بخشی از مقاله
چکیده
نادر ابراهیمی از چهرههای برجسته و فعّال در داستاننویسی معاصر است، برجستهترین و قابل تأملترین اثر او رمان »آتش بدون دود« است. ابراهیمی، نویسندهای است توانا در عرصه هایشخصیّت پردازی، نمادگرایی و کاربرد زاویه دید. رمان آتش بدون دود، مصداق و شاهد این ادعاست.
هدف اصلی این مقاله تحلیل دوشخصیّت اصلی رمان آتش بدون دود گالان اوجا و آتمیش آقاویلر - نوه گالان - است تا شباهتها این دو قهرمان داستان نمایانده گردد و هنر نویسندگی ابراهیمی در پروراندن این دو شخصیت برجسته شود. این مقاله با شیوه توصیفی تحلیلی به این امر میپردازد و نتیجه اینکه ابراهیمی نویسندهای است که با وارد کردنشخصیّتهای فراوان در رمان سعی دارد تا ضمن یادآوری گوشههایی از زندگی مردم ترکمن به شناساندنشخصیّت اصلی رمانش کمکی فراتر نماید.
واژه های کلیدی: نادر ابراهیمی، آتش بدون دودشخصیّت، پردازی، گالان ،آتمیش.
مقدّمه
شخصیّت در داستان جایگاه کلیدی دارد چنان که اغلب صاحبنظران بدان اذعان داشتهاند.معتقد است: مهمترین عنصر منتقل کننده تم داستان و مهمترین عامل طرح داستان، شخصیّت داستانی است.عامل شخصیّت محوری است که تمامیت قصّه بر مدار آن می چرخد. کلّی هعوامل دیگر، عینیت، کمال، معنا و مفهوم و حتّی علت وجودی خود را از عامل شخصیّت کسب میکنند و مگر میتوان قصّهای یافت که در آن دگرگون شدن خصیّتش موجبات دگرگونی حوادث، جدالها، طرح توطئه و سایر عوامل دیگر را فراهم نیاورد؟ و آیا قصّه میتواند چیزی جز رشد و تکامل شخصیّت قهرمان در طول زمان باشد؟ و آیا میتوان قصّهای پیدا کرد که در آن شخصیّتی واقعی؟ مستعار و یا تمثیلی نباشد؟
به عقیده آبرامز در کتاب مبانی داستانکوتاه شخصیّت در یک اثر نمایشی یا روایی فردی است دارای ویژگیهای اخلاقی و ذاتی که این ویژگیها از طریق آن چه انجام میرسد، رفتار و آن چه میگوید، گفتار نمود مییابد.مارتین ترنل معتقد است: هر شخصیّتی یک ساختار کلامی است که بیرون از محدوده کتاب هیچ موجودیتی ندارد. محلی است که حالات و احساسات رماننویس در آن متجلًی میشود و اعتبار و ارزش آن در روابطی است که با دیگر ساختمانهای کلامی نویسنده برقرار میکند. هر رمانی اساساً انگارهای کلامی است که درآن شخصیّتهای مختلف حکم رشتههایی به هم بافته را پیدا میکنند و تجربه خواننده همان تاثیری است که تمام انگاره در مقام یک کل در نیروی درک و احساس او به جا میگذارد.
شیوههایشخصیّت پردازی
روشهای شخصیّتپردازی را در یک تقسیمبندی کلی به دو دسته میتوان تقسیم کرد: روش مستقیم و روش غیر مستقیم. درشخصیّت پردازی مستقیم، نویسنده افکار و رفتارشخصیّتها را شرح و تحلیل میکند. در این شیوه راوی، خود نویسنده - دانای کل - است که معمولا با کلیگویی، تعمیم دادن و تیپسازی فرد مورد نظر را به خواننده معرفی میکند. در اینگونه روایت، راوی - نویسنده - بر همه چیز آگاه است. او نه تنها میگوید که در ذهنشخصیّتهای داستان چه می گذرد، بلکه گاه افکار آنها را نقد و قضاوت می کند.
این شیوه که در داستان امروز چندان جایی ندارد، در قرنهای 17 و 18 میلادی بسیار معمول بوده است. گاه راوی به کلی ناپیداست و کل داستان از بخشهای مختلفی تشکیل میشود و هر بخش را ذهنیتشخصیّتی روایت میکند. این ذهن را راوی سوم شخص که گوشهای پنهان است، روایت میکند. این راوی نیز کل نگر است و میتواند در عمق ذهنشخصیّتها نفوذ کند و از زاویه درونی همه چیز را به طور مستقیم بیان کند. در این شیوه نیز دنیای درون و بیرون از طریق ذهنیت اشخاص داستان نشان داده میشود.
در شیوهشخصیّتپردازی غیرمستقیم، نویسنده از راه نشان دادن کنش، گفتار، نام، وضع ظاهری و محیط،شخصیّت را به خواننده معرفی میکند. ارتباط زبان وشخصیّت را از دو نظر می توان بررسی کرد: از طریق راوی و زبانی که او برای توصیف شخصیّت به کار می برد، که هم ویژگیهایشخصیّت را بیان می کند و هم خصوصیت راوی را میتوان دریافت و دیگر توجه به زبان خودشخصیّت است،یعنی از سیاق کلام، گویش، واژههایی که به کار میبرد، تکیه کلام و مکثهای یکشخصیّت میتوان به ویژگیهای او پی برد.
زبان شخصیّتهای داستانی هماهنگ با سن، دانش، شغل و حرفه، جنسیت و پایگاه اجتماعی آنان است. هنری فیلدینگ میگوید: تنها راههایی که از راهگذار آنها میتوانیم درباره آنچه در ذهن دیگران میگذرد، اطّلاع حاصل کنیم، همانا گفتار و کردار خود آنان است و در آن میان این دومی است که جنبه فرزانهتر هستی آدمی بیشتر بر آن تکیه کرده و آن را مطمئن و تزلزل ناپذیرتر دانسته است.
ابزارها و عناصر شخصیّتپردازی
شخصیّتپردازیدر داستان واجد ابزارها و عناصری است، برای شخصیّتپردازی غیرمستقیم از این عوامل میتوان سود جست: کنش گفتار نام محیط وضعیت ظاهری میرصادقی بر این تقسیمبندی نوع سومی هم قائل شده است و آن التقاطی از این دو نوع است. تقسیمبندی میرصادقی به این شرح است: اول، ارائه صریح شخصیّتها با یاری گرفتن از شرح و توضیح مستقیم. به عبارت دیگر نویسنده با شرح و تحلیل رفتار و اعمال و افکار شخصیّتها، آدمهای داستانش را به خواننده معرفی میکند. دوم، ارائه شخصیّت از طریق عمل شخصیّت،با کمی شرح و تفسیر یا بدون آن. این روش عرضهکردن شخصیّتها جزو جداییناپذیر روش نمایشی است؛ زیرا از طریق اعمال و رفتار شخصیّت هاست که آنها را میشناسیم.
در صحنه تئاتر هنرپیشه با رفتار و گفتار خودش را به ما معرفی می کند و در رمان نیز از طریق اعمال و گفتار شخصیّتهاست، که خواننده پی به ماهیت آنها میبرد. سوم، ارایه شخصیّت بیتعبیر و تفسیر. به این تربیت که با نمایش اعمال و کنشهای ذهنی و عواطف درونی شخصیّت، خواننده غیرمستقیم شخصیّت را می شناسد. این روش رمانها جریان سیال ذهن را به وجود آورده است که در این نوع اعمال و حوادث درون شخصیّتها رخ می دهند و خواننده غیرمستقیم در جریان شعور آگاه و ناآگاه شخصیّتهای داستان قرار میگیرد. ویرجینیاولف، جیمزجویس و ویلیام فاکنر در آثارشان از این روش بهره بردهاند استادانه به کار بستهاند.
رمان هفت جلدی »آتش بدون دود، اثر ارزشمند نادر ابراهیمی، روایتی از پیدایی قوم ترکمن و سرگذشت آنان تا سالهای پایانی حکومت پهلوی است. نادر ابراهیمی در میان نویسندگان چند دهه اخیر، با نوشتن شماری رمان، داستان کوتاه کودکان و بزرگسالان، فیلمنامه و نمایشنامه و...جایگاه برجستهای در ادبیات ایران دارد، اما با وجود برجا گذاشتن آثار ارزنده ادبی، وی نویسنده شناخته شدهای نیست. ابراهیمی نویسندهای صاحب سبک و توانا در توجه به عناصر چندگانه داستان بویژهشخصیّت پردازی است.
رمان آتش بدون دود، حکایت زندگی قومی سختکوش و پایدار به نام ترکمن است. داستان دلاوریها، رشادتها، تعصّبات، خون ریختنها، درگیریها و سرانجام اتحاد این قوم بزرگ است. رمانی تاریخیست که در آن نویسنده، به نوسازیشخصیّت، سلسله حوادث، نهضت، روح و یا حال و هوای یکی از اعصار گذشته میپردازد و برای خلق دوباره آنهادست، به تحقیقی جدّی و و سیع در وقایع و حقایق گذشته میزند رمان هفتجلدی آتش بدون دود را میتوان یکی از موفقترین رمانهای معاصر دانست.
با توجه به اینکه این رمان در هفت جلد نگارش یافته است طبیعتاً خواننده باشخصیّتهای فراوانی در طول داستان مواجه خواهد گردیدشخصیّت.های رمان آتش بدون دود را میتوان در سه گروه، دستهبندی نمود. دسته اول شخصیت های اصلی داستان هسند که تعداد آنان اندک است و آنها را میتوان به دو گروه قهرمان و ضد قهرمان تقسیم نمود. دسته دوم شخصیتهای فرعی داستان هستند.
شخصیتهای فرعی داستان نیز اندکند، این گروه در برههای از زمان وارد رمان میشوند و با مرگ به کار آنان خاتمه داده میشوددسته. سوم شخصیّتهایی هستند که در طول داستان به آنان برمیخوریم که گاهی در رمان ظهور میکنند و نقش هایی به آنان سپرده میشود اما در رمان گم میشوند و خبری از فرجام آنان نیست، و تعداد این افراد بسیار زیاد است. اما آنچه مهم مینماید شخصیتدهی به قهرمان اصلی داستان در فصلهای مختلف این رمان است.
در کل میتوان گفت که هدف ابراهیمی از نوشتن این رمان آن است که شرایط زندگی، خصلتها و ویژگیهای آلنیو مارالِ ترکمن، روحیّه مبارزه جویی و پیکار ایشان علیه ظلم و ستم را به تصویر بکشد، اما برای شروع کار، لازم میداند، در مورد پیدایش قوم ترکمن، دلیل و سبب مبارزه و جنگجویی آنها توضیحاتی بدهد. بنابراین به سالهای دور بازمیگردد و از پیدایی یموت و گوگلان داستان را آغاز میکند. گالان شخصیت برگزیده وی در فصل اول کتاب است که نمونه واقعی یک جنگجوی ترکمن است.
گالان اوجا نقش گالان اوجا در سیرداستان
گالان اوجا، در رمان آتش بدون دود پسر یازی اوجا سَرور جنگجویان قبیله خود یعنی یموت است گالان بسیار جسور و بی باک بود و به مردمان قبیلهاش عشق میورزید. عشق گالان به گوکلانها به حدّی بود که سه روز تاب تحمّل دوری ایشان را نداشت! اگر میخواستی احوالش را بپرسی، لبخندزنان به تو میگفتند: آن طرف رودخانه پیدایش میکنی؛ دور وبر گومیشان گالان جنگ آوری بی نظیر بود که هرگز از رویارویی با مرگ نمیترسد و همواره در حمله کردن به اوبههای همسایه پیش تاز است و هر روز خبری تازه از داغان کردن یک اوبه را برای پدرش میآورد، اما یازی اوجا پدر گالان همچنان حریصتر از همیشه برای رسیدن به دریا گالان را تشویق به حمله و تاخت و تاز میکند.صبحِ شفاف صحرا بود.