بخشی از مقاله
چکیده
به طورکلی قطعه قطعه شدن زیستگاه که عمدتاً بدلیل فعالیت های انسانی صورت می گیرد، به عنوان یکی از عوامل ﲥدیدکننده زیستمندی گونه ها به ﴰار می آید. در این مطالعه تاثﲑ قطعه قطعه شدن و جدایی زیستگاههای جنگلی در جنوب شرقی اسﱰا لیاي جنوبی برروي تنوع ژنتیکی و ساختار ﲨعیﱵ Petaurus breviceps با استفاده از نشانگرهای ماهواره ای1 مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از این ﲢقیق شواهدی از درون آمیزی در ﲨعیتهای کوچک و ﳏصور شده نشان داد. ﲡزیه و ﲢلیل های ژنتیکی ﲨعیتها ﳘچنﲔ نشان داد که تبادل ژنی بین برخی از این ﲨعیتها ﳏدود شده است واین امکان وجود دارد که این ﲨعیتها دراثرافزایش درون آمیزی دچار فرسایش ژنتیکی شوند. حفظ اندازه زیستگاههای موجود و جلوگیری از ﲣریب بیشﱰ آهناو ﳘچنین ایجاد راهروهای ارتباطی2 بین ﲨعیت های ﳏصور شده رامی توان ازتدایﱪ مدیریتی گونه مذکور نام برد.
کلمات کلیدی: قطعه قطعه شدن زیستگاه، ماهوارک ها، تنوع ژنتیکی و ساختار ﲨعیﱵ
مقدمه
امروزه ﲣریب و نابودی زیستگاههای طبیعی بدلیل فعالیت های انسانی یکی از مهمﱰین عوامل ﲥدید کننده تداوم حیات بسیاری از گونه ها به ﴰار می آید. مناطقی که به عنوان زیستگاه حیات وحش باقی می مانند غالباً کوچک وﳏدود بوده وتوسط اراضی نامناسب از یکدیگر دورافتاده اند. قطعه قطعه شدن زیستگاهها تاثیرات منفی بالقوه ای را برای ﲨعیت های ساکن در اینگونه مناطق به ﳘراه دارد، از ﲨله باعث ﳏصور شدن ﲨعیت ها و عدم امکان تبادل ژنی بین ﲨعیت ها می شود. ﳘین امر باعث افرایش درون آمیزی شده و در درازمدت خطر نابودی و انقراض ﲨعیت ها را افزایش می دهد .
- 2 - گونه های ﳐتلف با توجه به ویژگی ها و نیازهای ﳐتلفی که دارند واکنشهای متفاوتی در مقابل این پدیده نشان میدهند. در جنوب شرقی اسﱰا لیاي جنوبی، جنگلهای طبیعی را به منظور کاشت گونه های صنعتی، توسعه زمینهای کشاورزی، مسکونی و شهری قطع و پاکسازی ﳕوده اند. این منطقه زیستگاه گونه هایی از پستانداران کیسه دار درختزی از ﲨله P. breviceps است که از گونه های نادر و حفاظت شده می باشد. درحال حاضر گونه مذکور بدلیل قطعه قطعه شدن زیستگاه وﲣریب آن توسط انسان با خطر نابودی روبروست.
بررسی های اﳒام شده برروی زیستگاه و نیازهای بوم شناختی گونه حکایت از رابطه مستقیم حضور گونه با ویژگیها و خصوصیات زیستگاهی دارد - . - 4 با این وجود تاثیر قطعه قطعه شدن زیستگاه برروی ژنتیک گونه مذکور هنوز ناشناخته است. هدف اصلی این پژوهش این بود که تنوع ژنتیکی ﲨعیت های موجود موردارزیابی قرار گرفته ومشخص گردد که آیا پدیده قطعه قطعه شدن زیستگاه و جدایی ﲨعیتها باعث فرسایش ژنتیکی در گونه مذکور شده است و آیا تبادل ژنی بین این ﲨعیت ها وجود دارد؟
مواد و روشها
این مطالعه برروی 12 قطعه جنگل طبیعی واقع در جنوب شرقی اسﱰالیای جنوبی ویک منطقه جنگلی واقع در جنوب غربی ایالت ویکتوریاصورت پذیرفت. در ﲨع آوری ﳕونه های این پژوهش ازجعبه های پیش ساخته به عنوان ﳏل لانه گزینی جانور و یا تله گذاری با استفاده از تله های قفسی استفاده شد. از حیوانات گرفته شده ﳕونه بافتی ﲥیه وجهت اﳒام آزمایشهاي ژنتیکی به آزمایشگاه منتقل شد. ماده ژنتیکی از ﳕونه های ﲨع آوری شده استخراج و ﳎموعه ای از نه ماهوارک برای تعیین ژنوتیب افراد ﳕونه برداری شده استفاده شد - 1و. - 3 واآنش زﳒیره ای پلی مراز و چرخه های زمانی و حرارتی مطابق برنامه شرح داده شده در منابع مربوطه 1 - و - 3 اﳒام گرفت.
هﱰوزیگوسیتی، تنوع آللی، غنای آللی و شاخص درون آمیزی - FIS - برای هریک از ﲨعیت ها با استفاده از نرم افزار Popegene ﳏاسبه شد. این ﲨعیت ها از نظر تنوع آللی و غنای آللی بااستفاده از ﲡزیه واریانس مقایسه وارتباط بین اندازه زیستگاه و میزان هﱰوزیگوسیتی و غنای آللی با استفاده از رگرسیون خطی بررسی شد. ﲡزیه واریانس مولکولی برای مشخص کردن تفاوت های ژنتیکی بین ﲨعیت ها استفاده شد.
نتایج و ﲝث
در ﳎموع داده های مولکولی برای 92 فرد از 13 ﲨعیت و 9 جایگاه ژنی بدست آمد. حدود 57 آلل در کل این ﲨعیت ها بدست آمد که بین 3 تا 11 آلل در هر جایگاه ژنی متغیر بود. میانگین تنوع آللی ﲨعیت ها بین 2.66 و 7.4 آلل بود. هﱰوزیگوسیتی مشاهده شده درون ﲨعیت ها متوسط به بالا ارزیابی شد و میانگین هﱰوزیگوسیتی در حدود 0.66 برآور گردید. به طورکلی تفاوت معنی داری بین ﲨعیت ها از نظر تنوع آللی وجود داشت ولی مقایسه غنای آللی و هﱰوزیگوسیتی معنی دار نبود. هرچند تعداد آللهای کمﱰی در ﲨعیت های کوچکﱰ وجود داشت، رابطه معنی داری بین انداره ﲨعیت ها و تنوع آللی، غنای آللی و هﱰوزیگوسیتی مشاهده نشد. شاخص درون آمیزی - FIS - برآورد شده برای نه ﲨعیت از 13 ﲨعیت مطالعه شده مثبت بود که نشانگر احتمال وجود درون آمیزی در این ﲨعیت ها می باشد.
در ﳎموع شاخص تفاوت ژنتیکی بین ﲨعیت ها معنی دار بود و ازبین 78 جفت مقایسه اﳒام شده بین ﲨعیت های موجود 28 جفت تفاوت زنتیکی معنی داری را نشان دادند. این تفاوت ها غالبا بین ﲨعیت های ساکن در کوچکﱰین زیستگاههاو یا ﲨعیت های کاملا منزوی و دور افتاده - حداقل 5 کیلومﱰ تا نزدیکﱰین ﲨعیت - از سایر ﲨعیت ها مشاهده شد و تفاوت ژنتیکی ﲨعیت هایی که در فواصل نزدیک از یکدیگر قرار داشتند - حداکثر یک کیلومﱰ - ، معنی دار بدست نیامد.
این نتایج نشان می دهد که احتمالا تبادل ژنی بین ﲨعیت هایی که در فواصل جغرافیایی نزدیک قرار دارند وجود دارد و این جریان ژنی احتمالا باعث ﳘگن شدن آللهای موجود در این ﲨعیت ها شده است. در مقابل در ﲨعیت هایی کوچک و جدا افتاده از سایر ﲨعیت ها، امکان این تبادلات ژنتیکی وجود نداشته و این ﲨعیت ها با گذشت زمان از سایر ﲨعیت ها متفاوت می شوند. در مدیریت گونه مذکور باید به ﲠم پیوستگی زیستگاههای جنگلی توجه ويژه ای مبذول داشت. ایجاد راهروهای ارتباطی بین زیستگاههای قطعه قطعه شده که دارای پوشش گیاهی مناسب و قابل استفاده براي این جانوران باشند، باید مورد توجه قرار گیرد.