بخشی از مقاله
چکیده:
شرایط اقلیمی، جغرافیای محیطی و آموزه های دینی حاکم بر مناطق کویری تاثیر بسزایی در شکل گیری مبادی معماری و هنر این مناطق داشته وهدف غایی وکمال گرایی معماری آن را جهت می بخشد .
معماری مبتنی بر سنت این مناطق که در یک فرایند تجریدی از مفهوم تا کالبد، در بستر دیدگاه فلسفی برخاسته از شرایط محیطی وآموزه های دینی شکل می گیرد تابع نگرش معنوی و عرفانی خاصی نسبت به حقیقت، هستی و عالم است و بدنبال آن است تا در یک بیان رمزی دستیابی به تعادل و وحدت را جستجو نماید. این نگرش کمال گرا مبانی زیبایی شناسی حاکم بر عرصه هنر و معماری را با تقدم معنا بر کالبد و با ارائه اصل شفافیت جهت می بخشد. اصلی که از یک اصل مهم هستیشناسی نشأت میگیرد و موید روند کلی حرکت از ماده به معناست. تعامل میان ماده زمانمند و اصل شفافیت موجب برقراری رابطه ای مناسب میان صورت و معنا شده که با بکارگیری عالم نظم یعنی هندسه، تعادل ذهنی- بصری و پویایی فضایی- مکانی را در زاویه دید موجب می گردد، بدین ترتیب با پیوستگی فضایی به تعادل رسیده واندیشه ی وحدت را متبلور میسازد.
واژگان کلدیی: اصل شفافیت، تعادل بصری، تعادل ذهنی، پویایی فضایی، زیبایی معنایی
مقدمه
شرایط اقلیمی و جغرافیایی حاکم بر ایران موجب گردیده تا بخش عمده ای ازکشور ایران در مناطق کویری و بیابانی واقع گردد فلذا نگرش معماری غالب در ایران نیز بالطبع آن متاثر از شرایط حاکم بر بوم های بیابانی آن خواهد بود. ویژگی ها و شرایط اقلیمی-آب و هوایی وجغرافیای محیطی و آموزه های دینی حاکم بر بوم های بیابانی موجب توجه بیش از پیش به درون و گذر از محیط پیرامون و سر منشاءآغاز سفری به اعماق درون و انفس می شود و به نوعی تداعی گر سیر از ماده به معناست. مبادی هنر و زیبایی در عالم هنر در بوم های بیابانی، عرفانی و تابع نگرش معنوی خاصی نسبت به حقیقت و هستی عالم است که این امر بدلیل شرایط خاص این مناطق از یک طرف و نگرش فلسفی حاکم بر سنت و فرهنگ جامعه ایرانی از طرف دیگر حاصل می شود.
نگرش فلسفی حاکم بر سنت جامعه ایرانی- اسلامی بیان گر منش یکپارچه ی جامعه در دو ساحت ظاهری و باطنیاست ساحت ظاهری مربوط به قانون الهی - شریعت - و ساحت باطنی به جنبه ی عرفانی اسلام یا طریقت مربوط میشودکه اصول حاکم بر هنر به ویژه معماری را بنیاد نهاده است و موید آن است که در همه چیز معنایی نهان وجود دارد، هر چیزی دارای معنایی برونی و نیز درونی است ]ٌ.
بر پایه نگرش فلسفی وجود اندیش حاکم بر جامعه سنتی، حقیقت هنر، نوعی معرفت است فلذا در هنر برخاسته از آن صورت ها، اعراض و یا کالبدها جنبه ی اعتباری و ذهنی پیدا میکنند که با توجه به شرایط خاص زمان و مکان دستخوش تحول و تکامل خواهند بود. درواقع در هنری که برخاسته از سنت با این تعریف خاص باشد، هنر، نمودار سرشت رمزی عالم است که از طریق رمزپردازی، انطباقش با قوانین کیهانی معرفت را منتقل می سازد ]ٍ.
مهمترین ارکان عرفانی مبادی زیبایی و هنر مسئله تجلی است که منشاء حسن و زیبایی می شود. هدف هنر مبتنی بر سنت زیبایی صرف نیست بلکه شناخت و معرفت و قرب الهی است که منشاء تمام زیبایی هاست ]َ.
در قلمرو جامعه سنتی، اثر هنری هیچ گاه بعنوان یک محصول نگریسته نمی شود بلکه آن چه اهمیت دارد فرایند شکل گیری اثر هنری است، آفرینش هنری در طی سه مرحله صورت میگیرد:
با »تقدیر« آغاز میشود، با »ایجاد« از ماده خام ادامه مییابد و با »تصویر « هنگامی که مصنوع، صورت و ظاهر نهایی خود را دریافت میکند پایان میپذیرد.
اثر هنری باید به »اتقان« رهنمون شودصُنعَالﱠذی.»اَتقَنَ... کلﱠ شئِ « - صنع خداست که هر چیزی را به کمال آفریده است . نمل ََ - خدا دوستدار آن کس است که اگر چیزی را می سازد آن را به کمال میرساند]ُ.
