بخشی از مقاله
چکیده
در هنر معماری، نور یکی از اجزایی است که کنار عناصر و مفاهیم دیگر از قبیل ساختار، نظم فضایی، مصالح، رنگ و ... قرار میگیرد و در طراحی به عنوان یک عنصر مجزا باید نقش خود را ایفا کند. یکی از مهم ترین مشخصه های نور طبیعی، توالی و دگرگونی آن در طول روز است که باعث حرکت و تغییر حالت در ساعات مختلف روز میشود. در این مقاله مسجد شیخ لطف االله اصفهان واقع در میدان نقش جهان به عنوان نمونه بسیار بارز و البته شاهکار بازی نور مورد مطالعه قرار گرفته است.
در این مسجد ورود نور از راه روزنههایی است کوچک، بر فراز گنبد خانه که حالتهای متغیر و گوناگونی را در طول روز ایجاد میکند. از آن جا که به علت گردش نور خورشید تابش نور در طول روز فقط بر تعدادی از این روزنهها صورت میگیرد، فضای داخلی مسجد در هر ساعت از روز حال و هوایی متفاوت و منحصر به فرد - به همان زمان - پیدا میکند. مسجد شیخ لطف االله نیز به علت ورودی خاص آن، که از طریق عبور از فضاها و راهروهای نیمه تاریک به فضای اصلی صورت میگیرد، نور فضای داخلی مسجد حالتی استثنائی به آن میدهد.
مقدمه
نور واسطه ای جهانی است که نه تنها به جهان ما روشنایی می بخشد ، بلکه هنر ، علم ، مذهب و فلسفه را فراسوی مرزهای زمانی و مکانی به هم پیوند می زند . پرده را از هر جایی از دایرههای تمدنهای مختلف کنار بزنید اثری از نور دیده می شود . نور کلیدی است در راستای حل نمودن رمزهای عالمی که در آن زندگی می کنیم . حقیقت عالم معنی خود را به زبان رمز و تمثیل بر ساکنان عالم خاکی متجلی می سازد و به هر ملت با زبانی مناسب با احوال و روحیات آنان سخن می گوید .
در اغلب ادیان، نور عقل الهی و منشا تمام پاکیها و نیکی هاست و خارج شدن انسان از تاریکی جهل و تابیده شدن نور معرفت در وجودش همواره یک هدف نهایی می باشد. در اثر تابیده شدن نور الهی به درون کالبد مادی یعنی جایگاه نفس آدمی است که انسان به رشد و تکامل معنوی می رسد لذا در همه کتابهای آسمانی نور نماد هستی و الوهیت است و همچنین واسطهی دیدن، درک و شناخت نور، امکان شخصیت سازی و حیات بخشیدن به فعالیتهای روزمره و بازنمایی زندگی در تصورات و حالات روانی متغیر را فراهم می سازد .
در ایران شلید مهمترین تمثیل جهان مینویی نور میباشد که آنچنان در دل ایرانیان جا دارد که فضای بیرونی و درونی آنان را از ولادت تا مرگ تعیین می کند و بر روحیه آنان اثر می گذارد . در معماری سنتی نحوه نگاه به نور تحت تاثیر تفکر اسلامی به عالی ترین درجه خود می رسد و مظهر تقدس و عالم معنوی شناخته می شود . معماری ایرانی یک معماری حقیقت جوست که حقیقت در آن کمال می باشد و کمال از آن باری تعالی است . به عبارتی می توان گفت که روشنایی کالبدی است مادی برای بزرگترین نیرویی که حواس انسان توان دریافت آن را دارد و می توان امیدوار بود که نیروی رمز آلود خود را تا به افق های آینده حفظ کند.
مسجد کانون تجلی هویت معنوی مسلمانان و یکی از مهمترین عناصر شهری و معماری و از مراکز مهم برای تبلور ذوق و سلیقه معماران مسلمان بوده است؛ که بعضاً زیبایی این مساجد سرآمد اکثر بناها من جمله کاخها نیز بوده . در این نوشتار برای نمونه مسجد شیخ لطف االله مورد بررسی قرار می گیرد .
مسجد شیخلطفاالله با آن همه زیبایی و با معصومیتی نهفته و پنهان در مقابل حضور متجاوزانه و سنگین عالیقاپو در میدان نقش جهان خودنمایی میکند.میدان نقش جهان با همهی تکرارها، طاقها و رنگها به ناگاه در ضلع شرقی، فرورفتگی در خود ایجاد میکند و رهگذر زمانی که از این مکان عبور میکند بیاختیار سری چرخانده و تأملی در این قسمت میدان خواهد کرد و مبهوت رنگ کاشیها، ارتفاع طاقها، قوسها و فرورفتگی خواهد شد.
استاد معمار اصفهانی علاوه بر اینکه در معماری تبحر داشته، توجه خاصی نیز به هندسه در معنای کامل آن در این بنا را مد نظر گرفته است. نمای مسجد از یک هندسه ساده و در عین حال بسیار شگفتانگیز پیروی میکند که در مکاشفات طولانی و دقیقی به دست آمده است. چون میدان در امتداد محور مقدس نبوده، معمار مجبور بوده کل بنای مسجد را چرخانده و محور آن را به سمت قبله قرار دهد؛ در اینجا این سوال مطرح میشود که آیا شاه عباس این قدرت را نداشته که خود میدان را هم به ترتیبی که میخواسته بنا کند و جهت آن را اینطور غریب نسازد که جواب آن به الگوی شهرسازی اصفهان در پیش از صفویه برمیگردد.
همین امر باعث شد امتداد مسجد با میدان یکی نباشد و برای رسیدن به صحن مسجد، آن را بوسیله یک دالان تاریک دور زد. در هنگام ورود به این دالان به خاطر تاریکی محیط، فرد سکوت و سکون احساس کرده و به وسیلهی نورهایی که از فخرالمدینها به داخل دالان میتابد به صحن مسجد هدایت میشود تا از روبروی قبله وارد این بنا گردد. در همان نگاه اول هنگام ورود، فرد مبهوت کاشیکاری هفترنگ، معرق و بازی نورها میشود. نورهایی که بسیار ماهرانه در بنا تعبیه گردیدهاند و فخرالمدینها که در زیر گنبد و بالای دیوارها قرار دارد احساس سبکی گنبد و معلق بودن آن میان زمین و آسمان را به انسان تلقین میکنند. این همان شفاف سازی و از جرم به فضا و از ماده به روح رسیدن است.
فلسفه اشراق، نام مکتبی است که معرفت یا آگاهی نسبت به جهان هستی و یافت حقایق را از راه روشنایی باطن و تابش انوار الهی به ذهن آدمی امکان پذیر می داند. واژه اشراق که خود به معنی روشن شدن، درخشیدن، تابیدن و نور بخشی است، خود مفهوم این فلسفه را در بر دارد.
فلسفه اشراق در قرن ششم هجری از آمیختن و پیوند یافتن چند اندیشه فلسفی و عرفانی بوجود آمد. بنیان گذار این فلسفه » شهاب الدین سهروردی « است که به شیخ اشراق مشهور است و مکتب فلسفی او حکمت اشراق نامیده می شود.
برای حکمت اشراق سه سرچشمه عمده میتوان نام برد که عبارت اند از:
1 - نخست اندیشه های عرفانی که از آپار منسوب به هرمس مایه گرفته اند . هرمس که بعضی او را مهمترین منشا اندیشه های اشراقی می دانند ، شخصیتی است که از او به صورت های گوناگون نام برده شده. گروهی او را همان ادریس پیامبر می دانند که در قرآن کریم نیز نام او آمده است. در روایات دیگر، او را بنیانگذار حکمت، نجوم، کیمیا و پزشکی می دانند.
- 2 سرچشمه دوم تعلیمات افلاطون و بخصوص تجربه های روحانی و اشراقی نو افلاطونیان است. بینش سهروردی درباره کل کائنات، یعنی نورالنور و فیض یافتی هستی از نور او ، شباهت بسیار به تفکر نو افلاطونیان درباره ذات خداوند و جهان هستی دارد.
- 3 سرچسمه سوم، اصل وجود نور و ظلمت است که از اندیشه های حکیمان ایران باستان و آیین زردشت بر تضاد و کشاکش بین دو نیرو ، یعنی نور و ظلمت، استوار است. در این کشاکش سرانجام نور بر ظلمت چیره می شود. در حکمت اشراق، نورالانوار شبیه همان روشنایی بی پایان است که در اوستا تعریف شده که اهورامزدا نام گرفته است.
شهاب الدین سهروردی هزار سال پیش جهان را نور دانسته است. اساس و مبدا کل کائنات در حکمت اشراق نورالانوار یا نور مطلق است، که نور قاهر نخستین نور چیره شونده عظیم از آن صادر می شود. نور نخستین، که بطور مستقیم و خود به خود بدون نیاز به علتی از نورالانوار روشنایی و فیض می گیرد ، بر همه نورهای دیگر تسلط دارد و منشا همه حرکت ها در عالم است.
اشراقات، یعنی تابشهای این نور، بی پایان است و همه چیز را در بر می گیرد. همواره نوری که در مرحله برتر قرار دارد وسطه بوجود آمدن نور کوچکتر می شود و بر آن تسلط دارد. نور فروتر از وجود نور برتر کسب نور می کند، انوار این نور عظیم هنگامی که در ذهن و مغز انسان جای بگیرند اورا به معرفت می رسانند و آنگاه پرده ظلمتی که بین نفس یا روح انسانی - که فروترین است - و عالم حقیقت وجود دارد ازبین می رود. به این سبب هر نفس انسانی در هر درجه از کمال باشد در جستجوی نور الانوار است که سرچشمه حقیقت است تا از آن بهره مند شود.
به این ترتیب در حکمت اشراق آنچه در جهان محسوس دیده می شود حقیقی نیست و حقیقت آن در همان نورهای واسطه است. حکمت اشراق گرایشی نوین در فلسفه اسلامی بود که حکمت ایرانیان باستان را وارد جریان کلی فلسفه اسلامی کرد. در این فلسفه اصلاحات و مفاهیم تازه ای بکار رفته است، که بعضی از آنها از مفاهیم ایران باستان گرفته شده است. از نظر سهره وردی همه چیز نور و روشنایی است، پس احساس مرتبهای از نور است و ادراک مرتبهای دیگر و علم مرتبه ای دیگر ، نور و روشنایی ظاهری و نور و روشنایی باطنی ، هردو یک حقیقت واحد هستند و نور حقیقتی است که در مراتب گوناگون ظهور می کند ولی این مراتب در اصل نورانیت هیچ تفاوتی باهم ندارند.
شیخ اشراق واقعیت و باطن اشیا را به نور تعبیر میکند و تفاوت موجودات را در شدت و ضعف نورانیت آنها می داند. نور حقیقتی است ذاتا روشن و روشنایی هرچیز به واسطه اوست. لذا همه چیز به واسطه نورانیت نور آشکار و تعریف می شود و قابل شناسایی است.