بخشی از مقاله
چکیده
هنردرمانی میتواند به منظور درمان بیماریهای روانی متعددی مورد استفاده قرار بگیرد؛ از جمله: اختلال دوقطبی و اختلال استرس پس ضربهای - این نوع استرس پس از یک تصادف شدید بهوجود میآید - . این روش علاوه بر اینکه میتواند به بهبود سلامت روانی و احساسی افراد کمک کند، قادر است آگاهی و هوشیاری و تواناییهای شناختی را نیز تا حد بسیار زیادی افزایش دهد و از میزان استرس کاسته و اثر ضربههای احساسی وارده از تجربههای تلخ عاطفی گذشته را از بین ببرد.هدف از این مقاله بررسی تاثیر هنر بر روان درمانی می باشد وروش پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی بوده ونتایج بیانگر ان است که با توجه به قابلیتی که هنر به فرد میدهد، انسان میتواند احساسات خود را با زبان بی زبانی ابراز کند. ما باید یاد بگیریم چگونه میان هنر و زندگی روزمره خود ارتباط برقرار کرده و احساسات خود را ابراز کنیم تا آرامش یابیم. هر یک از ما گاهی نیاز داریم تنها و در سکوت با خودمان خلوت کنیم و کار انفرادی انجام دهیم.
.1 مقدمه
هر چند روانکاوی سنتی دارای مزایای بیشماری می باشد، اما با این حال روش های درمانی بسیار متنوع دیگری نیز وجود دارند که می توانند در بهبودی بیماران نقش مهمی را بازی کنند، در این میان می توان به موسیقی درمانی، هیپنوتیزم، و حتی رنگ درمانی اشاره کرد. هر یک از موارد فوق الذکر مقیاس های مختلفی از موفقیت را در درمان بیماری های مختلف از خود نشان داده و در برخی موارد نیز بهبودی کامل را با خود به همراه داشته اند. در این میان هنر درمانی نوعی تکنیک درمانی است که می کوشد موقعیت احساسی بیمارانی که از ناراحتی های روحی و روانی رنج می برند و یا مورد آزار و اذیت های احساسی قرار گرفته اند را بهبود بخشد.هنر درمانی بر پایه ی این عقیده استوار است که برای بیماران روندی را ایجاد کند که در آن چیزی جز شفا و تثبیت زندگی وجود نداشته باشد. افراد بسیار زیادی هستند که آسیب های روانی شدید و سخت را تجربه کرده اند و به هیچ وجه نمی توانند آنها را به زبان بیاورند. هنر درمانی خروجی آسانی را برای بیماران فراهم می آورد تا به واسطه ی آن بتوانند احساسات محصور و عواطف آسیب دیده خود را که به طور شفاهی قادر به ابراز آنها نیستند را در قالب هنر نشان دهند - . - http://kimiyayehonar.com یکی از جنبه های هنر که مهمترین ویژگی آن به شمار می رود این است که به نظر می رسد فرآیندهای دخیل در آفرینش و کاربرد آن مبهم1، غیر قابل بیان و به دور از ضمیر آگاه است. هیچ کس قادر نیست به زبانی صریح و دقیق بگوید چرا اثر هنری معینی را دوست دارد. واژه ها نمی توانند جنبه های اساس و فهم عاطفه را بیان کنند و همان طور که افلاطون پیشتر - در دیالوگ ایون - lon گفته، شعرا آخرین کسانی هستند که می توانند از روشهائی که برای خلاقیت شان به کار می برند آگاه شوند. آدمی نیاز ندارد که از تیزبینی1روان شناختی خاص برخوردار باشد تا دریابد که بدیهی ترین دلایل برای اثبات تأثیر هنری در ضمیر ناخودآگاه نهفته است و لذا صرفاً با نفوذ در این ناحیه است که می توانیم به راستی به مسائل هنری بپردازیم.
