بخشی از مقاله

چکیده

اعصار مختلف محمل دیدگاه ها و جریانهای متفاوت، بسیار و پیچیده نسبت به اسطوره بوده است و اساطیر از گذشته تا امروز همواره در کشاکش دیدگاهها و رویکردها در دو محور اصلی اسطورهگرایی بر مبنای تأکید بر حضور فعال اسطوره در لایههای گسترده جوامع و اسطورهزدایی بر پایه انگاشت بدوی و منفعل از آن قرار داشتهاندبه. علّت شناخت اندک از اساطیر نو ظهور و ویژگی های آنها از یک سو و قرارگرفتن اسطوره در تقابل علم از جانب قائلان به اسطورهزدایی در دوران معاصر از سوی دیگر، ظرفیت و قدرت عظیم اساطیر که تمام ابعاد زندگی بشر در ادوار تاریخ را تسخیر کرده است مورد غفلت قرار گرفته است. این پژوهش تلاش دارد ضمن معرفیِ عوامل پیدایش، ویژگی ها و بررسی کارکردهای گوناگون اساطیر مانند ادبی، تعلیمی، هنری، دینی و... حضور و تأثیر گسترده اساطیر در عصر نوین را تبیین نماید و از این رهگذر اهمیت اساطیر در حفظ هویت، وحدت و انسجام ملی همچنین قابلیتها و ظرفیتهای آنان در بسترهای مختلف اجتماعی آشکارسازی می شود و مشخص میگردد که در دنیای معاصر اساطیر نه تنها در تقابل با علم قرار ندارند و منسوخ نشدهاند بلکه بسیار بیشتر و ملموستر در اشکال نو و یا دگردیسی شده به حیات خود ادامه میدهند.

.1 مقدمه

در عصر حاضر پیشرفت علم و تکنولوژی تمام جنبههای زندگی انسان را تحت تأثیر قرار داده است. در سده اخیر، ابتدا اینگونه به نظر میآمد که اسطوره و مفاهیم اسطورهای از ساحت زندگی بشر به تمامی روبیده خواهد شد این امر، آرمان افرادی بود که اسطوره را امری یاوه، دروغ و مهمل میدانستند - نک: آقایی،. - 45 :1384 هر چند زندگی بشر امروزی نیز با اساطیر تسخیر شده است اما اسطورههای مدرن و معاصر بسیار کمتر از اسطورههای دنیای باستانی شناخته و معرفی شدهاند. اگرچه دیدگاه و آراء گستردهای در عصر روشنگری در پی گونهای اسطورهزدایی - Demythologizing - بودهاند و تصور بر این بوده است که روزگار اسطوره به پایان رسیده است و دیدگاه های علمی جایگزین آن شدهاند مدرنیسم هم به این نگرش که بسیاری از باورهای گذشته با واقعیت سازگاری ندارد و باید مورد بازنگری و در نهایت رد و انکار قرار گیرند دامن میزند اما در عمل این بازنگری نتیجهای متمایز به همراه داشت به گونهای که تنها صورت ظاهری آنها تغییر کرد و اصل آنها با نقابهای جدید ظهور یافت؛ در این بین برخی نیز به اشتباه اسطوره را فقط به داستانها و افسانههایی که مردم باستان در اوقات فراغت ساخته و نسل به نسل انتقال یافته است تقلیل دیدگاه دادند.

این در حالی است که از منظر رهیافت اسطورهگرایی اسطوره برگرفته از تجارب، اندیشه و دستاوردهای بشر در طول عصرهای مختلف بوده و هم اکنون نیز حضور آن در اشکال کهن و دگردیسی شده و یا پیدایش صورتهای نوین آنها کماکان پا برجاست. دانش در دوران اخیر میکوشد تا گونهای آشتی و مفاهمه با اسطوره ایجاد کند. در قرن بیستم، اساطیر از حیث موضوع و یا کارکرد به هیچ وجه قرینه مسخ شده علم نیستند و بشر مدرن اسطوره را به دلیل توسعه علم نمیتواند کنار بگذارد - نک: سیگال،. - 10 :1390
دیدگاهها، اندیشهها و دستاوردهای علمی همواره متضمن بخشی از حقیقتاند و قطعی پنداشتن نظریههای علمی اشتباهی است که بین علم و دنیای جدید اساطیر فاصله میافکند اما با شناسایی بینش استعاریِ رهیافتهای علمی و بازشناسی استعارهگونی آنها از اسطورههای عرصه علم رمزگشایی میشود. مک کورمگ معتقد است: همانطور که در ادبیات و دین اسطوره وجود دارد در ساحت تکنولوژی نیز استعارات و اساطیر فراواناند او به علم به عنوان ساحت و بستر ظهور اسطوره مینگرد - نک: ارشاد، . - 73 :1382 کلود لوی استروس از نظریهپردازانی است که به انگاشت یک رابطه سازگار بین دانش و اسطوره باور دارد و پیشرفتهای علمی را سبب مرگ اسطورهها نمی داند بلکه بر این باور است که اختراع و اکتشافات گوناگون سبب خلق اسطورههای جدید مطابق با ساختار دنیای امروز شدهاند - نک: لوی استروس، 28 :1376 . - 21 در ادوار مختلف، دانش و تجربه در زندگی بشر حضوری انکارناپذیر داشته است. همان طور که زندگی بدون نمادها و آیینها امکان پذیر نیست بدون حضور اساطیر که شامل آنها نیز میشود قابل تصور نیست.

پیتر مونز - Peter Munz - معتقد است »هر اسطوره ای که میشناسیم گذشتهای و آیندهای دارد... به عبارت دیگر، همه اسطورهها متضمن روایتی پیشین و به نوبه خود سرمشق روایتهای آیندهاند« - کوپ،. - 112 :1384 اسطورهها در سیر تغییر و تحولات تاریخی خود در گذر زمان اسطورههای دیگری را میسازند و این نشان از این دارد که اسطورهسازی نیاز ضروری بشر است و محدود به عصر خاصی نمیشود که به پایان برسد. اساطیر، تاریخ سازند و به تبع آن نمودهایی چون، عقاید مذهبی، آداب و رسوم اجتماعی و به طور کلی فرهنگ را نیز خلق میکنند که در ساختار و پایه بنیادین آنها تکرار الگوهای نخستین با تنوع و تفصیلی متفاوت قابل شناسایی است. اهمیت و ضرورت وجود اسطوره در نظر رولان بارت تا اندازهای است که به انتها رسیدن اسطوره را به معنای بیحرکت شدن جهان می داند - نک: روتون، . - 111 :1378 رودلف تایلر، فریزر، لوی برول از نظریهپردازانی هستند که با دیدگاه سرسخت اسطورهزدایانه بر تعلق اساطیر به انسان بدوی æ    تمایز علم و اسطوره قائلاند. رودلف بولتمان و هانس یوناس دیدگاهی میانی دارند و با احتیاط و تردید گفتهاند بشر مدرن میتواند اسطوره داشته باشد در حالی که این انکار و تردید در آراء الیاده به قطعیت تبدیل شده و او جسورانه میگوید انسان مدرن اسطوره دارد و حضور اسطوره را در زندگی بشر گریزناپذیر و حاضر در همه زمانها و مکانها میداند همچنین بر این عقیده است که اسطورهها، امر جدایی ناپذیر زندگیاند است که در عصرهای گوناگون رنگهای مختلف به خود میگیرند - نک: سیگال،. - 84 :1390
به طور کلی بیشتر کسانی که در قرن بیستم در حوزه اسطورهشناسی مطالعه کردهاند مدعیاند که مدرنیته و اسطوره در معنای معارض نیستند بلکه به اعتقاد آنها مدرنیته نیز همچون روزگار ماقبل خود اسطورههای خاص خویش را دارد این دیدگاهها به طور خلاصه در این سه دسته قرار میگیرند: 1 اسطوره راهگشای علم نوین و مدرنیته است - کاسیرر، فاستر، گیلکی... - 2 اسطوره در مواردی با مدرنیته همسو و همساز است و تکرار ویژگیها و تداوم حضور اسطورهها، پیدایش مفاهیم و پدیدههای اسطورهای نوین در عصر ما شاهدی بر این مدعاست - الیاده، استیونسون، نوواک، تولمن، گیلکی، مک کورمک، راسل و... - 3 اسطوره و مدرنیته در صورتی که به طور انتزاعی مورد توجه قرار گیرد دارای مشابهتهای منطقیِ خاصیاند - مازیارز - - نک: ارشاد،. - 73 :1382 در جهانبینی مدرن عناصر، پدیدهها، مفاهیم و الگوهای اسطورهای در عرصههای گوناگون جامعه به وضوح مشهودند ولی چون ماهیت آنها دستخوش تغییر و تحولاتی شده است کشف و تشخیص آنها در بادی امر دشوار مینماید. بنابراین »اسطوره چنان رایج و فراگیر است که حاوی یک نقش و کارکرد نبوده بلکه کارکردهای گوناگونی به خود گرفته است« - نامور مطلق، . - 52 :1392 در این پژوهش تلاش شده است با روش تحلیلی ارزشیابی با رویکرد کارکردگرایانه از موضع اسطورهگرایی از حضور اسطوره در عصر حاضر رمزگشایی صورت گیرد تا نقش اساطیر در حفظ و تحکیم پایههای فرهنگی و هویتی روشن شده æ    ظرفیتهای گسترده کاربردی آنها در بستر جوامع آشکارسازی شود.
2 عوامل پیدایش اساطیر .1,2 زمان: شاخص زمان از علل پیدایش اساطیر جدید مطابق با مقتضیات عصر است. بر پایه شاخص زمان و پارادایمهای حاکم بر جامعه سرشت و طبیعت اسطورهها تغییر میکند. انسان مدرن با فناوریهای مدرنیته آرام آرام در قرن بیست و یکم گام مینهد و بر این اساس پدیده های اساطیر کهن وضوح و جنبه کاربردی خود را تا حدود زیادی از دست میدهند و اساطیر مدرن و معاصر جایگزین اساطیر کهن میشوند چرا که اسطورههای گذشته مختصات دورانی که در آن خلق شده اند را دارند - نک: همان: . - 35 B37 اگرچه پیام آنها حقیقی باشد ولی انسان عصر حاضر در دوران تکنولوژی به سر می برد که در طرز نگرش و تلقی وی از هستی تغییر ایجاد کرده است . همین پیوند ابعاد تکنولوژی با افکار و امیال بشر، باعث گرایش و استقبال گسترده وی از پدیدههای جدید شده است و متعاقب آن اشکال جدیدی از اسطورهها پا به عرصه گذاشتهاند.

.2,2 ناسازگاری: عامل دیگر در پیدایش اساطیر به نوعی ناسازگاری و تضاد باز می گردد که بشر امروزی بین خواستهها و آرزوهایش با زندگی واقعی خویش میبیند؛ درک و دریافت این ناهمگونی و عدم نیل به خواستهها و آرمانها از عوامل سوق یافتن افراد به اسطورهسازی از نوع انسانی - قهرمانسازیها - و همذات پنداری با آنها شده است که در این امر اسطورهها کارکردی روانشناسانه یافته و نقش تسلیبخشی روحی را ایفا می کنند.
.3,2 بتوارگی: علاقه به تملک و در اختیار داشتن برترین فناوریهای مدرن و کالاهای تجملی از جمله اتومبیلها و وسائل لوکس و این اواخر گوشیهای تلفن همراه که علاقه، گرایش و توجه به تنوع و حضور بسیار آنها در زندگی افراد، ریشه در ذهنیت بتوارگیِ - fetishism - کالایی بشر دارد.

.4,2 الگوسازی: انسان امروز بدون اینکه متوجه باشد تحت تأثیر اساطیر زندگی می کند. تکرار و برجستهسازی اعمال، رفتار و کلام شخصیتهای فیلمها، نمایشها، کتابها بیا نگر الگوسازی از آنان است. انسان مدرن غرق در بحر نمایش، سینما، کتاب، ورزش، سیاست و... است - نک: ضیمران، . - 38 :1389 برجسته سازی شخصیتها به وسیله رسانه های مختلف و مبدل شدن آنها به چهرههای الگو شده نشان از گرایش اساطیری مردم دارد. ستاره شدن چهره های هالیوودی و الگوپذیری هزاران هواخواه از آنان، برپایی مراسم نکوداشت، اهدای جوایز - یادآور برگزاری جشنها و آیینها و قربانیها در قدیم - از تفکر اسطورهای انسان معاصر و عوامل پیدایش اساطیر نوین حکایت دارد.

.5,2 نوگرایی: انگیزه تغییر و نوگرایی از دیگر عوامل اسطورهسازی جامعه است. هارولد روزنبرگ نیز مشخصه فرهنگ امروزی یا تجدد طلبی را »سنت نو خواهی« نامیده است. همان چیزی که در تخریب مبانی برای دستیابی به اساس و بنیانی نو در ساختار فرهنگ جوامع با درجاتی متفاوت دیده میشود. به طور مثال تزلزل پایههای ترقّیمداریِ اروپا به سرکشی، تناقض، شک، شکست و انزوا منجر شده است و موجب آفرینش مداوم و پی در پی انگارهها ودیدهایپ جدیدِ جایگزین، گشته است - نک: ستاری،157 :1387 158و . - 99 دنیای کنونی پر از ابهام و ایهام است فضایی گاه برزخی بین دنیای گذشته و زندگی نوین آینده و به تبع آن باژگونی ارزشها که نتایج نوگرایی و بیشتر حاصل تقدسزدایی، هنجارشکنی و ارزشزداییهای معاصر است.

.3 ویژگیهای اساطیر نوین

اساطیر نوین مطابق با دنیای جدید منعطف و متغییرند. عدم قطعیتمندی آنها مشخصهای است که با عصر مدرن همسانی دارد. این تغییرگرایی ناشی از مرکزیت یافتن نقش انسان در اسطورهسازی است در حالی که در گستره جهان قدیم نوعی فضا و هاله قدسی با محوریت طبیعت و مرکزیت خدا وجود داشت اما امروزه انسان در محور و مرکز واقع شده استفِرای. طبقهبندی سهگانهای از محوریت گونههای اساطیری در کتاب آناتومی نقد ارائه کرده است: »دوران کهن: خدایان، دوران رنسانس: قهرمانانی که از نظر نوع با انسان همسان و همسواند ولی از نظر درجه در جایگاهی فراتر قرار دارند و دوران مدرن که در آن انسان یعنی همین بشر نوعی مطرح میشود - نک: ارشاد، . - 73 :1382 از سوی دیگر در جهان مدرن برای هر رسته و گروه سنی قهرمانی مطابق با سلیقه همان قشر معرفی میشود به طور مثال دوران کودکی با »سوپرمن« سپری میشود. نوجوانان به »ماتیلدا « عشق میوزند و در جوانی به »جورج کلونی« گرایش مییابند و با شرکت در کنسترتهای گروه های معترض، هیجانات خود را تخیله میکنند و آنانی که به دنبال پیشرفتهای علمی هستند الگوهایی همچون »هاوکینز « و »انیشتین« دارند. در بزرگسالی نیز به زندگی سیاستمداران توجه نشان میدهند. در دوران پیری هم جذب کاراکترهای خانواده دوست در فیلم ها میشوند.

.1,3 تعلق به طبقه متوسط

اسطورههای انسانی در دوران مدرن معمولاً از طبقه متوسط اجتماعاند. انسانهایی عادی که با گذار از مراحل مختلف به مقام اَبَرانسان رسیدهاند و در کنشهای روایی زندگینامه و فعالیتهایشان بر تعلق آنان به طبقه افراد عادی جامعه تأکید میشود مانند بیشتر رهبران انقلابی و سیاسی ملتها، »آبراهام لینکلن«، »جان اف کندی« نمونههای امریکایی، »کرامول« در انگلستان،
»گاندی« در هند و »ماندلا« در آفریقای جنوبی و امام خمینی در ایران.
.2,3 عملگرایی

عملگرایی - pragmatism - ویژگی است که شخصیتهای عادی را در طی زمان و در سیر تاریخ در جنبههایی خاص به قهرمان ارتقا میدهد و به اسطوره مبدل میسازد. این ویژگی اساطیر جدید با نوعی روش فلسفی همسانی دارد که با بیان

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید