بخشی از مقاله

چکیده

تجربه چندفرهنگی از طریق تلفیق وجوه مختلف فرهنگهای مختلف، از یک طرف به فرد توانایی درک شباهتها و تفاوتهای بینفرهنگی را خواهد آموخت و از طرفی دیگر قابلیت ادراک عمیقتر از فرهنگ خود و دیگری را برای وی فراهم میسازد. در راستای سنجش این فرضیه، پژوهشی میدانی با هدف معرفی هنر و فرهنگ ایران در یک دبستان در شهر فلوریانوپلیس کشور برزیل، در قالب تجربه خلق هنر دو فرهنگی برگزار گردید. این تجربه میانفرهنگی بر روی کودکان دختر و پسر برزیلی سنین 7 تا 9 سال در سه مرحله اجرا گردید: گام نخست شامل آشنایی مستقیم کودکان با عناصر فرهنگ ایرانی از طریق نمایش رسانهای، گام دوم شامل مدیریت فضای پرسش و پاسخ برای پاسخ به کنجکاویهای کودکان درباره تفاوتها و شباهتهای دو فرهنگ و گام سوم: آزاد گذاشتن کودکان برای خلق یک تجربه هنری دو فرهنگی و درگیر شدن عملی با فرهنگ مقابل و مصاحبه با آنها پیرامون فعالیت بود. نتیجه این پژوهش کیفی - پدیدارشناسی - نشان داد که کودکان علاوه بر توانایی برقراری ارتباط با جنبههای طبیعی، فرهنگی و شناسایی نمادهای فرهنگ روبرو، توانایی معادلسازی، مقایسه و تلفیق آنها با یکدیگر را کسب کرده و همچنین قادر شدهاند تا با شناخت عمیق از فرهنگ بومی خود، روابط جدیدی را میان دو فرهنگ جستجو نمایند.

مقدمه:

یونسکو یکی از رسالتهای اصلی آموزش در قرن بیستویکم را تقویت ارتباطات میانفرهنگی برمیشمرد. در نتیجه این سیاست، یکی از مباحث بسیار مطرح در حوزه آموزش، پرداختن به مسائل چندفرهنگی و روابط میانفرهنگی و بینفرهنگی در ابعاد گوناگون است. جدیدترین مقالهها در این حوزه نیز، تمرکز را از روشهای سنتی ادراک فرهنگی به روش تعامل میانفرهنگی به منظور ادراک متقابل فرهنگی توصیه میکنند. ازاین رو پژوهش پیش رو تمرکز خود را به ارائه روشی مبتنی بر آموزش چندفرهنگی از طریق تجربه هنری و سرمایهگذاری روی کودکان دبستانی قرار داده است. نقش هنر در آموزش بینفرهنگی از سال 1983 با مقالات نادانر و روبینویتز درباره نقش نظامهای آموزشی در ادراک بینفرهنگی و نقش هنر برای تشویق مردم به نگریستن از چشم اندازهای فرهنگی مختلف و توانمند ساختن افراد برای فهم و درک خود و دیگریها مورد توجه قرار گرفت. در این مبحث افزایش ادراک فرهنگی از طریق تجربه هنری، به عنوان ابزاری برای تعامل میان فرهنگی نگریسته می شود. به نظر جلینو - 2011 - اجرای هنر دیگر فرهنگها توسط کودکان نه تنها تجربهای متفاوت و خاص برای آنان میآفرینند که باعت میشود شیوه زندگی این انسانها را بهتر درک کنند و به آنها احترام بگذارند. تجربه یاد شده، علاوه بر اینکه شناخت کودکان را از ریشهها و آداب و سننشان بهبود میبخشد؛ آنان را متوجه یگانگی روح انسانی میکند؛ به آنان کمک میکند که هویت فرهنگی خود را بهتر دریابند و در عین حال درکی چندفرهنگی و احترامآمیز به سایرقومیتها داشته باشند.

در ایران نیز کیان و همکاران در همایش ملی »آموزشوپرورش چندفرهنگی« در مقاله »نقش و جایگاه تربیت هنری در آموزشوپرورش چند فرهنگی« خاطرنشان میکنند که تربیت هنری به عنوان آموزشی بدون مرز، فرهنگهای مختلف را به سوی آموزشهای مصالحهجویانه و فراگیر فرامیخواند. در همین همایش حصاری در مقاله »رویکردهای آموزش هنر در برنامه درسی چندفرهنگی آموزش هنر را یک ابزار منحصربهفرد میخواند، جایی که تفاوتهای فرهنگی دانشآموزان به تصویر کشیده میشود و میتواند برای افزایش آگاهی آنان از فرهنگهای دیگر هدایت شود و درنهایت آنان یاد میگیرند که به این تفاوتها احترام بگذارند. با اتکا به موارد پیشین، پژوهشی میدانی حاضر در قالب تجربه خلق هنر دو فرهنگی این تجربه میانفرهنگی و با هدف معرفی هنر و فرهنگ ایران در یکی از دبستانهای کشور برزیل، بر روی کودکان سنین 7 تا 9 سال در سه مرحله اجرا گردید: گام نخست شامل آشنایی مستقیم کودکان با عناصر فرهنگ مقابل از طریق نمایش رسانهای، گام دوم شامل مدیریت فضای پرسش و پاسخ برای جواب دادن به کنجکاویهای کودکان درباره تفاوتها و شباهتهای دو فرهنگ و گام سوم: آزاد گذاشتن کودکان برای خلق یک تجربه هنری دو فرهنگی و درگیر شدن عملی با فرهنگ مقابل و مصاحبه با آنها پیرامون فعالیتهایشان انجام شد. طی این تجربه کودکان علاوه بر این که با فرهنگ ایران آشنا شدند، عملا برای خلق ترکیبهایی نو از فرهنگ خودشان و ایران درگیر شدند؛ در این مسیر به جستجو در عناصر مرتبط در دوفرهنگ پرداختند و ترکیبهایی نو و خلاقانه را از آشتی دو فرهنگ پدید آوردند. در نهایت، نتایج فعالیت آنها به شیوه کیفی از نوع پدیدارشناختی تحلیل شده تا مواردی که در اداراک بینافرهنگی کودکان اهمیت دارد و میتوان آنها را به عنوان مولفههای آموزشی مورد توجه قرار داد، استخراج گردد.

آموزش چند فرهنگی

هدف عمده تعلیم و تربیت چندفرهنگی کمک به فراگیران در بهرهگیری عادلانه از دانش و مهارتها و داشتن عملکرد مؤثر در جامعههای متکثر و دارای گروههای قومی در زمینهی تعاملات و ارتباطات با دیگر افراد جامعه است - عراقیه و همکاران، . - 1388 به نظر بنکز - 2009 - این آموزش در چهار سطح، مساعدتی، تکمیلی، تحولگرایانه و عمل اجتماعی قابل طبقهبندی است. این چهار رویکرد از نظر میزان توجه به مسائل و موضوعات چندفرهنگی در امتداد یک پیوستار - از کم به زیاد - قرار دارند:

-1رویکرد مساعدتی:1 در این شیوه تلاش میشود که عناصر و پدیدههای فرهنگی مرتبط با گروههای قومی، نژادی و زبانی مانند شخصیتهای معروف، قهرمانان و تعطیلات خاص آنها در ایام و مناسبتهای ویژه مورد توجه قرارگرفته و در قالب برنامه درسی به دانش آموزان ارائه شود.

-2 رویکرد تکمیلی قومی :1 در این رویکرد محتوا، مفاهیم و موضوعات چندفرهنگی بیشتری به برنامه اضافه میشود.مثلاً دست معلم باز است که درسهایی مربوط مسئلهای قومی را به برنامه درسی اضافه کند ولی ساختار برنامه همچنان غیرقابل تغییر باقی میماند و همچنان اطلاعات از دیدگاه غالب تدوین شده است.
-3 رویکرد تحولگرایانه:2 شرایطی را مهیا میکند که آنها میتوانند مفاهیم، مسائل، وقایع و موضوعات را از منظر گروههای اقلیت نگریسته و مورد بررسی و تأمل قرار دهند. دانش آموزان از طریق این رویکرد مهارتهای همیاری و همدلانهای را به دست می آورند که به وسیله آن قادر به فهم مشکلات و کمبودهای گروههای اقلیت خواهند شد. این رویکرد باعث میشود که دانشآموزان تعاملات پیچیده و متقابل فرهنگهای مختلف در طول تاریخ و نقش مثبت آنها را در بقا و تکامل جوامع انسانی فهمیده و نسبت به آن ادای احترام نمایند.

-4 رویکرد تصمیمگیری و عمل اجتماعی:3 در این رویکرد دانشآموزان موضوعات و مسائل مهم اجتماعی را شناسایی کرده و بعد از جمعآوری دادهها و اطلاعات مختلف برای حل این مشکلات اقدام مینمایند. در پژوهش حاضر سعی بر آن بوده تا در قالب تجربه بینافرهنگی سه بخش از رویکرد بنکز مورد توجه قرار گیرد. بخش اول تجربه سعی بر آن داشته تا در رویکردی مساعدتی و از طریق رسانهای فرهنگ ایرانی به کودکان آموزش داده شود. در مرحله بعد سعی شده تا از طریق رویکرد تکمیلی به آنها امکان داده شود تا سوالات خود در مورد فرهنگ متقابل را مطرح و ذهن آنها آماده درک مفاهیم و موضوعات فرهنگ خود و فرهنگ دیگر گردد. در نهایت سعی شده تا از طریق تجربه خلق هنر دو فرهنگی تعاملات پیچیده فرهنگ روبرو و معادلهای فرهنگی را با رویکرد تحولگرایانه درک نمایند.

مفهوم دوفرهنگی

فرهنگ آکسفورد «Bicultural» را اینطور تعریف میکند: »حضور و ترکیب گرایشهای فرهنگی و آدابورسوم دو ملت، مردم یا قوم.« فرهنگ بریتانیکا این واژه را »ارتباط یا در برگرفتن دو فرهنگ مشخص« میداند. همتایی یا تلفیق4 واژه ای است برای تلاش جهت تلفیق و آشتی دادن دو سنت، اعتقاد، مکتب یا تفکر متفاوت به کار میرود. این واژه با مضمون آشتی دادن معمولاً برای شرح دوفرهنگگرایی5 به کار میرود. کشمکش شخصی برای متناسب شدن با دو فرهنگ در آن واحد، معمولا به خلق یک خردهفرهنگ سوم منجر میگردد. در تجربه تلفیق یا آشتی دادن دو فرهنگ معمولا دانشی که از فرهنگها کسب شده، تغییر نموده و خرده فرهنگ سوم امری کاملاً یگانه و به هم چفت شده باشد. در آثار هنری این فرهنگ سوم که حاصل تنش درونی خالق آن در کشمکش بین دو فرهنگ است مشهود است - کروکیلاس، . - 2010 پدیده کشش همزمان به دو جهت با دو تأثیر متفاوت، اما ترکیب آنها در یک تجربه را میتوان با عنوان »هایبریدیتی6« تعریف کرد. به نقل از کرولیکاس، هایبردیتی نائل آمدن به ترکیب نوآورانهای است که از عاریت گرفتن ایدهها، زبان ها و الگو های تجربه شده حاصل شده است. اومطالعه هایبردیتی را بررسیِ ترکیب و سنتز دو فرهنگ مختلف که در تماس با یکدیگر قرارگرفتهاند، میداند.

روش شناختی:

شرکت کنندگان این تجربه میان فرهنگی سی نفر از کودکان دختر و پسر بین 7 تا 9 سال مدرسه ابتدایی خصوصی کریتیو7 در شهر فلوریانوپلیس استان سانتاکاتارینا برزیل بودند. ارتباط برقرار کردن از طریق دو معلم انگلیسی مدرسه انجام شد و مدت کلاسها 50 دقیقه بود. روش پژوهش انتخابی کیفی از نوع پدیدارشناسی یعنی مبتنی بر تجربه زیسته افراد بود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید