریه آموزش انتخاب، ارضای نیازهای اساسی گروه آزمایش افزایش پیدا کرده است

به نظر میرسد آموزش واقعیت درمانی بر خودپنداره دانش آموزان تاثیر دارد.

خودپنداره را میتوان درک فرد از خودش دانست که در نتیجه ی خودپنداره، تجربیات فرد با محیط و رابطه ی او با دیگران شکل میگیرد

خود پنداره نظام پویایی است که با اعتقادات، ارزش ها، رغبت ها، استعدادها و توانایی های فرد ارتباط دارد. این عوامل به نوبه ی خود تعیین کننده مسیر زندگی فرد است

خودپنداره ارزیابی کلی فرد از شخصیت خودش است. این ارزیابی ناشی از ارزیابیهای ذهنی فرد از ویژگیهای خود است که ممکن است مثبت یا منفی باشد. خودپنداره مثبت نشان دهنده این است که فرد خودش را در مقام شخصی با نقاط قوت و ضعف میپذیرد و این امر موجب بالا رفتن اعتماد به نفس او در روابط اجتماعی میشود. خودپنداره منفی منعکس کننده احساس بی ارزشی و بی لیاقتی و نیز ناتوانی خود است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید