بخشی از مقاله
چکیده
حافظ و سعدی دو شاعر والامقام ایرانزمین هستند که با بهکارگیری انواع صنایع مختلف ادبی و استفاده از بیانی هنرمندانه توانستهاند اشعاری زیبا و دلنشین از خود به یادگار بگذارند و نام خود را در اذهان مردم ماندگار سازند. حافظ نیز مانند دیگر ادبا به منظور زیباتر شدن اثرش از صنایع گوناگون بهره برده است و یکی از این صنعتها که بسیار مورد توجه حافظ قرارگرفته، تلمیح بوده است. لسان الغیب تلمیح را تنها به قصد بیان واقعهای که در گذشته رخ داده به کار نبرده، بلکه قصد وی از استفاده از این صنعت، تأیید و تأکید بر مقاصدش و در نتیجه قانع کردن مخاطب بوده است.
سعدی نیز در غزلیات خود با اشارههای مکرر به داستان انبیا خواننده را به تفکر وامیدارد. از آنجایی که خواجه شیراز حافظ قرآن بوده با بهرهگیری از قرآن کریم و داستانهای انبیا که در قرآن ذکر شدهاند، غزلیات خود را با قصص پیامبران ممزوج کرده است. در این مقاله برآنیم که تجلی داستانهای پیامبران در غزلیات حافظ و سعدی را مطرح سازیم و کارکرد و نکات مهم مربوط به پیامبران خدا را در ادب فارسی مشخص کنیم و به بیان این نکات بپردازیم که بسامد استفاده از وقایع مربوط به انبیا به چه میزان است و حافظ و سعدی شیرازی به چه منظوری از آن داستانها استفاده کردهاند.
کلید واژهها: سعدی، حافظ، غزل، پیامبران، قرآن.
.1 مقدمه
همان گونه که گفته شد شد شاعران برای زیبا شدن شعرشان از صنایع مختلف ادبی بهره می گیرند. آنها با تکیه بر علوم و فنون گوناگونی که فراگرفتهاند، تلاش میکنند تا اثری را خلق کنند که هم در دل مخاطب بنشیند و هم در طول تاریخ ماندگار شود. حافظ شیرازی و سعدی دو چهره شاخص در این موضوعاند.آنان که شاعرانی زبردست و با مهارت بوده با استفاده از دانش های مختلف و بیانی هنرمندانه توانسته اند نام خود را برای همیشه ماندگار کنند.یکی از صنایع ادبی که مورد توجه شعرای گوناگون قرار گرفته و باعث زیباترشدن آثارشان گردیده، تلمیح است. حال برای اینکه مقصود نگارنده از تلمیح روشن شود بهتر است تا تعریفهایی از تلمیح ارائه شود:در لغت به معنی گوشه چشم اشاره کردن،نگاه کردن و نظر کردن است و در اصطلاح بدیع از جمله آرایه هایی درونی ست که به موجب آن در خلال سخن به آیه ای شریف و حدیثی معروف یا داستان و واقعه یا مثل و شعری مشهور چنان اشاره شود که کلام با الفاظی اندک بر معانی بسیار دلالت کند. - داد، - 163 : 1387
در فرهنگ بزرگ سخن در ذیل کلمه تلمیح چنان میخوانیم:
اشارهای کوتاه به آیه، حدیث، شعر، قصه یا مثلی مشهور برای تقویت معنی مقصود یا اثبات سخن خویش. - انوری،:1387 - 1880حافظ شیرازی علاوه بر این که ادیبی برجسته بوده حافظ قرآن نیز بوده است و از همین رو با نام حافظ مشهور گشته است و خودش هم به حافظ قرآن بودن اشاره می کند: ندیدم خوش تر از شعر تو حافظ به قرآنی که اندر سینه داری
یا در جایی دیگر به تسلط خود بر قرآن اشاره می کند و میگوید که قرآن را در چهارده روایت می خوانده است:عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ قرآن ز بر بخوانی با چارده روایت
از حافظی که این چنین بر قرآن مسلط بوده عجب نیست که با زندگی و داستانهای انبیا هم به خوبی آشنایی داشته باشد و از آنها در اشعارش استفاده کند. سیما داد در کتاب فرهنگ اصطلاحات ادبی به بیان این نکته می پردازد که:حافظ در شماری از غزلیات خود تلمیح را به گونه ای استعاری برای اشاره به قصص قرآنی و داستان خلقت انسان به کار گرفته است. - داد، - 164 :1387وقتی که اشعار حافظ را مطالعه میکنیم با این نکته مواجه میشویم که وی با ظرافت خاصی در یک بیت و یا حتی در یک مصراع واقعههای را که مربوط به انبیا بوده، توضیح میدهد و همین ایجاز هم یکی از دلایل زیبایی اشعار اوست.سعدی معلم اخلاق و غزلسرای توانا نیز با احاطه کاملش به زبان عربی مشهور است. با توجه به ابیات او و تحصیل در مدارس مختلف زمان خود، قرآندانی او بر کسی پوشیده نیست.
.2 متن اصلی
حال به عنوان شاهد مثال ابیاتی را از حافظ و سعدی نقل می کنیم که داستان پیامبران در آنها نمود دارد.
.1-2 حضرت آدم
آدم ابوالبشر از پیامبرانی است که حافظ در داستانهای مختلفی از او یاد می کند. به عنوان مثال وقتی می خواهد بگوید که امکان انجام گناه توسط انسان وجود دارد به داستان حضرت آدم اشاره می کند که او که پیامبر بود اشتباهی انجام داد و از انسان هم بعید نیست که اشتباهی رخ دهد.
یا در ابیاتی دیگر اشاره می کند که اگر کسی به وسوسهها گوش فرار دهد، مانند حضرت آدم از راه راست منحرف میشود:
هش دار که گر وسوسه عقل کنی گوش آدمصفت از روضه رضوان به در آیی
جایی که برق عصیان بر آدم صفی زد بر ما چگونه زیبد دعوی بی گناهی
به داستان آفرینش حضرت آدم اشاره میکند:
ملک در سجده آدم زمینبوس تو نیت کرد که در حسن تو لطفی دید بیش از حد انسانی در بیتی اشاره میکند به داستان خوردن میوه ممنوعه توسط حضرت آدم و حوا و بیرونشدن آنها از بهشت:
از دل تنگ گنهکار برآرم آهی کاتش اندر گنه آدم و حوا فکنم
من ملک بودم و فروس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آبادم
در بیتی هم مشاهده می کنیم که حافظ صراحتاً به اسم حضرت آدم اشاره نکرده، اما داستان میوه ممنوعه خوردن ایشان را
در نظر داشته است:
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت من چرا ملک جهانی به جویی نفروشم
گناه اولیه حضرت آدم همانطور که دیده شد در اشعار حافظ نمود فراوانی دارد؛ اما در اشعار سعدی به حضرت آدم و گناه او اشاره چندانی نشده است. واکاوی و رمزگشایی از این موضوع خود مجال دیگری میطلبد:
ذکر سودای زلیخا پیش یوسف کردهاند حال سرگردانی آدم به رضوان گفتهاند
.2-2 حضرت نوح
ماجرای طوفان حضرت نوح چهار مرتبه در اشعار حافظ بیان شده است. در برخی ابیات اشک خود را از حیث فراوانی به سیل و طوفان تشبیه می کند و در جایی دیگر هم میگوید که تا کسی مانند نوح پشتیبان توست از حوادث روزگار ترسی به خود راه نده:
از آب دیده صد ره طوفان نوح دیدم وز لوح سینه نقشت هرگز نگشت زائل
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
در بیت زیر انسان را به صبر پیشه کردن دعوت می کند:
گرت چو نوح نبی صبر هست در غم طوفان بلا بگردد و کام هزارساله برآید
حافظ معتقد است که هیچچیز نمی تواند نقش معشوق را از ضمیر عاشق پاک کند؛ حتی اگر سیلی بیشتر از طوفان نوح باشد:
سرشک من که ز طوفان نوح دست برد ز لوح سینه نیارست نقش مهر تو شست
حضرت نوح عموماً به عنوان پشتیبانی قوی در برابر حوادث و بلایای روزگار شناخته میشود. در غزلیات سعدی هم بدین موضوع اشاره شده است:
دست در دامن مردان زن و اندیشه مدار هر که با نوح نشیند چه غم از طوفانش
.3-2 حضرت یعقوب
یعقوب در ادب فارسی بیشتر نماینده شخصیتی فراقدیده و غمگین است که در طلب محبوب خود، یوسف، در سوزوگداز و بیتابی است. سعدی با اشاره به این صفات میفرماید:
که می رود که چنین دلپذیر میآید نشان یوسف گم کرده میدهد یعقوب
سوز دل یعقوب ستمدیده ز من پرس کاندوه دل سوختگان سوخته داند
.4-2 حضرت یوسف
یکی دیگر از پیامبرانی که بسیار مورد توجه بوده است، حضرت یوسف میباشد. حافظ بارها و به مناسبتهای مختلف از حضرت یوسف یاد میکند و داستان ایشان را یادآور میشود. او حدوداً در دوازده بیت از حضرت یوسف یاد میکند؛ برای مثال وقتی میخواهد انسان را به صبر سوق دهد داستان زندانیشدن یوسف در چاه را یادآور می شود، وقتی میخواهد عصمت را مطرح کند از پاکدامنی یوسف در برابر زلیخا سخن می گوید و وقتی که می خواهد از زیبایی معشوق سخن به میان آورد او را از حیث زیبایی به یوسف تشبیه می کند. توجه مخاطبان را به ابیات زیر جلب میکنم: