بخشی از مقاله
چکیده
خشونت های خانگی عامل عمدهای در ایجاد آسیبهای جسمی و روانی بر زنان و ایجاد نابسامانی در نهاد خانواده محسوب میشود .این خشونت ها به شکلهای مختلف چون آزار های جسمی ، جنسی، عاطفی و غفلت و مسامحه بروز و نمود پیدا می کند و نهایتا عواقبی چون طلاق عاطفی، طلاق رسمی ، فرار و خودکشی را بهمراه دارد. این مقاله که به روش مطالعه اسنادی مبتنی بر فرم های بالینی مراجعه کنندگان به مراکز مداخله در بحران سازمان بهزیستی در سال1395 تدوین شده است ،به دنبال تبیین جامعه شناختی وضعیت خشونت دیدگان زن ،انواع خشونت ها علیه آنان، علل و عوامل آن و پیامدهای روانی- اجتماعی این خشونت ها در خانواده و جامعه است.
یافته های این مطالعه نشان می دهد ایراد ضرب و جرح و خشونت جسمی توسط همسر رایجترین نوع خشونت علیه زنان است، بیشترین گروه سنی در زنان که مورد خشونت واقع شده اند بین 20تا 39 سال می باشند - - 78%/9 این گروه ها بیشتردارای تحصیلات زیر دیپلم - - 87% /7 و متاهل هستند - . - 94% /8همچنین بیشترین خشونت اعمال شده در 5 سال زندگی به بالا - - 62%/5 رخ داده است. علت اصلی خشونت اعتیاد و اختلالات روحی و روانی همسر - 43%/7 - ونیز بیکاری و عدم تمکین و تندخویی %16/6 می باشد.به علاوه تاثیر این خشونت ها بر افزایش خودکشی،طلاق و اختلالات رفتاری قابل مشاهده است.
واژگان کلیدی: خشونت خانگی، زنان، ایران.
مقدمه
خانواده نهاد مقدس اجتماعی ودینی است که بسیاری از نیازهای فردی وروان شناختی انسان در آن تامین میگردد و آرامش روانی اعضا، پرورش نسل جدید، اجتماعی کردن فرزندان و برآوردن نیازهای عاطفی افراد را فراهم می سازد. خانواده زمینه ساز رشد و تکامل فردی و دست یابی اعضای آن به دوستی و محبت است و در کاهش انحرافات و آسیبهای اجتماعی و پرورش مذهبی کودکان اثر دارد . 1 بنابر تعریف جامعه شناسی نیز خانواده نهادی است اجتماعی که از گروه افرادی که با هم زندگی می کنند و میانشان رابطه خویشاوندی و یا وابستگی معین دیگر حکمفرماست تشکیل شده است . 2
امروزه نقش خانواده در توسعه اجتماعی غیر قابل انکار است. اگر جامعه ای از خانواده های سالم ومتعادل برخوردارنباشد نمی تواند ادعای سلامتی کند. وجود مشکلات بالقوه زوجین می تواند اثرات نامطلوبی برزندگی کل افراد خانواده داشته باشد. با پیشرفت دنیای امروزی وزندگی ماشینی وکاهش ارتباط بین فردی میزان بروز افسردگی واضطراب وشیوع آن رو به افزایش است. مطالعات همه گیر شناختی نشان داده است که 2 تا 4 درصد جمعیت عمومی دچار اختلال های روانی هستند . 3 همچنین وجود مشکلات اقتصادی و عدم درآمد کافی ، عدم مسولیت پذیری همسران، مشاجره ها، خشونت ها ، درگیری های فیزیکی، خیانت و بالاخره اعتیاد می تواند زمینه ساز مشکلات عاطفی ، طلاق عاطفی و نهایتا طلاق و جدایی که در حال حاضر رشد فزاینده ای دارد در خانوادها باشد و بصورت مستقیم و غیر مستقیم اثرات نامطلوبی برزندگی کل افراد خانواده و جامعه داشته باشد.
لذا در این مقاله سعی میشود به تبیین جامعه شناختی خشونت های خانگی علیه زنان در ایران و تاثیر آن بر خانواده و ارتباط بین زوجین و اعضای خانواده پرداخته شود.پدیده دردناک خشونت علیه زنان در ابعاد گوناگون جسمانی، روانی، جنسی در سراسر جهان، سلامت جسم و روان زنان را به خطر می اندازد و حقوق انسانی آنان را مورد تجاوز قرار می دهد. حداقل یک نفر از هر پنج نفر جمعیت مونث دنیا در طول زندگیشان توسط یک یا گروهی از مردان مورد خشونت جسمی یا جنسی قرار میگیرند . 4 خشونت علیه زنان کیفیت زندگی زنان و فرزندان آنها، توانایی، استقلال و مولد بودن زندگی عادی آنها را به شدت تهدید میکند و به اختلال میکشاند 5 شکنر و گلنی در 1995 یکی از جامعترین و کاملترین تعاریف موجود را ارائه داده اند.
آنها خشونت خانوادگی را بدین گونه تعریف میکنند: - - خشونت خانوادگی عبارت است از رفتارهای هجومی و سرکوبگرانه، از جمله حمالت فیزیکی - جسمی - ، جنسی و روانی و همچنین اعمال فشار اقتصادی توسط هر فرد بالغ و جوان نسبت به فردی که با او ارتباط نزدیک و تنگاتنگ دارد - - .مطالعات نشان داده است رضایت زناشویی به بسیاری از ابعاد زندگی فردی واجتماعی انسان ها تاثیر میگذارد. روابط زناشویی رضایت بخش زیر بنای عملکرد خوب خانواده است وباعث رشد شایستگی وتوانایی رضایت وانطباق در بین کودکان می شود.
همچنین نتایج تحقیقات مبیناین نکته است که افراد متاهلی که زندگیشان پایدار است واز زندگی زناشویی خود رضایت کافی دارند عموما عمر طولانی دارند وبیشتر احتمال دارد که از سرطان نجات یابند 6 کارشناسان بر این باورند که فرایند طلاق در اکثر مواقع این سیر را طی می کند: اختلافات جزئی، تکراراختلافات جزئی وجدی شدن آنها، زد و خورد و درگیری های لفضی و جسمی ، جدایی یا بی میلی یکی از زوجین به طرف مقابل، قهرهای طولانی و تکرار آن، خستگی زوجین از یکدیگر، قهرها و درگیری ها، طلاق عاطفی و در نهایت طلاق رسمی . 7 از جمله دلایل بروز طلاق های عاطفی می توان به این مورد اشاره کردکه البته در میان دیگر دلایل طلاق، شایع ترین ها هستند، وجود ویژگی های اخلاقی نامطلوب در زوجین ازدواج دیرهنگام، خشونت یکی از زوجین، دخالت های بی مورد دیگران در زندگی مشترک، بیکاری یا از دست دادن موقعیت شغلی، به خطر افتادن وضعیت اقتصادی خانواده ودر نهایت ضعف مهارت های کلامی وغیر کلامی در همسران.
کیفیت روابط درون خانواده نقش بسزایی در شکل گیری نگرشها وبازخوردهای اجتماعی، آمادگی و توسعه مهارت های اجتماعی اعضای خانواده دارد ویا براساس روابط درون خانواده برمحوررابطه زن وشوهر استوار است 8از نظر کانگر1 دوران های سخت اقتصادی در جامعه نتایج زیانباری بر خانواده ها دارد، از جمله آنها، احتمال وقوع گسیختگی خانواده و بی سامانی آن است. محرومیت اقتصادی تعاملات مثبت زوجین را کاهش می دهد و آنها را به سوی طلاق سوق می دهد. مشکلات اقتصادی در بین زوجینی که منافع خانوادگی آنها برای بقای زندگی در سطح استاندارد مناسب نمی باشد، زندگی زناشویی آنها را بی ثبات می کند و مردان در این خانواده ها بیشتر تعامل منفی دارند.
گرونبرگ2 بیان می کند که رضایت و عدم رضایت از یک بخش از زندگی بر روی رضایت و عدم رضایت از بخشهای دیگر زندگی تأثیر دارد. بطور مثال نارضایتی فرد از زندگی اجتماعی می تواند موجب نارضایتی او از زندگی خانوادگی شود.و بالاخره رشد نسبی نرخ طلاق در استان ها ونظر به اینکه یکی از علل اصلی گرایش زوجین به طلاق رسمی پیدایش زمینه های شکل گیری طلاق با درگیری و مشاجره و خشونت در خانواده ها می باشد از این رو ضرورت انجام تحقیق با موضوع بررسی زمینه های شکل گیری طلاق با مقدمه خشونت خانگی در بین زوجین محرز می باشد
ادبیات تحقیق
ده هنریان و یونسی 9 به بررسی علل طلاق در دادگاه های خانواده تهران پرداختند که هدف پژوهش بررسی علل و عوامل طلاق در میان زوجین مراجعه کننده به دادگاه های خانواده در شهر تهران بوده و روش پژوهش از نوع توصیفی و تحلیلی بوده که در آن به مطالعه عوامل درگیر در موضوع طلاق در زوجین تهرانی پرداخته شده و نتایج تحقیقات نشان داد که بیشترین تعداد متقاضیات دارای سن 20 تا 30 سال در پنج سال اول زندگی زناشویی و دارای تحصیلات دیپلم بودند و عامل عدم مهارت های ارتباطی نبست به سایر علل طلاق از رتبه بالاتری برخوردار بوده است.
یزدانی وهمکاران 10 مقاله ای با عنوان تحلیلی بر کیفیت زندگی زنان دچار طلاق عاطفی در شهرکرد ارائه نمودند که در قالب روش پیمایشی 340 نفر از زنان شهرکرد در 2 گروه نمونه عادی و طلاق عاطفی به 2 روش نمونه گیری برفی و سهمیه ای اتفاقی ساده انتخاب شده و اطلاعات از طریق پرسشنامه دریافت گردید که یافته های تحقیق نشان می دهد که بین طلاق عاطفی و بعد کیفیت زنان - احساس فردی، روابط خانوادگی، روابط اجتماعی، کیفیت سلامت، رضایت از شرایط محیطی و رضایت از شرایط اقتصادی رابط معناداری وجود دارد و در نهایت این نتیجه حاصل شد که کیفیت زندگی زنان دچار طلاق عاطفی در حد پایین و کیفیت زندگی زنان عادی در حد بالایی است.
صفائی راد و وارسته فر 11 پژوهشی با موضوع رابطه بین تعارض های زناشویی با طلاق عاطفی زنان مراجعه کننده به دادگاههای شرق تهران سال 1390 انجام دادند که جامعه نمونه این پژوهش 173 نفر از زنان مراجعه کننده به دادگاه خانواده شرق تهران در سال 90 بوده که به روش نمونه گیری تصادفی ساده