زیبایی نمود یا پرده ای نگارین و شفاف است که روی کمال کشیده شده است. هر مجموعه ای نگارین که مرکب باشد از اجزای متنوع و هر یک از آن اجزا کمال وجودی خود را بدون تزاحم با اجزای دیگر نمودار سازد، زیباست]ِ.
تصویر ٌ: رابطه کمال و زیبایی در یک ظرف سفالین
توحید و تلقی توحیدی و تفکر تنزیهی باعث میشود تا هنرمند از کثرت می گذرد تا به وحدت برسد، انتخاب نقوش هندسی و اسلیمی و خطایی و کمترین استفاده از نقوش انسانی و وحدت این نقوش در یک نقطه، تأکیدی بر همین وحدت و توحید ناب اسلامی است ]ّ[از. نظر اسلام، هنر الهی پیش از هر چیز تجلّی وحدت الهی در جمال و نظم عالم است، وحدت در هماهنگی و انسجام عالم کثرت و در نظم و توازن، انعکاس مییابد، استنتاج وحدت از جمال عالم، عین حکمت است.
بنابراین چنین میتوان نتیجه گیری کرد که هنر جامعه ی سنتیای که کالبدها به عنوان رمز معنا اعتبار پیدا می کنند و جنبهای اعتباری و ذهنی دارند - در طی زمان دستخوش تحول و تغییر میشوند - به دنبال آن است تا با بیانی رمزپردازانه به تعادل دست یابد، تعادلی که نظام هستی بر پایه ی آن استوار است در نتیجه با این بیان رمزی که رسیدن به تعادل را هدف قرار میدهد، نیل به وحدت نیز میسر می گردد و به مستقیمترین وجه وحدت در کثرت را نمودار میسازد.
این امر مبنای کمال گرایی هنر و معماری برخاسته از سنت قرارگرفته و نحوه کاربرد زیبایی را تعیین می کند و تقدم زیبایی معنوی بر زیبایی کالبدی - مادی - در عرصه ی هنر و معماری را موجب می گردد. در این مقاله فرایند تکوین کمال گرایی درمعماری بوم گرای بیابانی ایران از بعد معنایی - در نحوه ی تعامل ماده و معنا که مبانی زیبایی شناسی آن را جهت بخشیده و تقدم زیبایی معنوی بر زیبایی مادی را موجب می شود - مورد مطالعه قرارمی گیرد.
نمودار ٌ: هدف غایی در هنر مبتنی بر سنت کمال گرایی و مبانی زیبایی شناسی مبتنی بر آن در تبلور اندیشه ی وحدت همانطوریکه بدان اشاره شد هنر و معماری مبتنی بر سنّت، مبتنی بر یک فرآیند تکوینی از مرحله ی مفهوم تا کالبد است که دو بعد ظاهر و باطن، بطور همزمان و در ارتباط با یکدیگر مورد نظر قرارمی گیرد.
مفهوم - معنا - بر مصداق - کالبد - تقدم دارد، البته این تقدم به معنای نفی مصداق نخواهد بود، مصداق یا کالبد میبایست به نحوی تجلی یابد که زمینه ی ظهور روح را به نحوی شایسته فراهم سازد]ْ. [ روح معماری ایرانی در بستراین دیدگاه فلسفی با ایجاد خودسامانی در معماری، دیدگاه ها، ارزش ها و مفاهیم پایداری را طرحریزی میکند که هدف غایی هنر مبتنی بر سنت - دستیابی به تعادل و وحدت - را می جوید.
اولین سنتز از اتحاد دو جنبهی مطلق و بینهایت الهی کمال است و کمال یکی از اسماء الحسنای الهی - اسامی زیبای خداوند - است پس کمال مستلزم جمال و جمال مستلزم کمال است. این کمال از سنتز نظم و راز تحقق مییابد. نظم تجلی جنبهی مطلقیت الهی و راز تجلّی جنبه ی بینهایتی الهی است ]َ.
معماری ایرانی نیزکمال خویش - اندیشه ی وحدت - را در سنتز میان نظم و راز می جوید، زبان رمزپرداز معماری ایرانی بعنوان پل میان روح و کالبد، با تعامل میان ابزار بیانی خویش یعنی رمزگان - ماده زمانمند - و اصل شفافیت با برقراری رابطهای مناسب میان صورت و معنا - فرم و محتوا - ساختار فضایی معماری را جهت میبخشد، و با بکارگیری عالم نظم یعنی هندسه، به تعادل میرسد. در نتیجه میتوان درنحوه تعامل و ارتباط میان سه عنصر ماده زمانمند، اصل شفافیت و هندسه، فرایندکمال گرایی ومبانی زیبایی شناسی که منجر به تبلور اندیشه وحدت در قالب سازمان فضایی معماری ایرانی