بخشی از مقاله

چکیده 

جرم شناسی بالینی با الگوگیری از مدل پزشکی از یک سو، درصدد اصلاح و درمان بزهکاران و از سوی دیگر، به دنبال پیشگیری از تکرار جرم از سوی آنان است. در این میان، مادر به عنوان جلوهای از خلقت مهربانی خداوند، نقش مهمی در این هدف، به ویژه، پیشگیری از تکرار بزهکاری اطفال و نوجوانان ایفاء میکند. حضور مادر در خانواده و ایفاء الگوی آموزشدهی او به فرزندان و به خصوص فرزندانِ در آستانه بلوغ، بدون تردید اولین و مهمترین گام برای پیشگیری از ناسازگاری، انحراف و سرانجام بزهکاری آنان است. لکن، لازمه این هدف در بادی امر، آموزش مادر از رهگذر مبادی و رویکردهای صحیح حقوقی که با استلزامات روانشناختی و جامعهشناختی همراه باشد، امکانپذیر میشود.

بهرهمندی از ظرفیت نهادهای جامعوی و امکانات دولتی مانند اورژانسهای اجتماعی و استمداد از قابلیتهای سازمانهای مردم نهاد مانند انجمن حمایت از سلامت و روان و سرانجام گسترش دامنه فعالیت و گستره اقدامات علمی جغرافیاییِ کلینیکهایِ حقوق شهروندی، علاوه بر ارتقاء دانش و اطلاعات مادران در زمینههای حقوقی، این امکان را فراهم میسازد تا آنان در پرتو این اقدامات مفید، از وضعیت روانی و اجتماعی مناسبتری در جامعه برخوردار شده که ثمره آن در رشد اعتلاءو شخصیت خانواده، هویت بخشیِ اجتماعی و ایجاد کارکرد انسجامبخشی و برقراری یکپارچگی در نشاط و شادابی خانواده نمایان میشود. در این راستا، تداوم و استمرار حضور مادر بر بالین فرزندِ خود که علایم بزهکاری را رخ مینمایاند، نقش بیبدیلی در پیشگیری از بزهکاری او در آینده دارد. × کلید واژهها: مادر، اطفال و نوجوانان، اصلاح و درمان، پیشگیری از تکرار جرم. 

مقدمه 

همواره دستهای از شهروندان برای رسیدن به اهداف خود، مبادرت به رفتارهایی میورزند که جامعه آنها را به رسمیت نمیشناسد. این رفتارها گاه در قالب الگوهای رفتاریِ خلاف مغایر با هنجارهای اجتماعیمتجلّی میگردند. از اینرو، به جهت نادیده انگاشتن این قواعد، ناقضان هنجارهای اجتماعی و ارزشهای پذیرفته شده جامعه، بدون تردید با پاسخهای جامعوی و غیرقهرآمیز از سوی جامعه روبهخواهند شد و گاه، این قبیل رفتارها به صورت ضدّهنجار درامده و حاکمیّت به جهت صیانت از حقوق شهروندان چارهای جز جرمانگاریِ آنها و کیفرگذاری یعنی اِعمال ضمانت اجرای کیفری ندارد. 

در این گستره، مرتکبان رفتارهای مجرمانه ازهایِطف متعدّد سنّی هستند که به دلایل مختلفی به ارتکاب جرم مبارت میورزند. فارغ از بحث علّتشناسی ارتکاب جرایم ، چرایی بزهکار شدن اشخاص و دلایل بزهدیدگیِ شهروندان که باید در دانش جرمشناسی - پیکا، - 1395 بدان پرداخته شود، دستهای از شهروندان همواره از یک سو، در معرضدیدگیِبزه ِ بالا و از سوی دیگر، در خطر رویارویی با گروههای مجرمانه و در نهایت، بزهکار شدن به صورت مزمن، هستند. این دسته از شهروندان که مشخصتاً ناظر به ادوار سنّی پیش از دوران رشد، میباشد برحسب میزان رده سنّ کودک - طفل - یا نوجوان خواهند بود.

قانون مجازات اسلامی مصوب سال 1392 که از ماده 88 لغایت 95 به دستهبندیِ اطفال و نوجوانان بزهکار بر مبنای مسئولیت کیفری تدریجیِ آنان پرداخته است، بر حسب نوع رفتار مجرمانه ارتکابی پاسخِ مناسب با ویژگیهای ذهنی و روانشناختی، از یک سو و تدابیر اجتماعمحور، از سوی دیگر درنظر گرفته است. بدیهی است که، خانواده و در رأس آن مادر، نقش تردیدناپذیری در رشد و بالیدگی فرزندان و به طریق اولی، عبور دادن طفل و نوجوانِ خود از مسیری که به نام فرآیند جامعهپذیری بازشناخته میشود، ایفاء خواهند کرد.لکن، برغم تمامیِ تدابیر اتخاذّی تربیتی جامعهشناختی روانشناختی از سوی خانواده و گام نهادن فرزند در مسیر خلاف هنجارهای تعریف شده از سوی خانواده برای او، امکان گرایش فرزند به بزهکاری دور از ذهن نخواهد بود.

بدین سان، اکنون این سؤال مطرح میشود که، پس از گرایش فرزندِ در معرض رشد - حسب مورد طفل یا نوجوان - به بزهکاری، آیا خانواده و به ویژه مادر میتوانند برای عدم ارتکاب جرمازسوی او و بازاجتماعیِ سازیِ وی و به تعبیر استادان جرمشناسی - نجفی ابرندآبادی، 1395، ص - 17 پیشگیری از تکرار جرم، نقش آفرین باشند؟ چه سازوکارهای مؤثری میتوان بر مبنای الگوی جرمشناسی بالینی برای این دسته از شهروندان که همواره در معرض آلودگی به بزهکاری هستند، اتخاذ نمایند؟ بدون تردید پاسخ مثبت است؛ زیرا، خانواده به عنوان اولین نهادی که بسترهای شکلگیری شخصیت طفل را فراهم میسازد، تأثیر قابل توجهی در گرایش او به بزهکاری یا تقویت بنیانهای اخلاقی خواهند گذاشت.

در این میان، هرگاه طفل یا نوجوان به هر دلیل از راهبرد تعریف شده خانواده برای او در مسیر توسعه و تعالی خارج شود، خانواده و به خصوص مادر به عنوان شاخصه استحکام بنیان خانواده، همواره میتواند این طفل یا نوجوان بزهکار یا ناسازگار را بر مبنای الگوها و شاخصهای بالینیِ جرمشناسی که از رهیافتهای روانشناسی بالینی ایده میگیرد، به سوی تعالی و هنجارمندگراییِ اجتماعی رهنمون سازد. بر این اساس، در بادی امر، نقش مادر در فرآیند رشد و تربیت فرزندان - الف - و سپس تأثیرگذاریهای او در پیشگیری از تکرار جرم - ب - مورد تحلیل و ارزیابی قرار میگیرد. ×

الف: نقش مادر در فرآیند رشد و تربیت فرزندان ×

.1 شکلگیری شخصیت فرزندان یک فرآیند است که از ابتدای دوران کودکی آغاز شده و در دوران بلوغ به اوج میرسد. در فرآیند رشد و بالیدگی اطفال و نوجوانان، افراد مختلفی که برخی به صورت مستقیم و برخی به صورت غیرمستقیم حضور دارند، مداخله میکنند. مادر، فردی است که علاوه بر مداخه مستقیم نقش بنیادین در شکلگیری تربیت فرزندانِ خود دارد. به ویژه آنکه، او از لحظههای آغازینِ زیست طفل با او همراه بوده و حتی میتوان بیان داشت که، بنیان شکلگیریِ شخصیت فرزند توسط مادر صورت میپذیرد. 

الگوی بردای فرزندان به خصوص فرزندان دختر، از مادر، محدود به دوره سنّی خاصی نبوده و نیست و حتی بر اساس رویکردهای گرایانهعوام این مؤلفه، در دورانِ زیستِ مشترک فرزندان دختر با همسرانِ خود، نمود بیشتی دارد. به هر ترتیب، الگوی صحیح تربیت در فرآیند رشد فرزندان، در واقع، نمود انتقال یافته تربیت دورانِ طفولیتِ خودِ مادر است که نسل به نسل منتقل میشود. اما در این میان، برخی مؤلفهها مانند برخورداری مانند از تحصیلات عالیه، معاشرت با محافل علمی، تعالیِ فرهنگ، مدنیّت از گذر مطالعه و گفتگو با انسانهای متمدّن و دیگر سازوکارها همواره موجب خواهد شد تا مادر، با بهرهگیری از این جهتگیریهای سودمند، همواره در مسیر

تربیت صحیح فرزندان گام بردارد.  .2 بدین سان، عامل تعیینگر در جهت تربیت فرزندان مؤلفهای به نام "محیط" است که در واقع، همان، فضای پیرامونیِ طفل ووالدین برای ادامه زیست بشریت است. محیط خانواده که از منظر جامعه شناسی جنایی محیطی فیرقابل اجتناب بوده - نجفی ابرندآبادی، 1395، ص - 942 و فرد تولد یافته در آن هیچگونه انتخابی در برگزیدن آن نداشته است، شاخصه اصلی تربیت و بالیدگی را از یک سو، بر بنیان نهادن تعامل با درون خانوده - تعامل درونی - و از سوی دیگر، شکلگیری نحوه ارتباط فرد با دنیای خارج از خانواده - تعامل بیرونی - ، بنا مینهد. از این رهگذر، گرایش تعامل درونی به هر سو سوق پیدا کند، غالباً طفل یا نوجوان نیز در محیط بیرون از خانواده به سوی هنجار پذیرفته شدهای که در خانواده به او القاء شده است، گرایش خواهد شد. ×

میزان تعامل والدین با فرزندان در فرآیند تصمیمگیریهایی که امکان مشارکت دادن فرزندان در درون آن وجود دارد، موجب هویتبخشی به او شده و در نهایت او، به فردی که قابلیت انطباق خود و سازگاری با جامعه را دارد، بدیل خواهد شد؛ اما در مقابل، هرگاه خانواده نسبت به طفل بیگانه بوده و به اصطلاح، او به حاشیه رانده شود، این هویتبخشی در بیرون از خانواده و در میان گروههایی که او را مورد اقبال قرار دهند، صورت خواهد گرفت. از اینرو، هرگاه گروههایِ معیار، گروههای مجرمانه و یا ناسازگار با هنجارهای پذیرفته شده جامعه باشند، موجب بروز اولین رویدادهای خطرناکی - رضوانی، - 1396 در طفل یا نوجوان خواهد شد. 

ناگفته پیدا است، گرایشهای روانیِ مادر نیز به ورط کاملاً مستقیم بر فرزندان تأثیرگذار است. توضیح آنکه، هرگاه در درون خانواده خشونت از هر نوع جریان داشته باشد و مادر خود، از یک سو، از گذر رویکردهای مختلف ماننند نوعدبیات و گفتمانِ حاکم بر منزل و یا نحوه رفتار فیزیکی با فرزندان، مروّج خشونت باشد و یا از سوی دیگر، به عنوان بزهدیده خشونت و با روانی متألم در خانواده بهتریت فرزندان مبادرت ورزد، قطعاً به طور مستقیم بر روان او و به طریق اولی بر لحظه زندگیِ فعلیِ او و به طور غیرمستقیم بر آینده او و نسلهای دیگر تأثیرهای نامطلوب و سوء خواهد گذاشت. 

ب: تأثیرگذاریهای مادر در پیشگیری از تکرار جرم ×

1توجه. به سلامت کودک از تمامیِ جوانب بیش از هر امری و پیش از هر اقدامی توسط مادر بنیان نهاده میشود. شکلگیری فرآیند شخصیت طفل که همانگونه که اشاره شد در بادی امر توسط مادر پایهریزی میشود، همواره مورد توجه قانونگذاران کشورهای دیگر نیز، واقع شده است. به گونهای که در قوانین مختلف، جهتگیریهای گوناگونی نسبت حقوق کیفری اطفال شکل گرفته است - سیمامونتی، 1386، ص 137 و بعد - . تأمین امنیت فرزندان از هر حیث، اعم از امنیت حقوقی قضایی و امنیت جانی مالی - نجفی ابرندآبادی، 1391، ص10 و بعد - در گرو تأمین امنیت مادر از یک سو، و تضمین آن از سوی حاکمیت دولت از سوی دیگر، است. 

.2 مادر زمانی میتواند فرزند خود را که نشانهها و علائم ناسازگاریِ در ورطه بزهکاری قرار گرفتن را از خود بروز میدهد، از گام نهادن در مسیر بزهکاری باز دارد که حق بر تأمین برای او، تضمین شده باشد و هرگاه این حق یا تضمین نشده و یا به طور نامتکامل فراهم شده باشد، امکان خواهد داشت که، در تربیت فرزندان خلل ایجاد شده و به سوی بزهکاری گام بردارند. در این وهله است که نقش مادر، در پیشگیری از تکرار جرمِ فرزندان غیرقابل انکار است. 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید