بخشی از مقاله
چکیده
سیف فرغانویسعدی شیرازی هردو مصلح اجتماعی بودند و امّا از آنجا که سعدی ایّامی طولانی از جامعه فارس و ایران به دور بوده است که سیف با آفتهای اجتماعی زمان خود سروکار دارد . یک مصلح اجتماعی است یعنی دردها و فسادها و آسیبها را تا اعماق می شناسد و جراح وار به نیشتر انتقاد می شکافد و آنگاه به مهربانی مرهم می نهد. به جرأت می توان گفت، سیف، اندیشمندی است که همواره در اندیشه اصلاح جامعه است. سیف، به عنوان نماینده مردمی ستمدیده که از جور حاکمان به ستوه آمده اندو جرأت و یارای تعرّض به سلطه گریهای آنان را ندارند، فریاد برمی آورد. و نیش قلم خود را به پیکر جور وارد می سازد و در مقابل اشک ها و زخمهای یک ملّت سکوت نمی کند، فریاد او فریاد بی صدای مردم است. طرز سعدی، بر پر باد لفظ و نازکی معنی استوار است و علی الخصوص شیوه سهل و ممتنع در سخن او به سر حد ّ اعجاز می رسد . سعدی معانی لطیف را در سهل ترین عبارت بیان می کند و کلام او از تحقر لفظی و معنوی خالی است و اثر صنعت در آن دیده نمی شود و هر چند یکسره از صنایع خالی نیست...او با تبحرّی که در ادب تازی و پارسی دارد عجیب نیست که آثاری از افکار دیگران در سفر در شعر و نثر او انعکاس یافته باشد .
کلمات کلیدی: سیف فرغانی، سعدی شیرازی، جمالپرستی، طنز
مقدّمه
سیف فرغانی شاعری اهل درد، بیدارگر، عارف، زاهد و دیندار است . سخنوری که لب به مدح امیری نگشوده است بلکه شعر خود را در خدمت عقیده و رسالت اجتماعی قرار داده و آگاهانه در نهایت تهور از نابسامانیهای زمانه اش انتقاد میکند، با ظالمان و ستم پیشگان زمانه پنجه درمی افکند و تازیانه طعن و طنزش را بر گرده عاملان بدبختی مردم، فرود میآورد و با تیغ طنز، جامعه را جراحی می کند تا عفونت ها را بیرون بریزد، سخنش یا دآور کلام آواره یمگان ناصرخسرو قبادیانی است، تلخ و گزنده اما فصیح و دلنشین و از طرفی چون کلام سعدی شیرین سخن، سهل و ممتنع، ساده و روان که چون از دل برخاسته لاجرم به دل می نشیند.
علّت گمنام ماندن مولانا سیف الدین و گوشه گیری او از افراد پست و همچنین خودداری از ستایش امیران و دولتمردان زمان، بیشتر مربوط به مهاجرت او از ایران بود که در سرزمین روم سکونت یافت و تا پایان عمر، به وطن بازنگشت امّا. سعدی پس از کسب تجربه های ارزنده،مجدداً به وطن بازگشت و در شیراز به نوشتن گلستان و نظم بوستان اقدام کرد . جوهره شعر سیف، اعتراض و نقد اجتماعی است که افراد فاسد و ستمگر در آن حکومت می کردند. فساد و ناهنجاری های اجتماعی بیشتر محصول حمله مغول بود که از سال 616 آغاز شد و آتش آن تا دیرگاه در ایران زبانه میکشید. سعدی در شیراز زاده شد. وی کودکی بیش نبود که پدرش درگذشت. مادرش کازرونی بود. در دوران کودکی با علاقه زیاد به مکتب میرفت و مقدمات دانش را میآموخت. هنگام نوجوانی به پژوهش و دین و دانش علاقه فراوانی نشان داد. اوضاع نابسامان ایران در پایان دوران سلطان محمد خوارزمشاه و بهویژه حمله سلطان غیاث الدین خوارزمشاه، برادر جلالالدین خوارزمشاه به شیراز - در سال 627 ه. ق - ، سعدی را که هوایی جز بهدستآوردن دانش در سر نداشت، بر آن داشت شیراز را ترک کند.
سعدی نیز مانند سنایی غزنوی دارای سه ساحت اندیشه بود، بدین ترتیب که سعدی گلستان راوی داستان های تجربه آموز است .سعدی بوستان معلّمی پندآموز و سعدی غزل ، عاشقی شیداست که غزل عاشقانه را به اوج خود رسانده است. نگاهی به زندگی و اندیشه سیف فرغانی از تاریخ ولادت سیف اطلّاعی دردست نیست اوخود درقصیده ای اشاراتی دارد به دوره ولادت و حیات خویش و آن قصیده ازامّهات قصاید اوست به این مطلع: در عجبم تا خود آن زمان چه زمان بود کامدن من به سوی ملک جهان بود »درباره زندگانی و آثار سیفالدّین فرغانی همه اطلاعات ما منحصر است به همین دیوان و آنچه از آن برمیآید. در هیچیک از تذکرهها و مأخذهایی که توانستهام به آنها مراجعه کنم نام و اثری از این شاعر توانا ندیدم و با آنکه مقامی بلند در بیان حقایق عرفانی داشته و به یقین از پیشوایان خانقاهی بوده است، در کتابهای فارسی که از بزرگان تصوف و عرفان در آنها یادشده نشانی از وی نیست. پس بهتر است این شاعر آزاده و وارسته را از خلال گفتارهایش بشناسیم.« - صفا، 1364 ص هفت -
سیف فرغانی شاعری اهل درد، بیدارگر، عارف، زاهد و دیندار است. سخنوری که لب به مدح امیری نگشوده است بلکه شعر خود را در خدمت عقیده و رسالت اجتماعی قرار داده و آگاهانه در نهایت تهور از نابسامانیهای زمانه اش انتقاد می کند، با ظالمان و ستم پیشگان زمانه پنجه درم یافکند و تازیانه طعن و طنزش را بر گرده عاملان بدبختی مردم، فرود می آورد و با تیغ طنز، جامعه را جراحی می کند تا عفونتها را بیرون بریزد، سخنش یادآور کلام آواره یمگان ناصرخسرو قبادیانی است، تلخ و گزنده اما فصیح و دلنشین و از طرفی چون کلام سعدی شیرین سخن، سهل و ممتنع، ساده و روان که چون از دل برخاسته لاجرم به دل می نشیند.
تخلّص:
سیف فرغانی در شعر خود سه گونه تخلّص دارد: سیف، سیف فرغانی و رهی
هر حلقه که ذکرت و در آن نیست سیف تو از آن میان برونست - سیف، 1364 ص - 415
در ره وصف تو مسکینسیففرغانی چه گفت سب عقلم سم فگند و مرغ وَهْمَم پر نهاد - همان ص - 733
از رسانیدن پیغام رهی عارمدار بگلستان چو در آیی سخن خار بگو - همان ص - 582
مذهب سیف
درباره» مذهب سیف فرغانی باید دانست که او از اهل سنّت و از پیروان امام ابوحنیفه نعمان بن ثابت - م150/ ه - بوده است به شهادت این بیت از دیوان او .
از حقیقت اصل دارد وزطریقت رنگ و بوی میوه مذهب که هست از فرع نعمانی مرا « - صفا، 1364 ص - 31
با آنکه سیف،اهل سنّت و حنفی مذهب بود و در زمره قدیمیترین سخنورانی است که در مرثیه شهیدان کربلا شعر گفته و خلق را به اقامه مراسم تعزیت»کشته کربلا« و » گوهر مرتضی« و » فرزند رسول«و زاری و ندبه » در این »عزا« دعوت کرده است.
ای قوم درین عزا بگریید بر کشته کربلا بگریید
...فرزند رسول را بکشتند از بهر خدای را بگریید - دیوان ص - 176/79
به کوی عشق تو جان داد سیف فرغانی سین بَهرِ شهادت به کربلا آمد - دیوان ص - 830شیوه سخن سیف فرغانی
شیوه سخن سیف تحت تأثیر سخنوران خراسان در قرن ششم هجری است . بزرگترین علّت تمایل او به سبک این شاعران، آن است که خود از همان دیار بوداو. نه تنها به دلیل بُعد مسافت از خراسان و اقامت اضطراری در آسیای صغیر از