بخشی از مقاله

چکیده:

همه هنرها به طور عرضی با همدیگر ارتباط دارند، چرا که منشا همه آنها تجلی زیبایی است. معماری و موسیقی دو عرصهی هنریاند که توسط انسان خلق و درک میشوند. موسیقی بیشتر در بعد زمان معنادار میشود و معماری در بعد مکان.گرچه مواد و مصالح خام این دو هنر از یکدیگر متفاوتند اما در فضای ذهنی مشابه و توسط ابزار فکری خاص و مشابهی سازماندهی میشوند.

این ابزار در حقیقت همان اصول و قواعدی هستند که هنرمند هنگام خلق اثر خود از آنها بهره میبرد. بنابراین انسان، انفعالات درونی، احساسات وتاثرات خود رابه وسیله ی حرکات و کلمات، که مناسبترین وسیله، برای بیان هیجانات است، آشکار ساخت، که نمود آن موسیقی ومعماری است. هدف این تحقیق مقایسه ی تطیبقی موسیقی ومعماری و در نهایت احیای موسیقی و ارزش نهادن به روح روشن موسیقی ایرانی و جاری ساختن کیفیت در فضاهای معماری ایرانی است.

همه ی هنرها می خواهند به موسیقی برسند» شوپنهاور« معماری به مثابه موسیقی منجمد شده است»گوته «
همان گونه که موسیقی نیاز به شعر دارد ، معماری نیز نیاز به شعر دارد و بایستی آهنگ و روح حیات در آن جاری و ساری باشد.

معماری مثل شعر باید با خود موسیقی بیاورد نه اینکه ضد موسیقی باشد

مقدمه:

دروازه این عالم خاکی از گلدر گل کند این آدم خاکی منزل دانی چه بود منشا و مقصود وجود شوق سفری از گذر گل تا دل

موسیقی:

موسیقی هنری است که از تنطیم و ترکیب اصوات خوش، خلق میشود و جذابیت آن بر حسب انرژی که در روح و ذهن شنونده میگذارد سنجیده میشود.آنجا که زبان عاجز است، موسیقی آغاز میگردد. چون موسیقی یک بلاغت موثر روحی است کاملا زبان حال دل سرگشته شیدایی انسان است. موسیقی یک زبان بین المللی است برای ابراز آرزوهای نهفته و آشکار دلها. موسیقی مانند سایر هنرهای دیگر انسانی متنوع است و نسبت به درجه افکار و تمدن، عادت و عواطف، امیدها و یاس ها و امیال هر قوم بسیار وسیع و متفاوت بوده و هر یک رنگ خاص خود را دارا میباشد.

گوته روزی از معماری به مشابه موسیقی منجمد سخن گفته است. آیا مقوله معماری و موسیقی در طول تاریخ بشر و یا دست کم در عصر حاضر بر همدیگر تاثیرگذ ار بوده اند؟ به عبارتی دیگر یکی از آنها در خلق دیگری موثر بوده است؟ موسیقیای که به معماری می گراید کدام است؟ آیا معماری نیاز به موسیقی دارد؟اینها سوال هایی هستند که سعی می گردد در این مقاله بدان بپردازم.

شوپنهاور مدعی است که همه هنرها میخواهند به مرحله موسیقی برسند. با توجه به مقام شوپنهاور حداقل آنچه که در این جمله میتوان دریافت این است که هنرمعماری در نهایت به مقام موسیقی در حرکت است یا سرانجام مقام معماری همان مقام موسیقی در عالم هنر است. در اینجا میتوان دریافت که خود موسیقی هدف نیست بلکه مقام آن در عالم هنر و انتزاع نقش برجسته تری دارد.

بنابراین هدف و مسیری که معماری درمی نوردد نه خود موسیقی بلکه جایگاه آن در دنیای هنر است. بنابراین تشابه هایی که در الگو و سازماندهی در بین موسیقی و معماری وجود دارد نمی تواند دلیل تاثیر آنها بر یکدیگر باشد بلکه شاید تنها خاستگاه و یا سرانجامی مشترک باعث ایجاد شباهت آنها شده است. به عبارتی دیگر معماری و موسیقی از احساس و روح انسان سرچشمه گرفته و در دو مسیری متفاوت به سرانجام و جایگاه و مقام زیبایی در دنیای هنر می رسد

جایگاه معماری و موسیقی در سیر تدریجی هنرها:

پیوستگی سرزمین های بدون مرزی که دنیای هنر را می آفرینند، همواره هنرمندان را بر آن داشته تا به تعمق در ویژگی های یک یک خطههای هنری و مقایسه دو به دوی این سرزمینها و نهایتاً کاوش در چگونگی ادغام آنها، که منجر به پیدایش دنیای واحد هنر می شود، بنشینند .مقایسه زمینهای معماری و موسیقی که موضوع مورد بحث این تحقیق می باشد، بدون شک از مراحل روند آفرینش این دو هنر ارزشمند، وگرانمایه است.

در این که زمانی سخن از آفرینش مفاهیم و معانی معماری و موسیقی به میان می آید که همچون موجی عظیم، در عمیق ترین لایه های دریای دل انسان می اندازد و او را به تفکر و تعمق در دنیای معانی وا می دارد و زمانی نیز سخن از ابزارها و امکاناتی به میان می آید که آفرینندگان معماری و موسیقی به مدد آنها به شکل دادن به مفاهیم اثرشان می پردازند و آن مفاهیم معنوی را به کالبد مادی در می آورند که این ابزارها و امکانات چیزی نیست جز مبانی آفرینش کالبدی این دو هنر ، هر کدام از هنرهای چندگانه به فراخور ساختار خود دارای محدودیتها و امکانات و ویژگیهای خاص می باشند. معماری نیازمند تجلی در قالبهای سه بعدی مادی است و همیشه در ابعاد حجم اسیر و ناگزیر به استفاده از مصالح مادی است.

هنری که تنها در یک بعد قابلیت شکل گیری دارد، هنر موسیقی است. بستر هنر موسیقی زمان است و از قیود مکانی رسته است عدد ارتعاشات هر صدا در واحد زمان با فرکانس هر صدا معین کننده نت خاص است و نحوه قرارگیری نت ها به دنبال هم در بستر زمان، ملودی و ریتم را می سازد بدین ترتیب هنر موسیقی که تنها در بستر زمانی شکل می گیرد نسبت به معماری، مجسمه سازی و نقاشی ممتازتر است.معماری,ریاضی مکان است وموسیقی هندسه زمان

معماری و موسیقی ایرانی:

به راستی اگر گوناگونی بی شمار آفرینشهای هنری در فراخنای تاریخ پر پیچ و خم تمدن بشر نبود، چه بسا بسیاری از جلوه های راستین فرهنگ جامع انسانی، ناشناخته باقی می ماند. از این رهگذر، هزاران سال است که آگاهی و شناخت ما از انسان و فرهنگ او امکان پذیر گشته و هنرهای گوناگون همچون موسیقی، شعر، نقاشی، معماری، مجسمه سازی، رقص، تئاتر و غیره، به مثابه یکی از راههای بیان دانش و اشتیاق بشر، نقش ارزنده ای در بافت کلی فرهنگ جامعه بزرگ بشری، ایفا کرده است.

موسیقی ایران با حالی سرشار، گذشته ای مبهم و آینده ای نامعلوم اما امیدوار کننده و معماری ایران با حضور غایب، گذشته ای پربار و آیندهای کاملاً مبهم.موسیقی ایران شاد و سرحال به نظر می آید، او دیگر با مسأله ای به نام ماندگاری روبرو نیست، بلکه برای چگونه ماندن مبارزه میکند؛ اما معماری ایران با چهره ای متفکر و غمگین، یقینی به ماندن ندارد

الگوهای معماری در ایران و روند شکل گیری بناها:

الگوهای معماری از طریق ترکیب عناصر، عوامل و حالتهای فضایی پدید می آیند، مراد از عناصر معماری، سقف است و کف و ستون و دیوار، مراد از عوامل معماری ورودی است و هشتی و بهارخواب و شاه نشین و اتاق، و مراد از حالت در معماری فضای غنی شده است؛ فضایی که با توجه به بحث هایی که شد در سطح هنرمندانه سازمان یافته است و قرنها تجربه احساسی تجسم یافته در بنا است. الگوی فضایی موجود در بناهای معماری ایران، مجموعه ای شکلها، سطحها، سایه روشنها و ترکیب آنها است که به همراه مصالح گوناگون و تزئینات مختلف ایجاد می شود و با تجزیه به عوامل تشکیل دهنده نمی توان آن را تشخیص داد؛ چه، حالت محو می شود و الگو ناقص، این که چگونه می شود الگوهای فضایی را در معماری ایران استخراج کرد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید