بخشی از مقاله

بیان مساله:

کودکان استثنایی نسبت به همسالانعادی خویش از جنبههای شناختی، هیجانی، اجتماعی، حسی- حرکتی و عصبشناختی دارای تفاوتهای کمی و کیفی مختلفی میباشند و چنین تفاوتهایی فرصت بی بدیلی را برای نظریه پردازی و بکاربستن و آزمونگری یافتههای مطالعات علوم شناختی فراهمآورده است.

کودکان استثنایی به عنوان یکی از گروههای هدفاصلی، مطالعات علومشناختی و از مخاطبان ویژه کاربرد یافتههای این حوزه میباشند و مرور پیشینه علوم شناختی نشانمیدهد پژوهش برروی آنها در پیدایش و گسترش ایدههای نظری و کاربردیعلوم شناختی از جایگاه ویژهای داشته است ،بعبارتی گروههای مختلف کودکان استثنایی از جمله کودکان کمتوانذهنی - - MR،کودکان سرآمد و تیزهوش، کودکان دارای اختلالات ویژه یادگیری - - SLD، اختلالات طیف اتیسم - - ASDs ، کودکانآسیب دیده شنوایی و بینایی و کودکان دارای اختلالات رفتاری هیجانی - - EBD ، از جمله گروههای اصلی مطالعات شناختی بوده اند و برنامه های آموزشی و درمانی کودکان استثنایی نیز با یافتهها و پژوهش های علوم شناختی ارتباط قابلملاحظه وسیعی دارد به گونهای که میتوان گفت بین علومشناختی و حوزه کودکان استثنایی تعامل و منافعی دوسویه برقرار گریده است.

هدف مطالعه: هدف اصلی مقاله حاضر آناست که ،ضمن بررسی توصیفی- تحلیلی پژوهش ها و فعالیتهای تخصصی حیطه کودکاناستثنایی از منظر علوم شناختی ، جایگاه و ارتباط دوسویه علوم شناختی و روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی رامورد بررسی قرار داده و برخی از کاربردهای یافتههای علوم شناختی در آموزش و توانبخشی کودکان با نیازهای ویژه را تبین نماید و بدین جهت به جستجوی پرسشهای ذیل می پردازد:

براساس مرور نظریهها ویافتههای علومشناختی،جایگاه این علوم در تبیین ویژگی ها و اختلالات کودکان استثنایی چیست؟

کاربردهای علومشناختی در برنامههای آموزشی و درمانی کودکان استثنایی چیست ؟

چگونه میتوان کاربرد نظریهها و یافتههای علومشناختی را در آموزش و پرورش کودکان استثنایی ایران گسترش

داد؟

روش تحقیق: بررسی حاضر در زمره پژوهش های مروری-تحلیلی محسوب می گردد و از طریق مطالعه و بررسی مباحث نظری علوم شناختی و یافتههای پژوهشی آن در حوزه روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی صورت پذیرفته، که طی آن پژوهشگر با بهرهجستن از تجارببالینی خویش در طراحی و اجرای مداخلات آموزشی و توانبخشی به کندوکاو وتحلیل جایگاه یافتههای علوم شناختی در حوزه تعلیمو تربیت و درمان کودکان استثنایی و راهکارهای گسترش کاربرد آن در تعلیم و تربیت و توانبخشی کودکان استثنایی در ایران میپردازد.

یافته ها: علاوه بر آنکه تدوین اولین ابزار اندازهگیری شناختی - آزمون هوش بینه - مرهون توجه به کودکان کمتوان ذهنی - - MR است، مرور تاریخچه مطالعات علومشناختی نشان می دهد کودکان استثنایی در بروز و گسترش برخی ایدههای پژوهشی و نظریه پردازی شناختی نقش عمدهای داشتهاند از جمله کودکان اتستیک در گسترش مطالعات نظریه ذهن - - TOM ، و ایده انسجام مرکزی ضعیف - - WSC، و مطالعات پردازش چهره ؛ کودکان دچار اختلالات ویژه یادگیری در تبین راهبردهای فراشناختی و کارکردهای اجرایی - EFs - و اختلال بیش فعالی و نقصتوجه در گسترش کارکردهای اجرایی و بویژه در زمینه بازداری و درحیطه حافظه کاری - WM - ؛ افراد ساوانت و اتیسمهای دارای توانمندیهای شناختی جزیرهای در ایده پردازی گاردنر برای هوشهای چندگانه - - MI ؛ ناشنوایان و کودکان نارساخوان

در گسترش مطالعات زبانشناختی و در مطالعات نظام بازشناسی کلمه ؛نقش عمده و قابل ملاحظهای داشته اند، و همچنین نظریهها و یافتههای علوم شناختی نیز بصورت متقابل در تبیین ویژگیها و اختلالات کودکان استثنایی و بویژه در ایجاد جهتگیریهای نوین در برنامههای آموزشویژه و در طراحی و اجرای مداخلات درمانی این کودکان نقشتعیین کننده ای داشتهاست که ، آموزش راهبردهای فراشناختی و آموزش مبتنی برکارکردهایاجرایی،آموزش خودآموزی و مداخلات مبتنی بر خودنظارتی،تدوین داستانهای اجتماعی، تدوین برنامه ترمیمی اختلالات یادگیری مبتنی بر هوشهای چندگانه ؛نمونههای بارزی از اثرگذاریهای علوم شناختی در آموزش و توانبخشی کودکان استثنایی میباشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید