بخشی از مقاله
چکیده:
با توجه به مفهوم و تعریف توسعه در چارچوب اقتصاد متعارف، میتوان استدلال نمود که آنچه اقتصاد غرب آرمان توسعه خود قرار داده است اساسا با مبانی و آرمانهای کلان الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت همراستا نمیباشد؛ چرا که اسلام اصالت را به عالم معنا و تکامل روحانی میدهد در حالی که توسعه غربی عمدتاً به دنبال بسط و گسترش تکثرات مادی است و در نتیجه توسعه غربی و تکامل اسلامی به صورت بنیادین در مقابل هم قرار میگیرند.
در این مقاله برآنیم تا با بررسی نقش نظامهای مختلف اجتماعی از جمله نظام آموزشی در پیشبرد توسعه غربی نشان دهیم که راهکار بیرون آمدن از سلطه پاردایم تفکری توسعه و اقتصاد غربی و همچنین دوری از التقاطهای فراوانی که از سوی متخصصین اقتصاد اسلامی در فضای علمی مشاهده میشود، ایجاد گفتمانها و جریانهای اجتماعی انتقادی نسبت به اقتصاد مدرن و مبانی فلسفی شکلدهنده آن از طریق دنبال کردن آموزشهای موازی و عمیق در حوزه شناخت ماهیت تمدن غرب، فلسفه و ماهیت علم و رویکردهای علم دینی در سطح دانشگاهها است.
.1مقدمه
یکی از مسائل مهم امروز ما در عرصه اجتماعی و در عرصه پراهمیت اقتصاد بحث توسعه است. این واژه پر رمز و راز که بعد از جنگ جهانی دوم رواج گستردهای یافته است، تعیین کننده برنامه اصلی کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته بوده و نیل به آرمانهای تمدنی و اقتصادی جوامع توسعه یافته را به عنوان هدف این کشورها تعیین نموده است. بسیاری از کشورها بدون فهمیدن دقیق و عمیق معادلات توسعه غربی و استراتژیهای توسعهصرفاً، در مقام تقلید به پیگیری دقیق و هرچه تمامتر این برنامهها در حوزههای عمل، کمر همت بستهاند.
اما در این میان هیچ کدام از آنها از خود نمیپرسند کهواقعاً چرا باید توسعه پیدا کنند؟ آیا غایت توسعه برای زدودن فقر و رفع محرومیت است؟ آیا برای رفاه بیشتر و استفاده از نعمتهای خداییست؟ و آیا خداوند بشر را در حقیقت برای همین کار یعنی آباد کردن کره زمین و به عبارت روشنتر تصرف هرچه بیشتر در آن خلق کرده است؟ در بهترین حالت پاسخ داده میشود که برای پیشرفت تکنیکی در جهت مقابله با تمدن غرب نیازمند توسعه هستیم. اگر هم در این میان برخی افراد با رویکرد انتقادی اشکالات مبنایی و بنیادینی را مطرح کنند، مدافعان برنامههای توسعه ضمن طرح مسئله عدم مخالفت اسلام با پیشرفت، علم و تمدن، این افراد را متهم به عدم فهم اسلام میکنند.
بنابراین در این شرایط که شناخت و فهم دقیقی نسبت به مبانی توسعه در بین متخصصان و عالمان جامعه شکل نگرفته، شناخت عمیق آرمان توسعه غرب و آرمان پیشرفت اسلامی از منظر دین برای ایجاد تمدن اسلامی بسیار ضروری خواهد بود و در نتیجه یکی از مهمترین رسالتهای الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، تاسیس سازوکارها و ساختارهای لازم و موازی - و در عین حال متفاوت با ساختارهای آموزشی غرب - برای ایجاد خودآگاهی نسبت به مفاهیم و آرمانهای تمدن غرب و از طرف دیگر آموزشهای عمیق مبانی اسلامی در بین عالمان و متخصصان علوم انسانی در سطح حوزه و دانشگاه و در سطح کلان، خواهد بود.
این ضرورت زمانی خود را به خوبی نشان میدهد که متوجه جهتدهی مبنایی سازوکارها و ساختارهای آموزشی و رسانهای شویم و بدانیم که این نهادها و به خصوص نهادهای آموزشی، طرح جدید استراتژیستهای غربی برای پیشبرد اهداف توسعه و تسلط بیش از پیش بر ممالک توسعه نیافته است؛ تا همچنان کشورهای توسعه یافته بر سیطره و سلطهی خود بر جهان ادامه دهند. در این مقاله برآنیم تا ضمن تدقیق مفاهیم و معانی توسعه و همچنین تبیین وجوه مختلف آن و نشان دادن ابعادی از پشت پرده رفاه موجود در غرب، تاملی جدی در مسیری که کشورهای توسعه نیافته یا کمتر توسعه یافته از بعد از جنگ جهانی دوم برای جبرای عقب ماندگی خود از کشورهای اروپای غربی و آمریکا در پیش گرفتند؛ داشته باشیم.
در ادامه به بررسی نظام و ساختار آموزش و پرورش و نقش آن در پیشبرد اهداف اقتصاد توسعه و توسعهیافتگی میپردازیم و همخوانی بین نظام آموزشی جدید و چارچوب نظام توسعه جهانی را نشان خواهیم داد. در نهایت هم با توجه به برخی مباحث فلسفی و تا حدودی عرفانی به بیان راهکار مورد نظر میپردازیم؛ بر این اساس تلاش داریم تا نشان دهیم راهکار تولید علم دینی و علم اسلامی انجام یک سری تغییرات ظاهری در سطح معادلات، تئوریها و برنامهها و حتی سازوکارها و ساختارهای غربی نیست.
به نظر میرسد ایجاد گفتمانها و جریانهای اجتماعی انتقادی نسبت به اقتصاد مدرن و مبانی فلسفی شکلدهنده آن از طریق دنبال کردن آموزشهای موازی و عمیقِ هستی شناسی و انسانشناسی اسلامی، شناخت ماهیت تمدن غرب، علم شناسی و رویکردهای علم دینی در سطح دانشگاهها و همچنین ایجاد جریانهای عظیم اجتماعی بر پایه ولایت الهی در سطح عموم مردم راهکار مناسب حرکت به سمت پیشرفت به معنای درست آن است.
.2 مفهوم و معنای توسعه
توسعه به معنای مدرن آنصرفاً توسعه اقتصادی با موازین خاصی است و حتی زمانی که سخن از توسعه فرهنگی و توسعه آموزشی می رود، منظور فرهنگ و متد آموزشی است که بستر لازم برای توسعه اقتصادی را فراهم کند. در مقابل تکامل و تعالی در اسلام به ابعاد روحانی و معنوی وجود انسان برمی گردد و اینلزوماً تناسبی با توسعه مادی ندارد بلکه برعکس، ثروت و قناعت و صحت در اعتدال و پرهیز از تمتع، تعالی در از خودگذشتگی و ایثار، و سلامت نفس در غلبه بر امیال و شهوت به دست میآیند که هیچ تناسبی با توسعه مادی اقتصادی ندارد. البته این امر به معنای تضاد این دو با هم نیست بلکه در ابتدا هر یک از قوای چهارگانه بدن سعی در تصرف وجود انسان دارند و بنابراین باید اعتدال بین قوا برقرار شود؛ برای همین است که اسلام از یک طرف به روزه گرفتن تشویق میکند و از طرف دیگر به شدت از زهد و درونگرایی پرهیز میدهد.
در حقیقت تکامل و تعالی حرکتی به سوی خداست و اصل و ریشه این حرکت در بطن و در معنای عالم جریان دارد و ماده به تبع آن تغییر میکند؛ بنابراین تکامل و تعالی، یک حرکت همه جانبه در بعد معنوی بوده و اصالت با باطن است - آوینی، . - 1392بنابراین جامعه اسلامی اگر میخواهد برای تکامل انسان برنامهریزی کند باید برای بعد معنوی و رشد معنوی نیز برنامهریزی کند. این برنامهریزی در مسیر خود با موانعی رو به رو میشود که در میان آنها فقر مادی نیز قرار میگیرد. در برنامهریزی اسلامی باید توجه کرد که اصل بعد معنوی و ساحت روحانی بشر است و توسعه مادی - نه به معنا و رویکرد غربی آن - تبعی است. نتیجه این که رفع فقر و محرومیت باید در خدمت تعالی و فرهنگ قرار گیرد و نه این که آموزش و فرهنگ در خدمت رفع فقر باشد.
تاکید مجدد بر این نکته ضروری است که تأمل کردن در معنای سیطره جویانه و سودخواهانه توسعه به معنای انکار یا مخالفت با آبادانی و راحت شدن زندگی نیست؛ زیرا که این مخالفت یا انکار اگر هم ممکن باشد، مُهمل است نه مطلوب، چرا که مخالفت با امری تحقق یافته و فراگیر که جزئی از تاریخ مقدر و مسیر تکاملی آدمی در این کره خاکی است امر عاقلانهای نیست - داوری اردکانی، . - 1379 غرض، بیان ماهیت آن چیزی است که به عنوان یکی از مشهورات و باورهای مقدس زمانه پذیرفته شده و در آن هیچ تاملی نمیشود.