بخشی از مقاله

چکیده

توانمند سازی روان شناختی عاملی تسهیل کننده در پاسخ به سازگاری اجتماعی مناسب، افزایش رضایتمندی از زندگی، کارآمدی در حل مساله و کاهش علائم اضطراب و افسردگی می باشد. لذا هدف این مطالعه بررسی تاثیر پذیرش و تعهد درمانی در توانمندسازی روان شناختی زنان تحت پوشش بنیاد نیکوکاری برین بود. پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی و طرح پژوهش از نوع پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان تحت پوشش بنیاد نیکوکاری برین به تعداد 287 نفر در سال 1395 بود. نمونه این تحقیق مشتمل بر 20 نفر از جامعه مذکور بود.

برای انتخاب نمونه از روش نمونه گیری در دسترس هدفمند استفاده شد. آزمودنی ها به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. ابزار سنجش این پژوهش، مقیاس های اندازه گیری رضایت از زندگی - -QSF-LES - Q، مقیاس حل مساله، سازگاری اجتماعی بل، افکار اضطرابی ولز و سنجش افسردگی بک بود. پذیرش و تعهد درمانی در مداخله 8 جلسه 90 دقیقه ای به صورت گروهی و هفتگی در بنیاد نیکوکاری برین اجرا شد. آزمودنی ها قبل از درمان، و پس از درمان به پرسشنامه ها پاسخ دادند.

به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتایج نشان داد، پذیرش و تعهد درمانی باعث افزایش سازگاری اجتماعی، افزایش رضایتمندی از زندگی، کارآمدی در حل مساله و کاهش اضطراب و افسردگی آزمودنی ها شد. آنچه در تبیین یافته های این پژوهش می توان گفت این است که توانایی پذیرش احساس های ناخوشایند به جای نزاع درونی، جدا شدن از افکار و تماشای بدون قضاوت آنها، تماس با لحظه حال به جای تماس با گذشته و آینده و حرکت در مسیر ارزش ها موجب به دست آمدن چنین یافته هایی گشته است.

 مقدمه

زنان قربانیان اصلی در مواردی چون فقر، خشونت، عدم برخورداری از تغذیه و بهداشت مناسب هستند، از این رو توجه به بهبود موقعیت زنان نفع همگانی را در بر دارد. از آنجائی که توانمند سازی زنان یک پدیده اجتماعی است و پدیده های اجتماعی تک علتی نیستند، توانمند شدن زنان به عوامل متعددی بستگی دارد. از طرفی عواملی چون وضعیت جسمانی، روانی و وضعیت اقتصادی خانواده بر توانمندی فرد نقش تعیین کننده ای دارد

پژوهش ها نشان می دهند که زنان بیشتر از ناراحتی های روان شناختی، افسردگی1 و اختلالات خفیف جسمی و مردان بیشتر از بیماری هایی مانند بیماری های قلبی و سرطان ها رنج می برند. به عبارت دیگر می توان گفت زنان به دلیل بر عهده داشتن دو نقش متفاوت در زندگی، تنش و استرس2 بیشتری نسبت به مردان تحمل می کنند و در نتیجه درمعرض ابتلا به افسردگی بیشتری هستند

افسردگی از عوامل شایع محدود کننده بیماران است و کاهش فعالیت های روزانه و فقدان انگیزش را درپی دارد - رجبی و یزدخواستی، . - 1393 به گزارش سازمان جهانی بهداشت 121 میلیون نفر از مردم جهان دچار افسردگی بوده، به طوری که این بیماری چهارمین عامل عمده بار بیماری ها در سراسر جهان است و پیش بینی می شود که براساس معیار دالی از رتبه چهارم بار بیماری ها به رتبه دوم در سال 2020 ارتقا یابد که همچنین میزان شیوع افسردگی در مجردها، بیوه ها و مطلقه ها بیشتر از متاهلین، و در زنان 2 تا 3 برابر بیشتر از مردان دیده شده است و در 50 درصد از موارد شروع بیماری بین سنین 20 تا 50 سالگی است

اختلال های اضطرابی نیز جزو اختلالات شایع روان شناختی است و میتواند منجر به اختلال در عملکرد تحصیلی، سازگاری اجتماعی، زندگی خانوادگی و روابط با همسالان گردد - شیخ محمدی ، اصلی آزاد ، عارفی و فرهادی. ، . - 1391 افراد مبتلا به اختلال های اضطرابی قادر نیستند فعالیت های روزمره خود را انجام دهند. اضطراب آنها ناخوشایند است و باعث می شود نتوانند از موقعیت های عادی لذت ببرند، اما علاوه بر آن، آنها می کوشند از موقعیت هایی که باعث می شود احساس اضطراب کنند، اجتناب ورزند. آنها فرصتهایی را برای خوشگذرانی یا عمل کردن طبق تمایلاتشان را از دست می دهند

پژوهش ها نشان داده اند که تفاوت های جنسیتی در شیوع اضطراب بیشتر به این اشاره دارد که اضطراب در میان زنان شایع تر است

برای درمان مشکلات روانشناختی، علاوه بر درمان های دارویی، درمان های روان شناختی متعددی نیز در طول سال های متوالی ابداع شده است. نسل اول رویکردهای رفتاری در تقابل با رویکرد اولیه روان تحلیلی، بر پایه دیدگاه های شرطی کلاسیک و عاملی در دهه های 1950 و 1960 مطرح شدند. نسل دوم این درمان ها تحت عنوان "درمان رفتاری- شناختی"4، تا دهه1990با تأکید بیش تر بر جنبه های شناختی به وجود آمدند که تأکید این نوع درمان ها بر نقش باورها، شناخت ها، طرح هاواره و نظام پردازش اطلاعات در ایجاد اختلالات روانی بود و اینکه در روان درمانی باید با تکنیک های مختلف در آنها تغییر یا تعدیل ایجاد شود یا آنها را به کلی حذف کرد. امروزه با نسل سوم این نوع درمان ها مواجه هستیم که آنها را می توان تحت عنوان کلی مدلهای مبتنی بر پذیرش1؛ مانند درمان شناختی مبتنی بر توجه آگهی2، درمان فراشناختی 3 و درمان پذیرش و تعهد4 نامید. در این درمان ها به جای تغییر شناخت ها، سعی می شود تا ارتباط روان شناختی فرد با افکار و احساساتش افزایش یابد

هدف نهایی مدل پذیرش و تعهد، افزایش فراوانی ارزشمند زیستن است. فرض اصلی درمان پذیرش و تعهد ازاین قرار است که بخش قابل توجهی از پریشانی روان شناختی جز بهنجار تجربه انسان است - هیز ، استروساهی و ویلسون6 ، . - 2012 در این روش تغییر به صورت غیرمستقیم انجام می شود.

برخلاف درمان های شناختی-رفتاری که مستقیماً بر تغییر افکار و احساسات میپردازند درمان پذیرش و تعهد به تغییر افکار و احساسات نمیپردازد، بلکه افراد را به پذیرش و آگاه بودن، و مشاهده گر بودن نسبت به خود می رساند - دوستی، محققی و جعفری ، . - 2015 درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، به افراد کمک می کند، افکار و هیجانات مسئلهساز را بهگونهای متفاوت تجربه کنند، نه اینکه برای تغییر یا کاهش فراوانیشان تلاشی نظاممند صورت دهند - لینهان 7، . - 1993 در این درمان، به درمانجو آموخته میشود که هرگونه عملی جهت اجتناب یا کنترل تجارب ذهنی ناخواسته - افکار و احساسات - بیاثر است یا اثر معکوس دارد و موجب تشدید آنها میشود و باید این تجارب را بدون هیچگونه واکنش درونی یا بیرونی جهت حذف آنها، بهطور کامل پذیرفت

ادبیات پژوهش

بررسی ادبیات پژوهش نشان می دهد گستره ای از پژوهش ها، تاکنون، علاقه جهانی به مدل تغییر رفتار و توانمندسازی روان شناختی از منظره نظری درمان پذیرش و تعهد را تائید کردهاند. ازجمله این پژوهشها میتوان به مطالعه سوین9 و همکاران - 2013 - اشاره کرد که نشان دادند با درمان پذیرش و تعهد می توان علائم بالینی افسردگی و اضطراب را کاهش داد. همچنین ایفرت10 و فورسیث - 2005 - 11 و لویت - 2004 - 12 نشان دادند که با درمان پذیرش و تعهد می توان اضطراب فراگیر را کاهش داد. پورفرج - 1390 - نیز کاهش اضطراب اجتماعی با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را نشان داد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید