بخشی از مقاله
مفهوم نسل کشی در پرتو رأي دیوان بین المللی کیفري رواندا
چکیده
»نسلکشی یا کشتار جمعی« یکی از جنایتهاي مهم بینالمللی است کـه مـاده 5 اساسـنامه رم، صـلاحیت دیوان بینالمللی کیفري را نسبت به آن اعلام کرده است. ماده 6 اساسنامه مذکور، همصدا با اسناد بینالمللی قبل از خود، نسلکشی را به قتل یا ایراد صدمه شدید جسمی یـا روحـی بـه اعـضاي یـک گـروه، قـراردادن اعضاي یک گروه در معرض وضعیتهاي زندگی نامناسب، جلـوگیري از توالـد و تناسـل در گـروه و انتقـال اجباري کودکان یک گروه به گروه دیگر با قصد نابودکردن تمام یا بخشی از یک گروه ملی، قومی، نژادي یا مذهبی تعریف کرده است. احراز این قصد در جنایت نسلکشی، که در برخی موارد با دشواریهاي عملـی مواجه بوده و بر اوضاع و احـوال خـارجی وقـایع مبتنـی مـیباشـد؛ حـائز اهمیـت فراوانـی اسـت. زیـرا وجـه نسلکشی با جنایتهاي علیه بشریت و جنایتهاي جنگی و جرایم عادي منـدرج در نظامهـاي حقـوقی داخلـی، بیش از هرچیز در همین قصد خاص، که از انگیزه برتري طلبی گروهی حکایت دارد؛ نهفته است.دیوان بینالمللی کیفري رواندا، در یکی از آراي خود به شـرح نـسبتاً جـامعی از عناصـر تـشکیلدهنـده جنایت نسلکشی و دو بحث وابسته آن، یعنی معاونت در نسلکشی و تحریک مستقیم و علنی به نسلکـشی، پرداخته و بویژه از حیث عنصر روانی این جنایت نکات جالبی را مطرح کرده است که میتواند از نگاه رویه قضایی، منبعی غنی براي دیوان بینالمللی کیفري که در آغاز راه خویش براي عدالت کیفري جهانی اسـت؛ تلقی شود.
واژههاي کلیدي: جنایت بینالمللی، نسلکشی، دیوان بینالمللی کیفري رواندا، دیوان بینالمللی کیفري.
1ـ مقدمه
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در آغازین سالهاي تأسیس خود، متأثر از جنگهاي اول و دوم جهانی، »مقاوله نامه منع و مجازات جنایت نسلکشی« را تـصویب کـرد. بـا اینکـه ایـن مقاولـهنامـه مقبولیت عمومی یافته و بهصورت جزیی از حقوق بینالمللی عرفی درآمده است؛ لکن جهانیـان درچند دهه اخیر بارها شاهد ارتکاب این جنایت فجیع در ترکیه، عراق، کامبوج، اوگاندا، بورونـدي، یوگسلاوي سابق، رواندا، فلسطین اشغالی و دیگر نقاط جهان بوده اند.
ارتکاب جنایت نسلکشی و جنایتهـاي علیـه بـشریت در یوگـسلاوي سـابق و روانـدا، شـوراي امنیت سازمان ملل متحد را به تشکیل دیوانهاي بینالمللی کیفري بـراي آن دو کـشور در دهـه نـود میلادي وادار کرد. طبق یکی از مواد اساسنامه رم براي تأسیس دیوان بینالمللی کیفري، این دیـوان نیز صلاحیت رسیدگی به جنایت نسلکشی را خواهد داشت.
اگر چه تاکنون آثار مکتوب مفیدي در خصوص مفهوم نسلکشی در منابع حقوقی خارجی بـه رشته تحریر درآمده و در مجلات حقوقی کشورمان نیز مقالات ارزشمندي از استادان گرانقـدر در این باره دیده میشود؛ اما با گذشت بیش از نیم قرن از تصویب اولین سند بـینالمللـی درخـصوص نسلکشی، رأي دوم سپتامبر 1998 دیوان بینالمللی کیفري رواندا مهمتـرین و شـاید اولـین منبـع از نوع رویه قضایی بینالمللی براي این موضوع به شمار میرود.
دیوان بینالمللی کیفري رواندا در این رأي مفصل که افزون بر 744 بنـد و 181 پانوشـت دارد؛ ابتدا به شرح وقایع تلخ در فاصله سالهاي 1994-1995 توسط اکثریت »هوتو« در کـشور آفریقـایی رواندا پرداخته؛ سپس به شرح مفصل جنایت نسلکشی، جنایتهاي علیه بشریت و جنایتهـاي جنگـی با توجه به نظامهاي معتبر حقوقی دنیا بویژه نظامهاي رومی – ژرمنی، کامنلا و رویه قضایی محاکم بینالمللی پیش از خود، مثل محاکم نورنبرگ و توکیو و یوگسلاوي سابق و برخی محاکم ملی که صلاحیت جهانی را نسبت به جنایتهاي بینالمللی اجرا میکنند؛ میپردازد. استناد دیـوان روانـدا بـه قانون جزاي داخلی آن کشور، به عنوان قانون حاکم بر محل ارتکاب جرم و قانون متبوع مـتهم، در مقام تفسیر و تبیین عناصر تشکیلدهندة جنایتهاي بینالمللـی مـذکور و مبـانی مـسؤولیت مـتهم، بـر اهمیت این رأي افزوده و آن را در کانون توجه نویسندگان خارجی قرار داده است.از آنجا که ایـن رأي بـه عنـوان رویـه قـضایی بـینالمللـی مـیتوانـد مبنـاي بـسیار مهمـی بـراي تصمیمات آینده دیوان بینالمللی کیفري قرار گیرد؛ در این مقاله سعی شـده اسـت مفهـوم جنایـت نسلکشی یک بار دیگر در پرتو این رأي مورد بحث و بررسی واقع شود.
2ـ سابقه و تعریف جنایت نسلکشی
نسلکـشی یـا کـشتار جمعـی ترجمـهاي از واژة ژنوسـید جک2ططپغکنض، اسـت کـه از دو کلمـه جکپغکنض به معناي نژاد و نسل و جک2طهض به معناي کشتن ترکیبیافته اسـت. ایـن واژه اولـین بـار از سوي یک حقوقدان لهستانی بهنام »رافائل لمکین« جغطفعکع ئکهلاژهلض مورد استفاده قـرار گرفتـه است. از نظر وي کشتار جمعی یا نسلکشی یعنی »نابودي یک ملت یا یک قوم و منظـور از کـشتار جمعی ضرورتاً نابودي فوري یک ملت نیست؛ بلکه مراد طرحی است مشتمل بر یک سلسله اعمال متفاوت که بنیادهاي اساسی حیات گروههاي ملی را به ویرانی میکشد تا در نهایت بـه انهـدام ایـن گروهها بینجامد(1)«…
در پی فجایع خونین جنگ جهانی دوم، مجمع عمومی سازمان ملـل متحـد »مقاولـه نامـه منـع و مجازات جنایت نسلکشی(2)« را در تاریخ نهم دسامبر 1948 طـی قطعنامـه شـماره تخلA جعععض بـه تصویب رساند؛ که علاوه بر تعریف این جنایت و جرایم وابسته به آن در مـوارد 2 و 3، مـاده 6 آن از جلب متهمان به ارتکاب این جنایت به دادگاههـاي صـالح کـشور محـل وقـوع جـرم یـا دادگـاه بینالمللی کیفري، که کشورهاي متعاهد این مقاوله نامه صلاحیت آن را پذیرفته باشند؛ سخن گفته است.تعریفی که در ماده 2 این مقاوله نامه از جنایت نسلکشی بهعمل آمده؛ بیکم وکاست در مـاده4 اساسنامه دیوان بینالمللی کیفري یوگسلاوي سابق، مـاده 2 اساسـنامه دیـوان بـینالمللـی کیفـري رواندا و ماده 6 اساسنامه رم براي تأسیس دیوان بینالمللی کیفري وارد شـده اسـت. جـرایم وابـسته نسلکشی، یعنی، تبانی، تحریک مستقیم و علنی، شروع و معاونت در نسلکشی نیـز کـه در مـاده 3مقاوله نامه آمده؛ در بند 3 ماده 4 اساسنامه دیوان یوگسلاوي سابق، بنـد 3 مـاده 2 اساسـنامه دیـوان رواندا و ماده 25 اساسنامه رم پیشبینی شده اند. تعریف یکسانی که در اسناد بینالمللی مذکور دیده میشود بدین شرح است:
»منظور از نسلکشی هر یک از اعمال مشروحه زیر است که به قصد نابود کردن تمام یا قسمتی از یک گروه ملی، قومی، نژادي یا مذهبی از حیث همین عناوین ارتکاب می یابد:
الف) قتل اعضاي یک گروه
ب) ایراد صدمه شدید نسبت به سلامت جسمی یا روحی اعضاي یک گروه
ج) قرار دادن عمدي یک گروه در معرض شرایط زندگی نامناسب که بـه زوال قـواي جـسمی تمام یا بخشی از آن گروه منتهی شود.
د) تحمیل اقدامهایی به منظور جلوگیري از توالد در گروه هـ) انتقال اجباري کودکان از گروهی به گروه دیگر
شناخت دقیق مفهوم نسلکشی، مستلزم توضیحاتی در عنصر مادي، معنوي و هویت قربـانی آن جنایت است.
3ـ شیوههاي نسلکشی
در تعریف فوق مصادیق عنصر مادي یا به عبارت دیگر شیوههاي ارتکاب ایـن جنایـت در پـنج بند جداگانه ذکر شده؛ که هریک از اعمال مذکور به تنهایی براي تحقق این عنوان کـافی اسـت و البته بندهاي (ج) و (د) میتواند مجموعهاي از اعمال مجرمانه متنوع را دربرگیرد.
3ـ(1 قتل اعضاي گروه
سلب حیات از اعضاي یک گروه انسانی، شدیدترین مصداق کشتار جمعی است؛ زیـرا تمـامی حقوق انسان با سلب حق حیات او از بین میرود. واژة ج؟غطئئطلض، که در چهار سند مذکور بـهکـار رفته؛ به معناي مطلق، کشتن اعم از عمـدي یـا غیرعمـدي اسـت. بـا وجـود ایـن، چـون در تعریـف نسلکشی »قصد نابودي گروه« بهکار رفته و انگیزه برتريطلبیهاي قومی، نـژادي، ملـی یـا مـذهبی نقش بسیار مهمی در ارتکاب ایـن جنایـت دارد؛ بنـابراین قتـل غیرعمـد را نمـیتـوان مـصداق ایـن جنایــت تلقــی کــرد. در مــتن فرانــسوي اســناد چهارگانــه یادشــده بــه جــاي واژه (؟غطئئطل) از واژه (کطصطأکق) استفاده شده که معادل (طک2طأق) در زبان انگلیسی است و معناي خـاص قتـل عمـد را میرساند.دیوان بینالمللی کیفري رواندا در رأي مورخ دوم سپتامبر 1998 درباره پرونـدة معـروف آقـاي ژان پاول آکایسو (أککyهفA ئأهژ غهکپ) واژة فرانسوي (کصطأکق) را براي توصیف قتـل عامهـاي آگاهانه و عمدي قبیله توتسی (طکصأ(1 توسط قبیله هوتو (أصأد) مناسبتر و دقیقتر یافتـه و اضـافه میکند که حتی در مذاکرات مربوط به مقاولهنامه منع و مجازات کشتار جمعی 1948 نیـز پیـشنهاد شده بود که شرط »اندیشه و طرح قبلی« (غپطصهط2کعکطب) به عنوان یک وصف ضروري به تعریف کشتار جمعی افزوده شـود؛ اگرچـه بـه دلیـل مخالفـت بعـضی از کـشورها، ایـن شـرط در تعریـف گنجانده نشد. البته منظور مخالفان این نبود که چنین شرطی در جنایت نسلکشی ضـروري نیـست؛ بلکه استدلال نمایندگان کشورهاي مخالف این بود که عناصر فیزیکی جنایت نـسل کـشی، مفهـوم اندیشه و طرح قبلی را در خود نهفته دارد.
اگرچه از سیاق بند (الف) تعریف نسلکشی در اسناد چهارگانه ممکن است چنین استنباط شود که براي تحقق جنایت نسلکشی، کشتن یک نفر کافی است؛ اما با توجه بـه منطـق جـرم انگـاري، کشتار جمعی و عنصر روانی لازم براي آن، میتوان دریافت که اگر کشتن یک نفر یا تعدادي کـم از اعضاي یک گروه را نتوان بخشی از یک سطح سازمان یافته براي انهـدام تمـام یـا بخـشی از آن گروه قلمداد کرد؛ اتهام نسلکشی منتفی خواهد بود. بنابراین، نابودي باید بیش از یک عدة کـم و پراکنده را شامل شود. اگر غیر از این باشد و چند نفر به صورت پراکنده، حتی اگر به طـور اتفـاقی اعضاي یک گروه باشند و قربانی اعمال فوق شوند؛ میتوان آن را در قالـب جنایـت علیـه بـشریت بررسی کرد.
3ـ(2 ایراد صدمه شدید جسمی یا روانی به اعضاي گروه
مفهوم صدمه شدید تا حدودي اختلافبرانگیز به نظر میرسد. گفته شده اسـت کـه »منظـور ازصدمه شدید به تمامیـت جـسمانی هرگونـه عملـی نظیـر تجـاوز بـه عنـف، قطـع عـضو، شـکنجه و آزمایشهاي زیستشناختی است که وجود جسمانی فرد را عمیقاً جریحه دار کند.«
دیوانهاي بینالمللی کیفري یوگسلاوي سابق و رواندا مواردي چون اشکال گوناگون خشونت جنسی، اخراج از خانه و تعقیب اعضاي گروه را به موارد پیش گفته افزودهاند.صدمه شدید روانی نیز ممکن است با بکارگیري مواد مخدر یا روانگردان، به طوري کـه قـوا و استعدادهاي روانی اعضاي گروه را تحلیل برد و به سقوط یا تنزل اخلاقی آنها بینجامد؛ وارد شـود.گروه کاري کمیته مقدماتی که در تهیه و تدوین پیش نویس اساسنامه رم نقش فعـالی داشـته؛ گفتـه است که منظور از صدمه روانی چیزي بیش از صدمه جزیی یا موقتی به قواي ذهنی است. اما شدید بودن صدمه جسمانی یا روانی لزوماً به معناي ماندگاري یا التیام ناپذیري صدمه نیست، همچنانکه در مواردي چون تجاوز به عنـف و دیگـر خـشونتهاي جنـسی، صـدمه جـسمی و روحـی شـدید تلقـی میشود؛ اما این صدمات معمولاً همیشگی نیستند.
3ـ(3 قرار دادن عمدي گروه در معرض شرایط زیستی نامناسب که باعث نابودي جسمی کلـی یـابخشی از گروه شود.
شرایط زیستی نامناسب، کلی و تفسیربردار است و مصادیق متعددي مثل تبعید، اخراج از محـل زندگی، نگهداري در کمپهاي دستهجمعی آوارگان، بمباران شهرها یا مناطق امن و حفاظت شـده، نرسانیدن غذا، محرومکردن از خدمات بهداشتی و پزشکی ضروري و دیگر شرایط سخت معیشتی را شامل میشود. در مواردي که نـابود کـردن فـوري اعـضاي گـروه بـه هـر دلیـل ممکـن نیـست؛ مرتکبان از روشهاي یاد شده؛ هدف نابودي تدریجی گروه را دنبال میکنند.
3ـ(4 تحمیل اقدامهایی به منظور جلوگیري از توالد در گروه
جلوگیري از زاد و ولد یکی دیگر از مـصادیق مـرگ تـدریجی اسـت کـه بـا روشـهایی چـون عقیمسازي، بریدن آلـت تناسـلی، کنتـرل اجبـاري ولادتهـا، جداسـازي زنـان و مـردان، ممنوعیـت ازدواج و اجبار به سقط جنین و حمل ممکن است دنبـال شـود. دیـوان روانـدا در دعـواي معـروف خاطر نشان کرده است در جوامع پدرسالار که اعضاي گروه بهوسیله هویت پدرانشان شناخته میشوند؛ تجاوز به عنف نیز میتواند یکـی از روشـهاي جلـوگیري از زاد و ولـد در داخـل گروه تلقی شود. زیرا طفلی که از این راه متولد میشود به گروه مـادر تعلـق نخواهـد داشـت. ایـن اقدامها ممکن است جنبه فیزیکی یا روانی داشته باشد. مثلاً تجاوز جنسی به این قصد صورت گیرد که زن مورد تجاوز، حاضر نباشد فرزند نامشروع به دنیـا آورد یـا در اثـر تهدیـد و وحـشت قـدرت حاملگی خود را از دست بدهد یا جنین خود را از ترس و وحشت سقط نماید.
این شیوه که یکی از روشهاي کشتار بیولوژیکی است؛ جنبـه تحمیلـی دارد و شـامل اقـدامهایی که دولتها به منظور جلوگیري از افـزایش جمعیـت و کنتـرل ارادي ولادتهـا، در قالـب یـک برنامـه عمومی بهداشت اجتماعی انجام میدهند؛ نمیشود. 4) و (5
(5-3 انتقال اجباري کودکان از گروهی به گروه دیگر
انتقال اجباري کودکان از گروهی به گروه دیگر، چه به صورت کوچانیـدن و چـه بـه صـورت ربودن، میتواند آثار گوناگونی در گـروه بـهجـا بگـذارد. یکـی از آثـار سـوء آن، هماننـدگردانی فرهنگی کودکان با گروه مقصد است. دلیلی که به اعتبار آن انتقال اجباري کودکان از گروهی بـه گروه دیگر از مصادیق کشتار جمعی شناخته شده؛ قرار گرفتن کودکان در معرض شرایط زنـدگی نامناسبی است که هم حیات و بقاي جسمی آنان را تهدید میکنـد و هـم میـراث فرهنگـی، زبـانی، مذهبی و هویت اجتماعی آنان را به نابودي تدریجی میکشاند. لازم به ذکر است کـه کـودك بـه شخص کمتر از 18 سال اطلاق میشود و آگاهی متهم از سن قربـانی جـرم از حیـث عنـصر روانـی جرم باید احراز شود.
انتقال فیزیکی یا کوچانیدن یا متفرق ساختن افـراد بزرگـسال را مـیتـوان بـهعنـوان »قـرار دادن عمدي اعضاي گروه در شرایط زندگی نامناسب« از مصادیق نسلکشی یا بهعنـوان »تعقیـب و آزار مداوم« یا »اعمال غیرانسانی دیگـر« از مـوارد جنایـت علیـه بـشریت ذکـر شـده در بنـد دوم مـاده 7
اساسنامه رم تلقی کرد.
4ـ عنصر روانی جنایت نسلکشی
»نسلکشی« یک جنایت عمدي است و براي تحقق آن، علاوه بر عمد در انجام یکـی از اعمـال ممنوعه فوق، قصد خـاص (صغکصغع ئهططکژحسکطئهططکژک کأئپخ)، یعنـی قـصد نـابودکردن تمـام یـا بخشی از یک گروه باید وجود داشته باشـد. قـصد خـاص نـسلکـشی از جهـت اینکـه وجـه فـارق نسلکشی از سایر جنایتهاي بینالمللی مثل جنایتهاي علیه بشریت و جنایتهاي جنگی و جرایم عادي موجود در نظامهاي حقوقی داخلی میباشد؛ حائز اهمیت فراوانـی اسـت. اسـناد چهارگانـه مـذکور همگی بر لزوم وجود و احراز چنین قصدي تصریح کردهاند. پس دو نکته را باید جداگانـه بررسـی کرد: اولی مفهوم قصد و دیگري هویت قربانی این جنایت.
4ـ(1 قصد نابود کردن گروه
سوءنیت خاص این جنایت »قصد نابود کردن تمام یا قسمتی از یک گروه ملی، قومی، نژادي یا مذهبی از حیث همین عناوین« است. لغت که لاطأک یا طأک که (از حیث همین عناوین) کـه در مـاده2 مقاولهنامه منع و مجـازات نـسلکـشی، مـواد 4 و 2 اساسـنامههـاي دیوانهـاي بـینالمللـی کیفـري یوگسلاوي سابق و رواندا و ماده 6 اساسنامه رم براي تأسیس دیوان بینالمللی کیفري آمـده اسـت؛ بیانگر لزوم آگاهی و توجه مرتکب یا مرتکبان نسلکشی به هویت گروهی قربانیان جرم اسـت. بـه عبارت دیگر، همانگونه که دیوان بینالمللی کیفري رواندا میگوید؛ اعمال کشتار جمعی باید علیه یک یا یا چند نفر از جهت آنکه آنها عضو گروه معین هستند و بخصوص چون به آن گـروه تعلـق دارند ارتکاب یابد. بنابراین، قربانی جنایت نسلکشی،نه به خاطر هویت فردي خـود، کـه بـه دلیـل عضویت در یک گروه ملی، قومی، نژادي یا مذهبی هدف حمله قرار میگیرد و قربانی مستقیم این جنایت خود گروه است نه اعضاي آن.متهم به ارتکاب کشتار جمعی باید قصد خاصی را از عمل خود اراده کند؛ به نحـوي کـه منـشأ نابودي تمام یا قسمتی از یک گروه شود. بنابراین چنین اعمالی معمولاً در اثر یک حادثه یـا قـصور ساده ارتکاب نمییابند. قصد کلی براي ارتکاب یکی از اعمال ممنوعـه حتـی تـوأم بـا آگـاهی بـه اینکه سبب بروز آثار سوء احتمالی براي قربانی یا قربانیان جرم خواهد شد؛ در قلمـرو ایـن تعریـف قرار نمیگیرد. بلکه ماهیت این جنایت به گونهاي است که وجـود حالـت روحـی یـا قـصد و نیـت خاص در مورد کسب نتایج کلی چنین اعمال ممنوعهاي را میطلبـد. بـاز هـم بـه همـین دلیـل، »بـه بسیاري اعمال دهشتناك نظیر بمباران اهالی غیر نظامی به هنگام جنگ، که کشتار انبوه انسانها را به دنبال دارد؛ نمیتوان کشتار جمعی اطلاق کرد. زیرا این عمل ارادة نابود کردن تمـام یـا قـسمتی از گروه ملی، قومی، نژادي یا مذهبی را دربرندارد.«
همچنین برخلاف بسیاري از جرایم و بر خلاف تصور برخی از نویسندگان 4)و.(9 استنباط شده از ماده 2 کنوانسیون منع و مجازات نـسلکـشی 1948، مـواد 4 و 2 اساسـنامه دیوانهـاي بـینالمللـی کیفري یوگسلاوي سابق و رواندا و ماده 6 اساسنامه رم، داعی و انگیزه در تحقق این جنایـت حـائز اهمیت است.باید که »مرتکب تحت تـأثیر احـساسات ناشـی از برتـريجـویی گروهـی کـه ملیـت، قومیت، نژاد و مذهب محرك آن است؛ دست بـه ایـن جنایـت زده باشـد. البتـه مؤلفـههـاي عنـصر معنوي جرم، یعنی قصد خاص و انگیزه چنان در ارتکاب کشتار جمعی در یکـدیگر تنیـدهانـد کـه تقریباً بر هم انطباق دارند.« بنابراین متهم باید از تعلق گروهی قربانی جرم نیز آگاهی داشته باشد.
نکته دیگر اینکه هرچند ممکن است احراز این سوءنیت در مورد رهبران و تصمیمگیران اصلی طرح سازمان یافته نـسلکـشی چنـدان مـشکل نباشـد؛ امـا احـراز آن در مـورد مجرمـان و مـأموران فرودست معمولاً دشوار اسـت. چـه بـسا مـأموران مـدعی شـوند کـه بـیاطـلاع از سیاسـت دولتـی
نسلکشی و صرفاً از روي وظیفهشناسی، اوامر قانونی مقامات مافوق خود را اجرا میکردهاند. مـاده7 اساسنامه دیوان بینالمللی کیفري یوگسلاوي سابق و ماده 6 اساسنامه دیـوان بـینالمللـی کیفـري رواندا در بند چهارم خود تصریح دارند؛ »ارتکاب جنایـت تحـت صـلاحیت دیوانهـاي مـذکور، از جمله نسلکشی، در اجراي اوامـر حکـومتی، مـأمور مجـري را از مـسؤولیت کیفـري نـسبت بـه آن جنایتهاي معاف نمیسازد. اگرچه در صورت اقتضاي عدالت، دیوان میتواند این واقعیت را دلیلـی بر تخفیف مجازات تلقی کند.«
اساسنامه رم در مورد مسؤولیت مجریان یا مأموران پا را از این نیز فراتر گذاشته و سختگیـري بیشتري از خود نشان داده است. طبق بند دوم ماده 33 اساسنامه رم براي تأسـیس دیـوان بـین المللـی کیفري »دستور ارتکاب نسلکشی و جنایتهاي علیه بـشریت، دسـتوري آشـکارا غیـر قـانونی تلقـی میشود.« بنابراین مأموران و مجریان زیردست، هیچگاه نمیتوانند ادعا کنند که به علت نـاآگـاهی از غیر قانونی بودن دستورات صادره از مسؤولیت کیفري معافند.
در مــورد مــسؤولیت آمــران و مقامهــاي مــافوق نیــز بنــد ســوم مــواد 6 و 7 اساســنامه دیوانهــاي بینالمللی کیفري یوگسلاوي سابق و رواندا بیان میدارند که: »اگـر مقـام مـافوق از ماهیـت اعمـال ارتکابی عمال زیردست خود اطلاع داشته یا اگر اطلاع کافی نداشته؛ قـرائن و شـواهدي حـاکی از وقوع چنین جنایتهایی توسط زیردستان بوده است و مقام مافوق در اتخاذ تدابیر لازم و مناسب براي پیشگیري از چنین اعمالی با مجازات مرتکبان آنها قصور کرده است. وي شخصاً از لحـاظ کیفـري مسؤول خواهد بود« و نمیتواند به بهانه عدم اطلاع از اعمال مأموران و مجریان و خودسـرانه بـودن آن اعمال، از مسؤولیت در قبال آنها شانه خالی کند. برابر ماده 28 اساسنامه رم نیز فرماندهان نظامی و سایر مقامهاي مافوق در صورت علم و اطلاع از اعمال نیروهاي تحت فرماندهی یا کنترل خود یا وجود شواهد و قرائن کافی درباره اعمال ارتکابی آنهـا و عـدم اعمـال کنتـرل یـا اتخـاذ هـر اقـدام مناسب و ضـروري بـراي جلـوگیري از آن اعمـال یـا معرفـی بـه موقـع مرتکبـان آنهـا بـه مقامهـاي صلاحیتدار قضایی جهت تحقیق و تعقیب کیفري، در قبال اعمال این نیروها از مسؤولیت جزایـی کامل در برابر دیوان بینالمللی کیفري برخوردار خواهند بود.
چنانکه میبینیم؛ اسناد مذکور براي حل مشکل چگونگی احراز عنصر روانـی جـرم، کـه امـري ذهنی و درونی است؛ شرایط و اوضاع و احوال پیرامونی جرم (صغکعکئک ئهأصxکصغپه) را که جنبه عینی و خارجی دارند، مورد توجه قرار دادهاند. بنابراین هدف و مقصد نهایی متهم یا متهمان، نـه از اظهارات خود آنان، که سعی خواهند کرد قصد نابودي گروه را انکار کـرده و اقـدامهاي مجرمانـه خود را اعمالی کور و پراکنده جلوه دهند؛ بلکه از کیفیت اعمال مجرمانه ارتکابی آنها ممکن است استنباط شود.به نظر دیوان بینالمللی کیفري رواندا در صورت انکار مـتهم، قـصد وي را مـیتـوان از برخـی واقعیات خارجی احراز کرد. این قصد از زمینه کلی دیگر اعمال مجرمانه که به طور سازمان یافته و از قبل طراحی شده علیه همان گروه هدفگیري شده، اعم از آنکه آن اعمـال توسـط همـان مـتهم ارتکاب یافته باشد یا توسط همقطاران وي، قابل درك خواهد بود. عوامـل دیگـري چـون وسـعت شقاوتها و بیرحمیهاي انجام یافته، ماهیت کلی آن اعمـال، انجـام آنهـا در یـک ناحیـه یـا منطقـه خاص و این حقیقت که قربانیان به جهـت عـضویتشـان در یـک گـروه معـین بـه طـور عمـدي و سازمان یافته مورد هدف قرار گرفتهاند. در حالی که اعـضاي گـروههـاي دیگـر از تعـرض مـصون بودهاند؛ دیوان را در احراز قصد خاص کشتار جمعـی یـاري مـیدهـد. دیـوان بـینالمللـی کیفـري یوگسلاوي سابق نیز معتقد است این قصد از حقـایقی چـون نظریـه سیاسـی کلـی کـه زمینـهسـاز و محرك اصلی اعمال متهم بوده، تکرار اعمال نابودکننده و تبعیض آمیز، انجام اعمالی که بنیاد گروه را منهدم میکند، جمعبندي مجموع اظهارات تمامی متهمان بـه نـسلکـشی، مقیـاس وسـیع اعمـال نابودکننده و ماهیت خاص آن اعمال میتواند استنباط شود.
ممکن است متهم ادعا کند از وجود یک طرح سازمان یافته و سیاست کلی براي کشتار جمعی اطلاعی نداشته؛ اما کیفیت وقایع اتفاقی به گونهاي باشد کـه ثابـت کنـد مـتهم »مـیدانـسته یـا بایـد مـیدانـسته اسـت) کـه هـدف نهـایی اعمـال وي و همدستانش نابودي یک گروه است. ضابطه اخیر بدین معناست که اگر اوضاع و احوال به گونـهاي بوده است که وجود یک سیاست کلی نسلکـشی را ثابـت مـیکـرده؛ قـصور مـتهم در درك ایـن اوضاع و احوال عذر تلقی نمیشود؛ بلکه همین جهل ناشی از قصور بـراي احـراز سـوءنیت خـاص وي کافی است، زیرا از اوضاع و احوال خارجی، مـتهم بایـد مـیدانـسته کـه اعمـال وي بخـشی از اجراي سیاست نسلکشی است. در اینجا مفهوم »غفلت یا کورکورانه خواسـتن معیاري است که به جاي قصد خاص نشسته و مـشکل احـراز آن را تا حدود زیادي مرتفع میسازد. بدین منظور دیوان باید شرایط پیرامونی هر جرم را مـورد بـه مـورد براي احراز سوءنیت