بخشی از مقاله
چکیده
نحوه ادراک محیط یکی از مباحث و مفاهیم کلیدی در حوزه مطالعات متقابل انسان- محیط در مقیاسهای کلان و خرد است . از آنجا که نظام عصبی و ادراکی انسان، مسئول برقراری ارتباط بین انسان و محیط زیست اوست و امکانات و محدودیت های خاصی دارد، لذا نمیتوان بدون توجه و اشراف کافی به فرآیندهای درک و فهم محیط از سوی مردم و ساز و کارهای مرتبط با آنها، مبادرت به مداخله در محیط کرد.
زیرا همین درک و فهم است که در نهایت تغییر و تفسیر آنان را از محیط و جهان پیرامونشان شکل میدهد و اغلب به شکل رفتار در محیط بروز و ظهور پیدا میکند. حضور در مسجد شیخ لطفاالله به عنوان یکی از آثار گرانبها و میراث جاودانمان، این امکان را به نحو مطلوب در اختیار ناظر قرار میدهد که روح و احساس بیننده متاثر از فرم و فضای معمارانه مسجد میتواند بیهیچ سخنی با محیط ارتباط برقرار کرده و فضا را درک کند.
مقدمه
انسان جهت برقراری ارتباط و تعامل با محیط نیازمند کسب اطلاعات از محیط اطراف خود است. محیط اطراف، یا به عبارتی، جهان واقعی، همواره به عنوان فرستنده، اطلاعات مربوط به خود را در ابعاد و به روشهای مختلف ارسال میکند. انسان نیز همواره، به عنوان گیرندهی این اطلاعات و همچنین بخشی از محیط، به دستگاههای دریافت کنندهی دادههای محیطی نیازمند است
. بخش اصلی این دادهها توسط اندام های حسی انسان دریافت و جهت پردازش توسط سیستم اعصاب مرکزی به مغز منتقل میشود . برای دریافت اطلاعاتی که اندامهای حسی قادر به دریافت آنها نیست، انسان به سیستمهای مصنوعی متوسل میشود که وظیفه تبدیل دادههای غیرقابل احساس به دادههای قابل احساس را بر عهده دارند. به این طریق دامنه حواس انسان گسترش پیدا میکند و ابعاد تازهتری از جهان برای انسان آشکار میشود.
در واقع، اطلاعات دنیای اطراف به واسطه حواس به ما میرسد. بدون بینایی، شنوایی، لامسه، بویایی و چشایی مغز انسان در بیاطلاعی کامل از محیط بیرون قرار خواهد داشت؛ دنیایی که تاریکی، سکوت، بیمزگی، بیبویی و بیرنگی از مشخصههای غیرقابل تفکیک آن خواهد بود. به گفته "توماس هابس"، هیچ مفهومی در ذهن انسان شکل نمی گیرد مگر آنکهتماماً یا بخشی از آن از راه اندام های حسی تشکیل شود. یکی از مهمترین و ضروریترین ابعادی که در طراحی محیط - طراحی شهری و معماری - باید به آن دقت شود؛ فرآیند احساس، ادراک و شناخت محیطی است که تجربه مکان را برای انسان هموار میسازد.
روش تحقیق
برای جمع آوری داده ها و اطلاعات طرح، نوع پژوهش انتخاب شده توسط اینجانب، از نوع کیفی بوده که داده ها در این مطالعه، از روش مصاحبه کانونی و مطالعات کتابخانه ای به صورت همزمان و برای تحلیل اطلاعات از روش امتیازدهی و متوازن سازی داده ها استفاده شده است و برخی نیز به وسیله ی شناخت و بررسی وضعیت کنونی میدان امام اصفهان، برای درک شرایط موجود صورت پذیرفته است.
مفاهیم پایه در روانشناسی محیطی
بحث احساس و ادراک در روانشناسی امروز تحت عنوان ادراک حسی، براساس دستاوردهای علوم تجربی و به خصوص فیزیولوژی و روانشناسی تجربی مطرح میشود. در این علوم، ادراک حسی به عنوان فرایندی است که از واقعیت محرک-های فیزیکی و شیمیایی محیط آغاز میشود و با چگونگی واکنش انسان و تحلیل و تفسیری روانی خاتمه پیدا میکند که موجب سازگاری آن با محیط زندگیش میشود.
نظام پیچیده عصبی در انسان از تعداد فراوانی سلولهای عصبی تشکیل یافته که بنا به موقعیت مکانی و یا تحریک زمانی آنها، در واکنش کلی موجود زنده، رفتارهای متفاوتی را موجب میشود. این نظام پس از تجزیه و تحلیل و تفسیر محرکها، موجبات کشف و ادراک محیط را فراهم میسازد. برای مثال، وقتی نور یک جسم، شبکیه چشم را تحریک میکند و تکانههای الکتریکی مغز منتقل میشود، آن را حس میکنیم. اما وقتی که جسم را شناسایی میکنیم و میفهمیم در کجا واقع شده است، چه فاصلهای با ما دارد و دارای چه اندازهای است؛ در حقیقت ادراک صورت گرفته است. ادراک به عنوان فرایندی پیچیده در حقیقت نمود آگاهانه اطلاعات حسی و محیط بیرون است.
فرآیند احساس
انسانها محیط را تحت تأثیر قرار داده و خود تحت تأثیر آن قرار میگیرند. در حالت معمولی برای اینکه اینعملِ متقابل انجام گیرد ابتدا باید محیط را احساس کنیم. این امر به وسیله تحریکات محیطی بر روی اندامهای حسی انجام میپذیرد.
"ارسطو" برای اولین بار حواس انسان را: در پنجحسِ بینایی، شنوایی، بویایی، لامسه و چشایی دستهبندی کرده است. مرحله احساس را از جمله میتوان این گونه تعریف کرد: "انتقال اثر محرک از گیرنده حسی به سیستم اعصاب مرکزی، که به صورت عینی قابل پیگیری است". این احساس ارزش شناختی نداشته و به گونهای منفعل حاصل میشود و اساسی صددرصد فیزیولوژیک دارد.
به عبارت دیگر فرایند احساس شامل تحریکات انجام یافته توسط پدیدههای خارجی برروی اندامهای حسی انسان و تبدیل آنها به تکانههای الکتریکی و انتقال آنها توسط اعصاب مرکزی به مغز انسان است. چهار حس عمده و با ارزش در احساس محیط: بینایی، شنوایی، بویایی و لامسه است. از تعاریف ارائه شده توسط "پورتئوس" این گونه برمیآید که بینایی، اساسیترین حس نسبت به دیگر حواس است و بیشترین اطلاعات را از محیط اطراف جمعآوری میکند و در اختیار مغز قرار میدهد. او بینایی را حسی فعال و جستجوگر می نامد. با این توضیح که انسانها به صورتی انتخابی و آگاهانه نگاه میکنند، ولی معمولا بو و اصوات به طرف انسانها میآیند.
در نتیجه میتوان ادعا کرد که حس بینایی بسیار پیچیده است و مکانیابی در فضا، معمولا، به کمک این حس حاصل میشود. به طوری که، فاصله، رنگ، شکل، بافت و تضاد و تمایز در محیط به کمک حس بینایی قابل دریافت است. بنابراین، در حالی که فضای بصری بیشتر شامل هر آنچه که پیش روی ما بوده و با اشیا موجود در فضا مشخص و تعریف میشود؛ فضای شنیداری، احاطه کننده و بدون حد و مرز واضح و مشخص در فضا جریان پیدا میکند.
صدا اطلاعات ناچیزی را در اختیار مغز انسان قرار میدهد، ولی از لحاظ عاطفی بسیار غنی است. برای مثال، صدای فریاد، موسیقی، رعد، ریزش آب و صدای وزش باد، بار عاطفی سنگینی به همراه دارد. از طرف دیگر، در مقایسه با شنوایی، میتوان گفت حس بویایی انسان پیشرفت چندانی نکرده است و به مراتب، از نظر در اختیار قراردادن اطلاعات، ناچیزتر از شنوایی عمل میکند. ولی این حس نیز، به طور قطع، از لحاظ عاطفی، بسیار غنی است. از سوی دیگر، پورتئوس، در مورد حس لامسه، معتقد است؛ بسیاری از تجربیات ما از بافتهای شکل دهنده محیط، به وسیله کف پاها و همچنین نشیمنگاههایمان در حین راه رفتن و نشستن حاصل می-شوند. البته نباید نقش پوست دستها و صورت را در این خصوص نادیده گرفت.
فرآیند ادراک
مفهوم "ادراک" دارای ابعاد و معانی وسیعی است. در روانشناسی، ادراک به معنای فرایند ذهنی یا روانی است که گزینش و سازماندهی اطلاعات حسی و نهایتا معنی بخشی به آنها را به گونهای فعال بر عهده دارد. در این فرایند، تجارب حسی قبلی، مفاهیم و تصورات ناشی از آن، انگیزه فرد و موقعیتی دخالت دارند که در آن ادراک صورت میگیرد.
چنین به نظر میرسد که انسان به گونهای غیرفعال محیط اطراف خود و اشیای درون آن را ادراک میکند و بدون هیچ گونه دخل و تصرفی، اطلاعات و تصاویر دنیای بیرون بر او تحمیل میشوند؛ درحالی که تحقیقات به عمل آمده نشان میدهد که دادهها و تجربیات ادراکی قبلی انسان - اطلاعات و حافظه شناختی - ، موجب پاسخ ادراکی نهایی او میشود. از دیگر عواملی که بر ادراک تأثیر دارد میتوان به عوامل روانشناختی فردی - غم و شادی - ، فیزیکی، محیطی - ازدحام و خلوت - و عوامل فرهنگی اشاره کرد که هرکدام به نوبه خود بر ادراک فرد از محیط تأثیر میگذارد؛ به گونهای که امکان دارد دو نفر با پیش زمینه-های فرهنگی و ذهنی متفاوت از یک محیط یکسان، ادراک کاملا متفاوتی داشته باشند و یا ممکن است یک فرد، در مقاطع زمانی مختلف، و براساس عوامل روانشناختی متفاوت - غم یا شادی و امثالهم - ادراک متفاوتی از یک محیط واحد داشته باشد.