شکل :1هنر درمانی
چنین چیزی در مورد تحلیل ضمیر ناخودآگاه در هنر و نیز در استفاده از این مفهوم در روان شناسی رخ داده است. روان شناسان چنین می پنداشتند که ضمیر نیمه آگاه*2یا ناخودآگاه*3 بنا به تعریف،بیرون از آگاهی.*4پنهان از ما و ناشناخته برماست؛ودر نتیجه برحسب ماهیتی که دارد چیزی است غیر قابل شناختن . به محض آنکه به ضمیر نیمه آگاه یا ناخودآگاه وقوف می یابیم، دیگر ناخودآگاه نخواهد بود. در این صورت با واقعیت های سر و کار داریم که به گستره روان عادی*5، تعلق دارند - . - http://kimiyayehonar.com به این ترتیب، ضمیر ناخودآگاه نه به خودی خود برای روان شناس موضوع قابل بررسی واقع نمی شود بلکه آن را می توان به طور غیر مستقیم از طریق تحلیل اثراتی که در دوران ما می گذارد مورد بررسی قرار داد. ضمیر ناخودآگاه از ضمیر آگاه، بوسیله سدی نفوذناپذیر6* جدا نمی شود. فرآیندهائی که در ضمیر ناخودآگاه ما به وجود می آیند غالباً به ضمیر آگاه ما می رسند؛ و بر عکس، چه بسا واقعیت ضمیر آگاه که به ضمیر ناخودآگاه ما رانده می شود. بین این دو ناحیه در ذهن ما پیوندی مداوم،زنده و پویا وجود دارد. ضمیر ناخودآگاه روی اعمال ما اثر می گذارد و در رفتار ما بروز می نماید و بدین سان، کم کم درباره آن آگاهی به دست می آوریم و قوانین حاکم بر آن را درک می کنیم.
زمانی که روش روانکاوی به طور کامل در عمل به کار گرفته شود ارزش های نظری عظیمی که در آن نهان است آشکار خواهد شد. اساساً ، این ارزشهای عبارتند از دخالت ضمیر ناخودآگاه در بسط و توسعه پژوهش و تعیین این که چگونه ضمیر ناخودآگاه در هنر، اجتماعی می گردد. چنین تحلیلی می تواند تفسیر جامعه شناختی ،روان شناختی درستی از نمادگرایی هنر و تکامل تاریخی آن ارائه دهد و دریابد که هنر را هرگز نمی توان از دیدگاه محدود زندگی فردی تبیین کرد بلکه برای این کار رویکرد وسیع تری از حیات اجتماعی لازم است. هنر به عنوان پدیده ضمیر ناخودآگاه مسئله است؛ هنر به عنوان راه حل اجتماعی ضمیر ناخودآگاه کلید احتمالی این مسئله می باشد.
1؛-2روانشناسی هنری
روانشناسی هنری، مطالعه حالات روانی هنرمند، هنر پیشه هنر شناس و دوستدار هنر و زیبائی است. از زمان افلاطون و ارسطو - فیلسوفان یونانی - راجع به طبیعت هنرمند و خلاقیت هنری، مکرر بحث شده و باورهایی در مورد رابطه میان پزشکی و هنر موجود بوده است. افلاطون حکیم معتقد بود که شاعر به عنوان هنرمند موجودی است مقدس و هرگز برای وی امکان ندارد شعری بسراید مگر اینکه به وی الهام شود. متفکران در طی قرون، خلاقیت هنری را به طبیعت، نیروی ماوراء طبیعت،وحی آسمانی، دین و بالاخره پدیدارهای جادوگرانه مربوط دانسته اند. در قرون وسطی رابطه بین خلاقیت هنری و دین بیشتر مورد توجه قرار گرفت. سنت اگوستین - حکیم الهی - خلاقیت را مربوط به الهام خدائی دانست. متفکری که بعدها آفرینش هنری را از نیروی ماوراء طبیعت جدا نمود؛ اسپینوزا فیلسوف آلمانی بود. در اوایل قرن نوزدهم، دانشمندانی مانند: شلینگ، شوپنهاور و هربارت نتیجه گرفتند که آفرینش هنری با ضمیر ناخودآگاه انسان ارتباط دارد.
فون هارتمن توضیح داد که تداعی اندیشه ها به وسیله تمایلات ناخودآگاه راهنمائی شده و رویا و آفرینش هنری نوعی فعالیت ناخودآگاه است. سپس متفکرانی همچون: امرسون،کارلایل و ویلیام جیمس بر آن شدند که ریشه آفرینش هنری در دنیای رویاهای انسان قرار دارد. داروین ،مارکس، نیچه و تولستوی ادعا نمودند که نیروئی غیر از ضمیر ناخودآگاه موجب خلاقیت هنری می باشد.
شکی نیست که هنر امریست روانی و برای شناخت هنر باید کوشش کنیم که روان هنرمند را دریابیم و این وظیفه را کاملتر از همه، زیگموند فروید اتریشی و شاگردان او یعنی کارل گوستاویونگ سوئیسی و آنا فروید - دختر فروید - انجام داده اند. فروید می گوید:کودکان بازی می کنند، بازی برای فرار از واقعیت و آدمی آنگاه که دوره کودکی را پشت سر می گذارد، برای فرار از حقیقت تلخ زندگی،در عین بیداری به یک بازی فکری اشتغال می ورزد که نزد مردم عادی از خیالبافی فراتر بوده اما در افرادی خاص به رویای هنرمندانه و سرانجام به هنر و آفرینش هنری منتهی می گردد. روانشناسی هنری می کوشد نفس آدمی را بررسی کند و رابطه میان ضمیر ناخودآگاه و وجدان نهان و اعمال احساسس او را که همان هنر است، بباید. شکی نیست که جمعی دارای شور و احساس تند هستند و همین احساس، آنان را به خلق آثار هنری هدایت می کند و به آنان آرامش می بخشد. مانند همان آرامش لذت بخشی که به کودکان در حین بازی روی می دهد. کودکان در بازیهای خود، مثل هنرمندان، خیال می ورزند. یعنی یک دنیای خیالی در ذهن خود می آفرینند و مواد این دنیای خیالی را از جهان واقع به عاریت می گیرند. بزرگسالان بازی خیال را جایگزین بازی کودکی می کنند. تخیلات آنان منشأ ایجاد آثار هنری می گردد. فروید به تجزیه و تحلیل زندگی هنرمندان می پردازد و آنان را موجوداتی غرق در عالم رویا و گرفتار در ضمیر ناخودآگاه می داند - . - http://kimiyayehonar.com
2؛-2هنر درمانی
هنر به دو دسته ی کلامی وغیر کلامی تقسیم می شود .نقاشی، موسیقی، مجسمه سازی از هنرهای بدون کلام اند . ازادبیات وتئاتر وسینما، به سبب همراه بودن با سخن، به عنوان هنرهای کلامی نام می برند .بعضی انسان ها بهتر است خود را به طورغیرکلامی از طریق موسیقی، هنر، حرکت یا نمایش نشان بدهند، مواردی که باعث افزایش اعتماد به نفس، بیان سازنده تر خود وبهبود تعاملات اجتماعی می شوند .در درمان با هنر های آفرینشی بر استفاده از رسانه ی هنر به جای مشاهده ی آثار هنری تأکید می شود، البته موسیقی درمانگر ها اغلب به فراخور عاطفه و خلق و خوی مراجعان، از کاست های ضبط شده استفاده می کنند .هنر می تواند در تقویت نیروی تخیل، خلاقیت، ابتکار و نواندیشی کودکان و نوجوانان نقش ارزنده و شگفت انگیزی داشته باشد .شاید به همین دلیل است که در دنیای امروز، آموزش و پرورش کشورهای مختلف، هنر را یکی از ملزومات معنوی وبنیادین تعلیم و تربیت تلقی می کنند و سرمایه گذاری فراوانی برای به کارگیری بیشتر هنر در مدارس صورت می گیرد .امروز می توان بسیاری از نابسامانی های روحی و روانی دانش آموزان را از طریق هنر، شناسایی و درمان کرد - اسمعیل طلایی،. - 13 :1391