بخشی از مقاله

چکیده

هدف مقاله ی حاضر تأملی در اشعار عاشقانه ی احمد شاملو و ناظم حکمت و اشاره ای مختصر به ویژگیهای برجسته ی این اشعار و تفاوت آنها با دیگر عاشقانه هاست.همچنین موارد اشتراک و اختلاف شاملو و ناظم در عاشقانه سرایی ونگاهی به افقهای جدیدی که در این زمینه باز کرده اند، محل توجه بوده است.

احمد شاملو و ناظم حکمت شاعران مبارزی هستند که عاشقانه هایشان رنگ و بویی متفاوت دارد. روحیه تجدد طلب و ذهن خلاق و پویای آنها موجب آفرینش اشعار عاشقانه ای زیبا و ابتکاری و متمایز از دیگر عاشقانه ها شده است.

این شاعران عشق را با زندگی و حماسه و مبارزه پیوند زده و در اشعارعاشقانه شان به جای الفاظ و عبارات و مفاهیم کلیشه ای و تکراری، و حرف و حدیث های متداول و معمول عاشقانه،صحنه هایی مدرن و جدید و مناسباتی دو طرفه و پایدار و پویا بین عاشق و معشوق ایجاد کرده اند. شاملو و ناظم درعاشقانه سرایی موارد اشتراک و اختلاف هم دارند که محل دقت و تأمل است. این اشعار آنها سرشار از تصاویری بدیع وبکر، و صحنه ی تسرّی عشق در نبض زندگی و مبارزه و حماسه و رویدادهای اجتماعی است.

مقدمه

در طول قرنها عاشقانه سرایی، شاعران مختلف تعاریف و تعابیر مختلفی از عشق ارائه داده اند، وعشق در اشعار آنان تجلیات گوناگونی داشته است.هر شاعری بنا به استعداد و خلاقیت و تجربه های متفاوتی که از عشق داشته،شعر عاشقانه سروده است.اما در عین حال با همه ی این حالات و تجارب و استعدادهای متنوعی که در نهاد هر شاعری بوده،عاشقانه ها رنگ و بو و مسیری تقریبا مشابه داشته است. وگاهی کار تا تکرار گفته های دیگر شاعران و دور باطل حول محورهای کلیشه ای هم رسیده است.

در دوره های معاصر در نتیجه ی تحول وپیشرفت در علم و صنعت وهنر، وبه تبع آن در ادبیات،ما شاهد تنوع و تجدد در شعر وعاشقانه ها هم بوده ایم. دید جدیدی که به عشق و روابط بین عاشق و معشوق پیدا شده،موجب به وجود آمدن عاشقانه هایی مدرن تر و ابتکاری تر ومتفاوت با قبل شده است.شاعران گوناگونی در این عرصه پدیدار گشته و با لحنی متفاوت وجدید کوشیده اند تصاویر جدیدی از عشق در اشعار خود بیافرینند.

اما در میان شاعران معاصر فارسی زبان ،عاشقانه های احمد شاملو به دلیل داشتن تصاویر بدیع،پیوند عشق با مبارزه و حماسه وزندگی وبه لحاظ پویایی وتحرکی که در آنها به چشم می خورد،برجستگی خاصی دارند. - - 1شاملو 1304-1379 - ش - شاعری است که بیشتر عمر خود را در محیطی استبدادی و خفقان زا و در کشاکش جنگ جهانی دوم و در فضایی عاری از آزادی بیان و قلم و شکستهای ملی و در فراز و نشیب ها و یأس ها و امیدها گذرانده است. کسی که برای آزادی،برادری، برابری و دفاع از حقوق انسان و حرمت بشر مبارزه ها کرد و زندانها و تبعیدها کشید.بدین سبب اشعار عاشقانه اش نیز نمی تواند جدا از ضرباهنگ و طنین مبارزه و حماسه باشد.

از دیگر شاعران هم عصر با شاملو که عاشقانه هایی نو و مدرن و متفاوت خلق کرده و عشق را با زندگی و حماسه و مبارزه پیوند زده است،ناظم حکمت - - 1902-1963 شاعر مبارز ترکیه است.وی روزگار سختی را به لحاظ اوضاع آشفته ی جهان،جنگهای جهانی اول و دوم، اشغال کشورش توسط متفقین و حکومت استبدادی عبدالحمید دوم از سر گذرانده و به جهت روحیه ی آزادی خواهانه و میهن پرستی و مبارزه با بیداد و سلطنت طلبان و حاکمان وقت دهها سال از عمرش را در زندان و تبعید سپری کرد.

و به خاطر نوشته های بیدارکننده اش حتی به اعدام نیز محکوم شد.اما به هیچ وجه دست از مبارزه و آزادی خواهی نکشید.لحن مبارزه و روحیه ی عدالت خواهی و برادری و برابری حتی در اشعار عاشقانه اش نیز جلوه گر است.معشوق در اشعار عاشقانه ی ناظم و شاملو آن موجود خیالی و دست نایافتنی و آن برج عاج نشین دور از دسترس نیست، بلکه کسی است که در همه حال هم دوش و هم رکابشان در زندگی و مبارزه و تبعید است ».آیدا« و »پیرایه«، همسران و معشوقان شاملو و ناظم نقش بسیار بزرگی در امیدبخشی و رهانیدن آنها از گرداب یأس و تنهایی ایفا کرده اند.

اشاره ای مجمل به تفاوت عاشقانه های این دو شاعر بزرگ با اشعار عاشقانه ی دیگر شاعران و خصوصیات بر جسته ی این شعرها و اختلاف و اشتراک آنها در این زمینه می تواند مقدمه ی تحقیقهای جدی بعدی در این موضوع باشد. بنده کوشیده ام در حد وسع خود مختصری به این مهم بپردازم.چرا که عاشقانه های این دو شاعر بزرگ معاصر سرشار از این تصاویر جدید و در بر گیرنده ی اشعاری بر جسته برای مقایسه و تطبیق می باشد.مواردی که دراین نوشته اشاره شده،تنها نمونه هایی هستند که تحت پنج عنوان به منظور ورود به بحث و بررسی در این زمینه آورده شده است:

-1عشق زمینی، یا آسمانی؟

در ادوار مختلف، شاعران در تغزلات خود هر کدام به نحوی نسبت به معشوق خویش اظهار عشق و محبت کرده اند.و هر کدام معشوق را برای هدف و غایتی خواسته اند.خواه معشوق آنها آسمانی بوده باشد، خواه زمینی. اما به دلیل اینکه قرنها عشق زمینی مذموم و مردود شناخته می شد، شاعران و مفسران شعرآنها مجبور می شدند عشق زمینی و تغزلات عاشقانه ی خود را به معشوقی آسمانی و گاه خیالی نسبت دهند. حتی بعضی از شاعران با عشقی واهی و دروغین با معشوقی خیالی عشق می ورزیدند.

فروم در کتاب»هنر عشق ورزیدن« می گوید:»نوع دیگری از عشق دروغین عشقی است که بدان می توان"عشق احساساتی" نام داد.اساس این نوع عشق در این حقیقت نهفته است که عشق فقط در خیال وجود دارد، نه در عالم واقع که مشهود و محسوس است.

بخش کردن عشق به دو قلمرو زمینی و آسمانی این اشتباه بزرگ را پدید آورده است که این دو ضد یکدیگرند.کاربرد نادرست این دو اصطلاح در عرف ادبی ما سبب شده است که عشق زمینی را در بر گیرنده ی هر گونه عشق ناپاک، وبه تعبیر مولوی"عشقهایی کز پی رنگی بود" پنداریم، و آن را نفی کنیم. و در مقابل عشق آسمانی را به عنوان الگوی راستین عشق بپذیریم، و بستاییم.

اما می بینیم با وجود این که معشوق شاملو و عشق او زمینی است،این عشق منشأ پاکی و روشنی و پویایی است.و اظهار عشق شاعر و اصطلاح "دوستت دارم" او نه برای خوشگذرانی و لذات و تمتعات پست و زود گذر مادی و خزیدن به کنج خلوت بی خبری و تن آسانی،بلکه در جهت تعالی و زندگی با عظمت و راه سپردن در جاده ی روشنایی هاست:

در فراسوی مرزهای تنت تو را دوست می دارم

آینه ها و شب پره های مشتاق را به من بده روشنی و شراب را آسمان بلند و کمان گشاده پل

پرنده ها و قوس قزح را به من بده و راه آخرین را

در پرده ای که می زنی مکرر کن.

در فراسوی مرزهای تنم تو را دوست می دارم در آن دوردست بعید

که رسالت اندامها پایان می پذیرد و شعله و شور و تپش ها و خواهش ها

به تمامی فرو می نشیند. - آیدا در آِینه - و با توجه به این که عشق ناظم نیز زمینی است، و معشوق با رگ و پوست و گوشت و خون خود برای وی حاضر است، این عشق و این باهم بودن و پیوند با معشوق،سبب غوطه ور شدن در لذات پست و عیش و غفلت و رکود نمی شود. و شاعر در اظهار عشق خویش به معشوق خویش دنبال الفاظ بزک شده ی توخالی نگشته،و خود را در بی راهه های خیالبافی و هذیان سرگردان نمی سازد. بلکه از پدیده های ملموس و قابل تجربه ی روزانه،مدرن ترین و قابل درک ترین صحنه های عاشقانه را خلق می کند:

تو را دوست دارم چون نان و نمک

چون لبان گر گرفته از تب که نیمشبان در التهاب قطره ای آب

بر شیر آبی بچسبد.

تورا دوست دارم چون لحظه ی شوق،شبهه،انتظار و نگرانی.

در گشودن بسته ی بزرگی که نمی دانی در آن چیست. تو را دوست دارم چون سفر نخستین با هواپیما بر فراز اقیانوس چون غوغای درونم لرزش دل و دستم.

در آستانه ی دیداری در استانبول تو را دوست دارم چون گفتن»شکر خدا زنده ام.« - تو را دوست دارم چون نان و نمک - و یا در شعری دیگر می گوید:

میان مردم می روم، دوستشان دارم تکاپو تفکر تلاش

تو در منی آنگاه که مبارزه می کنم دوستت دارم. - دنیا را گشتم بدون تو -

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید