بخشی از مقاله

چکیده

کهن الگوها میتوانند به صورت آگاهانه و یا ناخودآگاه در آثار ادبی به کار گرفته شوند که بیانگر برخی پدیده هاي روانشناختی میباشند که میتوان پس از شناسایی مورد بررسی قرار داد. همچنین میبایست در نظر داشته باشیم که ادبیات و به خصوص ژانرهایی نظیر ادبیات فانتزي از ذهن ناخودآگاه ما بیرون میآیند و این ناخود آگاه منبعی غنی از کهن الگوهاست. مفهوم واژه »ترجمه« اورسولا ك. لگوئین - - 1929- که به ترجمه محتواي ناخودآگاه به صورت تصاویري زبانی ارجاع دارد و محصول نهایی آن، ادبیات فانتزي است نیازمند خوانش یونگی آثار او میباشد، چرا که چنین خوانشی کاري دقیقا برعکس انجام میدهد و به بیان دیگر، مولفههاي آثار ادبی را به محتواي روانی برمیگرداند که بازنمود آنها هستند . این مقاله سعی دارد نظریات کارل گوستاو یونگ - - 1875 -1961 را در رمان تهانو - - 1990 از مجموعه »دریاي زمین« بکار گیرد.
مقدمه

اورسولا ك. لگوئین یکی از نویسندگان آمریکایی و معاصر است که در حوزه ژانر فانتزي و علمی تخیلی قلم بر میدارد. وي جوایز متعدد ادبی را به سبب خلق آثار فوق العاده کسب نموده است. او در سال 1929 در کالیفرنیا چشم به جهان گشود. پدرش - آلفرد - یک انسان شناس ممتاز بود که بر روي فرهنگ مردم هندي- آمریکایی تحقیق میکرد. علم انسان شناسی، علمی است که در مورد فرهنگها و مردمی که در دنیایی متفاوت از ما زندگی میکنند تحقیق میکند. مادر وي - تئودورا - نیز یک انسان شناس بود و کتابهایی در این زمینه نوشت. بدین سبب اورسولا با تأثیري که از پدر و مادر خود میگرفت از همانابتدا به ساخت دنیاهایی فراي دنیاي طبیعی علاقه مند گردید. وي همچنین از نویسندگانی چون تالکین و فیلیپ دیک در ساخت آثار فانتزي خود تاثیر پذیرفت. رمان تهانوچهارمینرمان از مجموعه دریاي زمین است که در سال 1990 نوشته شد. شخصیت اصلی داستان تررو به عنوان نماد کهن الگوي کودك معرفی میگردد که بسیاري از ویژگیهاي کهن الگوي کودك از جمله تولد اسرار آمیز، دوران کودکی رنج آور و عناصري دیگر مانند قدرتهاي بیگانه را در وجود خویش دارد. دیگر شخصیت اصلی داستان تنار همانند تررو دوران کودکی رنج آوري را پشت سر گذاشته و اکنون تلاش میکند دخترك را که از مرگ توسط والدینش نجات یافته به عنوان فرزند خویش قبول کند و به او کمک نماید.

روش پژوهش

آثار ادبی را میتوان از دیدگاههاي مختلفی نظیر تاریخی، زبانشناختی، ساختارگرایانه، روانشناختی و جامعه-شناسی مورد بررسی قرار داد. تمام این روشها معتبر میباشند. این مقاله سعی دارد رمان تهانو را از منظر روان-شناختی بررسی نماید. یکی از ویژگیهاي متمایز رویکرد اسطورهشناختی به ادبیات این است که کار ادبیات را به مراتب فراتر از زمینه فردي خود میبرد و آن را به کل بشریت متصل مینماید. این رویکرد همچنین خوانندگان را از دنیاهاي کوچک و جداگانه آنها جدا ساخته و او را قادر میسازد تا بینش خود را گسترش داده و واقعیت خود را تنها به عنوان بخشی از یک واقعیت بسیار وسیعتر و در حال گذار درك نماید . این روش مطالعه همچنین نشان میدهد که چرا برخی از آثار ادبی به اصطلاح داراي تاریخ مصرف هستند و برخی دیگر جاودانهاند. دلیل این است که برخی از آثار با استفاده از کهن الگوها، با قلب اکثریت انسانها صحبت میکنند و نه فقط با موضوعاتی خاص از یک زمان خاص در یک زمان معین. خوانندگان توسط این روش میتوانند قدم بیشتري بردارند و نه تنها آثار ادبی دیگر را با این روش بررسی نمایند بلکه همچنین میتوانند اکتشافات خود را به برخی جنبههاي روان و شخصیت خود مرتبط سازند.

کارل گوستاو یونگ به عنوان بنیانگذار روانشناسی تحلیلی و یکی از بزرگترین متفکرین قرن بیستم شناخته میشود. او در سال 1875 در خانوادهاي به دنیا آمد که احتمالا ریشه شخصیت دوگانه وي بود. پدرش یک روحانی بود که بعدها اعتقاد خود را از دست داد و تنها براي حفظ منبع درآمد به این کار ادامه میداد، اما این اختلاف بین عقاید درونی و ظاهر بیرونیاش موجب شد که او تبدیل به انسانی تند مزاج گردد که هیچ عشقی به فرزند خود کارل نداشت. مادرش - إمیلی - دختر یک متخصص الهیات بود که با مردگان و نیروهاي بیگانه ارتباط داشت، چنین خانوادهاي موجب شد که کارل از همان سنین کودکی شخصیتی غیر عادي پیدا کند. وقتی کارل سه ساله بود مادرش براي مدت طولانی به دلیل سکته قلبی در بیمارستان بستري شد و همین دوري او از مادرش موجب افسردگی و درونگرایی وي شد. زمانی که کارل وارد مدرسه شد یک پسر تنها و افسرده بود که توانایی ارتباط با همکلاسیهایش را نداشت . وي پس از درگیري و کتک خوردن از همکلاسی-اش مدرسه را براي مدت طولانی ترك نمود. او تنهاتر از قبل شد و همانطور که خودش اشاره میکند به این تنهایی علاقه داشته است. "من با افکار خودم تنها شدم، همانطور که دوست داشتم. تنهایی بازي میکردم، تنها در جنگل قدم میزدم و دنیایی پر رمز و راز براي خود داشتم" - یونگ، . - 58 :1963

کارل آدمکی چوبی درست کرده بود و با او درباره زندگی و مشکلاتش صحبت میکرد . او به منظور جبران تنهاییاش در مدرسه و ناتوانی براي ایجاد رابطهاي معنادار با پدر تند مزاج و مادر مریضش با آن آدمک صحبت میکرد . او در دوران کودکیاش متوجه شد که داراي دو شخصیت متفاوت است، شخصیتهایی که آنها را شماره یک و شماره دو نام گذاري کرد - یونگ، - 62 :1963 شخصیت شماره یک کودکی بود که به مدرسه می-رفت و با زندگی روزمره و اطرافیانش در ارتباط بود. شخصیت شماره دو پسري طرد شده از جامعه و نزدیک به طبیعت و خدا بود. یونگ بعدها و به واسطه مطالعات گستردهاي که انجام داد متوجه گردید که چنین شخصیتهاي دوگانهاي تنها در مورد او صدق نمیکند بلکه در همه انسانها وجود دارد. او چنین شخصیت-هاي دوگانه را خود3و خویشتن4 نامگذاري نمود. در اینجا به منظور درك بهتر توضیحات ارایه شده در مقاله به توضیح برخی از اصطلاحات کلیدي روان-شناختی یونگ پرداخته خواهد شد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید