بخشی از مقاله

تحليل و نقدي بر فلسفه ي تربيتي کانت با تأکيد برنظريه ي تربيت اخلاقي وي
چکيده
هر چند معرفت شناسي، فلسفه ي اخلاق ، فلسفه حقوق و فلسفه ي دين ، حوزه هاي اصلي تأملات فلسفي حکيم برجسته ي اروپايي، امانوئل کانت است ، اما وي، چونان بسياري از فيلسوفان ديگر، از تعليم و تربيت غافل نمانده ، در اين عرصه نيز به انديشه گري و نظريه پردازي روي آورده است . کانت پس از تبيين آخرين ديدگاه هاي خود در کتاب هايي چون «نقد خرد ناب »، «دين در محدوده ي عقل تنها» و «بنياد ما بعد الطبيعه ي اخلاق » بحث هايي را در حوزه ي تعليم وتربيت مطرح ساخت که حاصل آنها در کتاب «تعليم و تربيت » گردآوري شد. کانت با تقسيم بندي تعليم و تربيت به چهار مرتبه ي «پرورش »، «تأديب »، «آموزش » و «اخلاق » از يکصد و سيزده نکته ي تربيتي سخن گفت . پرورش جسماني، مرکب از دو بخش تغذيه و پرستاري و مخصوص دوران کودکي است . در اين مرحله ، اصل هايي (مانند: ضرورت تغذيه با خوراک طبيعي، يادگيري از راه فعاليت هاي شخصي و طبيعي، اعتدال ، تربيت سختگيرانه ، جلوگيري از عادتهاي نامطلوب ) مطرح است . تأديب جنبه ي منفي و بازدارنده دارد، و مانعي در برابر خوي سرکش آدمي است . در اين مرتبه ميتوان از اصل هايي چون عادت کردن به مخالفت با خواهش هاي نفساني و کاربرد روش هايي چون پاداش و تنبيه سخن گفت .
آموزش (يا فرهنگ )، بخش مثبت تعليم و تربيت بوده و شامل پرورش قوه هاي ذهني و يادگيري اطلاعات و معلومات است . اصل هايي مانند رعايت اعتدال ، پرورش قوه هاي داني ذهني به منظور رشد قوه هاي عالي ذهني، و کاربرد قوه هاي ذهني در اين مرتبه به بحث گذاشته ميشوند. و سرانجام اخلاق (يا تربيت اخلاقي)، برترين مرتبه تعليم و تربيت و به منزله ي مقصد و غايت آن است . در اين مرحله ميتوان از اصل هايي همچون عمل مطابق با تکليف و کاربست قوه هاي عالي ذهني سخن به ميان آورد.
اين مقاله با نقدهايي بر ديدگاه هاي تربيتي کانت به پايان ميرسد. عدم مرزبندي دقيق مراتب تربيتي چهارگانه ، خدشه دار بودن نظر کانت در باب عدم جواز کاربرد روش پاداش دهي، و آينده گرايي شديد وي در بحث هاي تربيتي از جمله اين نقدها است .
واژه هاي کليدي: فلسفه ي تربيتي، پرورش جسماني، تأديب ، آموزش ، تربيت اخلاقي .

مقدمه
در سپهر انديشه هاي فلسفي، کانت شخصيتي نام آشنا و صاحب آوازه است . نام و ياد اين فيلسوف ژرف انديش اروپايي، بيش از هر چيز تداعي کننده ي نوآوريها و ژرف کاويهاي وي در حوزه هايي چون نقد عقل نظري و عقل عملي، فلسفه ي اخلاق ، فلسفه ي حقوق و فلسفه ي دين است . اما اين فيلسوف برجسته ، چونان بسياري از فيلسوفان ديگر، از تعليم و تربيت غافل نمانده ، در اين عرصه نيز به انديشه گري و اظهار نظر پرداخته است ؛ هر چند ديدگاه ها و مواضع وي در اين زمينه بر بسياري از اصحاب خرد و نظر پوشيده است . اما اگر بويژه از اين زاويه به موضوع نگريسته شود که کانت پس از نقادي خردناب ، بيش از هر چيز به خرد عملي و اخلاق و تکليف و وجدان پرداخته است ، و از سوي ديگر، دانش تعليم و تربيت نيز- به اعتباري- در زمره ي دانش هاي عملي و هنجاري ١ يا تجويزي ٢ است ؛ ورود وي به اين عرصه نيز توجيه پذير ميگردد.
کانت پس از تبيين آخرين ديدگاه هاي خود در کتاب هاي: نقد خرد ناب (١٧٨١)، درآمدي بر هنر مابعدالطبيعه آينده (١٧٨٣)، بنياد مابعدالطبيعه اخلاق (١٧٨٥)، بنياد مابعدالطبيعه علوم طبيعي(١٧٨٦)، نقد عقل عملي(١٧٨٧)، نقد نيروي داوري(١٧٩٠)، دين در محدوده عقل تنها (١٧٩٣)، درباره صلح جاويد (١٧٩٥)، مابعدالطبيعه اخلاق (١٧٩٧)، و انسان شناسي عملي (١٧٩٨)، (کانت ، ١٨٧٥ ترجمه عنايت و قيصري، ١٣٦٩ صص ٤ـ٢) بحث هايي را در حوزه ي تعليم و تربيت مطرح ساخت ، که حاصل آن بحث ها در کتاب «تعليم و تربيت ١» در سال ١٨٠٣ منتشر گرديد. اين کتاب که به همت يکي از دانشجويانش گردآوري شده ، مشتمل بر شش بخش و يکصد و سيزده نکته ي تربيتي است . با تعمق و تأمل در اين کتاب ميتوان مهم ترين اصل هاي تربيتي مورد نظر وي را استخراج کرد. فلسفه ي تربيتي کانت ، فلسفه اي هماهنگ با فلسفه ي اخلاقي او و در نتيجه ، فهم درست بسياري از انديشه هاي تربيتي او مستلزم آشنايي دقيق با نقطه نظرهاي وي در حوزه ي خرد عملي است .
از جمله ويژگيهاي ممتاز کتاب تعليم و تربيت (هر چند برگرفته از تقريرات درسي و گفتارهاي کلاسي اوست ) در عين ايجاز و اختصار، مرتب و منظم بودن است . براي مثال ، کانت با تحليل و تقسيم تعليم و تربيت به چهار مرتبه ي «پرورش »، «تأديب »، «آموزش » و «تربيت اخلاقي»، مهم ترين اصل هاي تربيتي مورد نظر خويش در هر کدام از اين مرتبه ها را به بحث گذارده است .
ما نيز در اين نوشتار، خواهيم کوشيد تا اين اصل ها را در هر کدم از اين مراحل چهارگانه بررسي کرده و سرانجام با پافشاري بيشتري بر جوهره ي اصلي ديدگاه تربيتي وي (يعني تربيت اخلاقي) تصويري روشن و قابل درک از اين بخش در پرتو انديشه هاي بنيادين وي در حوزه ي فلسفه ي اخلاق به دست دهيم . اما پيش از هر چيز، بايسته است ، از يک سو اهميت تعليم و تربيت از منظر کانت ، و از سوي ديگر مهم ترين و کليترين اصل هاي تربيتي مورد نظر وي را روشن کنيم .
اهميت تعليم و تربيت از ديدگاه کانت
همان گونه که اشاره شد، کانت از چهار مرتبه ي پرورش ، تأديب ، آموزش و تربيت اخلاقي سخن گفته است . از ديدگاه وي، تمامي اين مرتبه ها، مخصوص آدمي است . حتي مرتبه ي پرورش (که به گفته ي او از دو بخش «پرستاري و تغذيه ي طفل » تشکيل ميشود) نيز از حيث جنبه ي پرستاري آن به انسان اختصاص دارد. هر چند آدمي از جهت تغذيه ، مانند هر حيوان ديگري است . «اهميت مفهوم تعليم و تربيت براي کانت از يکسو در وابستگي ذاتي دو مفهوم انسان و تربيت است ؛ و از سوي ديگر در وابستگي همه ي فلسفه ي کانت به مفهوم انسان است ، - که نقطه ي مرکزي انديشه هاي اوست .» (نقيب زاده ، ١٣٧٤، ص ١٣٤). انسانيت در فلسفه ي کانت تا آنجا اهميت دارد، که وي آن را «هدف غايي» زندگي تلقي ميکند (کانت ، ترجمه ي شکوهي، ص ٢).
افزون بر اين ، کانت به شکل هاي گوناگون از اهميت تعليم و تربيت سخن گفته است براي نمونه ميتوان به اين موردها اشاره کرد:
١. آدمي تنها مخلوقي است که به تعليم و تربيت نيازمند است (همان ، ص ١)؛
٢. بشر تنها با تعليم و تربيت آدم تواند شد و آدمي چيزي جز آنچه تربيت از او ميسازد نيست (همان ، ص ٤)؛
٣. در بين ابداعات بشر دو تا از بقيه مشکل تر است : هنر حکومت و هنر تعليم و تربيت (همان ، ص ٨)؛
٤. مسئله ي تعليم و تربيت ، بزرگ ترين و دشوارترين مسأله اي است که انسان با آن درگير است (همان ، ص ٧)؛
٥. هر چيزي در جهان زائيده ي تعليم و تربيت خوب است (همان ، ص ١٠)؛
٦. رمز بزرگ بهبود طبيعت آدمي در تربيت وي نهفته است (همان ، ص ٥).
مروري بر مهم ترين اصل هاي تربيتي کانت
قطع نظر از اصل هايي که کانت در هر يک از مرحله هاي چهارگانه ي تربيت به تفصيل ذکر ميکند، ميتوان از مجموعه ي انديشه هايي که وي در سراسر کتاب «تعليم و تربيت » عرضه داشته ، و به ويژه از بخش اول يا مقدمه ي اين کتاب ، يک سلسله اصل هاي کلي و عام تربيتي را استخراج و معرفي کرد. آنچه در اين قسمت ميآيد، گزيده يي از اين اصل ها است .
١ـ يادگيري از راه فعاليت هاي طبيعي شخصي: کانت بر اين تفکر است که اگر کودک به طور مشخص در جريان فعاليت هاي طبيعي يادگيري قرار گيرد، به مراتب بهتر از آن است که با استفاده از ابزارها و وسايل مصنوعي و با جبر و فشار عوامل بيروني چيزي را بياموزد.
٢ـ رعايت اصل اعتدال در تمامي مرحله ها و فعاليت هاي تربيتي: براي مثال ، کانت نه با جديسازي تمام فعاليت هاي کودک موافق است ، نه با تفريحي کردن و شکل بازي دادن به فعاليت هاي کودک .
٣ـ پرهيز از تشکيل عادت هاي نامطلوب ؛ پافشاري بر ايجاد عادت هاي مطلوب تا مرحله ي تربيت اخلاقي: هر چند کانت در جايگاه هاي متعددي به نفي و طرد عادت ها ميپردازد، اما اين به معناي مخالفت مطلق وي با عادت ها نيست . در عين حال ، پديد آوردن عادت هاي نيک هم حداکثر تا مرتبه ي تأديب است ، اما با ورود به مرتبه ي تربيت اخلاقي (که پاي فهم و بصيرت و تفکر به ميان ميآيد)، عادت ها کم رنگ تر ميشود.
٤ـ ضرورت حذف يا محدودسازي روش هاي پاداش و تنبيه : قلب فلسفه ي تربيت اخلاقي کانت ، «عمل به وظيفه » است ، که امري برخاسته ي از سرشت عقل عملي و وجدان پاک بشري است . به اين جهت ابزارهاي بيروني (از قبيل پاداش و تنبيه ) در فلسفه ي تربيتي وي رنگ ميبازد.
٥ـ بهره گيري از تواناييهاي فروتر ذهني در مرتبه هاي پايين تر و استخدام تواناييهاي فراتر ذهني در مراتب بالاتر تعليم و تربيت : کانت تواناييهاي ذهني انسان را به قوه هاي داني و فروتر (از قبيل حواس ، حافظه و تخيل ) و قوه هاي عالي و فراتر (از قبيل فهم و بصيرت و خرد) تقسيم نموده ، و کاربرد قوه هاي نخست را براي پرورش جسماني و تأديب و فرهنگ ، و کاربرد قوه هاي عالي را براي تربيت اخلاقي، تجويز ميکند.
٦ـ اصل تدريجي و گام به گام بودن تربيت : از ديدگاه کانت ، انتظارهاي بيش از حد و غيرواقع بينانه از کودک، رشد طبيعي او را مختل ميکند؛ و تعليم و تربيت ، بايد به صورت تدريجي و مرحله به مرحله باشد.
٧ـ آينده نگري تعليم و تربيت : يکي از اصل هاي تعليم و تربيت که بايد همواره مدنظر طراحان برنامه هاي تربيتي باشد، اين است که کودکان بايد نه براي زمان حال ، بلکه براي شرايط بهتر احتمالي آينده ، تربيت شوند (کانت ، ترجمه ي شکوهي، ص ٩).
مرتبه هاي تعليم و تربيت و اصل هاي مربوط به هر مرتبه از تمامي گفتارهاي تربيتي کانت در کتاب «تعليم و تربيت » اين نتيجه به دست ميآيد، که تعليم و تربيت از چهار مرتبه تشکيل ميشود. اين مرتبه ها (که سيري نزولي- صعودي دارند) عبارتند از: پرورش ، تأديب ، آموزش و اخلاق (يا تربيت اخلاقي). افزون بر اين ، ميتوان اصل هاي جداگانه ي هر مرتبه را- که يا به صراحت از سوي وي عنوان شده اند، يا قابل استنتاج اند- نيز شناسايي و معرفي کرد.
اول : پرورش جسماني
کانت ، پرورش جسماني را مرکب از دو بخش تغذيه و پرستاري و مخصوص دوران کودکي ميداند (همان ، ص ١). به اعتقاد وي، حيوان ها نيازي به پرستاري (يا سرپرستي) ندارند؛ زيرا به محض برخورداري از نيروهاي خود، آنها را طبق طرحي منظم (يعني به گونه يي
که برايشان ضرر و زياني نداشته باشد) به کار ميبرند. کانت در توضيح مفهوم پرستاري به دو جنبه (يعني «مراقبت محبت آميز» و «توجه و نظارت والدين براي بازداشتن کودکان از کاربرد زيان آور نيروهاي خود») اشاره ميکند (همانجا). با توجه به اين دو بخش (تغذيه و سرپرستي) در مرحله ي پرورش جسماني است که کانت اصل هاي ويژه ي تربيتي اين مرحله را ذکر ميکند. اکنون با اصل هاي تربيتي مرحله ي پرورش آشنا ميشويم .
اصل هاي مربوط به پرورش جسماني
١ـ ضرورت تغذيه ي کودک با خوراک طبيعي (يعني شير مادر): هر چند کانت با اين ديدگاه ـ که شير مادر در خلق و خوي کودک مؤثر است ـ مخالف و آن را تعصب آميز ميداند، اما در مجموع آن را لازم ميشمرد.
٢ـ فراهم سازي موقعيت مناسب براي اين که کودک، از راه فعاليت هاي شخصي و طبيعي خود ياد بگيرد: وي در اين مورد، نوشتن را مثال زده ، ميگويد: «کاملاً محتمل است که کودک پيش خود نوشتن را ياد بگيرد؛ زيرا ناگزير بايد کسي روزي نوشتن را به طور شخصي و بدون کمک ديگران کشف کرده باشد» (همان ، ص ٢٨). وي درباره ي يادگيري مهارت هاي بدني همچون راه رفتن ، استفاده از وسيله هاي مصنوعي (مانند روروک) را منع ، و يادگيري طبيعي را توصيه ميکند: «کودکي که تحت تعليم قرار ميگيرد، در مقايسه با کودکاني که خودشان راه رفتن را ياد گرفته اند، با اطمينان کمتري راه ميرود.» (همان ، ص ٢٧). کانت در اشاره به همين اصل است که تربيت اوليه ي کودکان را «تربيت منفي» ناميده ، آن را اين گونه معنا ميکند: «نبايد بر ذخاير طبيعت چيزي افزوده شود؛ همين که مراقب باشيم اين ذخائر درست مورد استفاده قرار گيرد، کافي است » (همان ، ص ٢٥). بر همين مبناست که کانت ، با قنداق کردن و تاب دادن کودکان در گهواره - براي گيج کردن طفل و خلاص شدن از جيغ هايش - آشکارا مخالفت ميورزد.
٣ـ رعايت اعتدال در مواجهه با درخواست هاي کودکان : کانت از يک سو با پذيرش لجام گسيخته ي تقاضاهاي کودکان و از سوي ديگر با در هم شکستن و سرکوب کردن برده وار درخواست هاي آنها مخالفت ميکند؛ و رعايت اعتدال و ميانه روي را در اين زمينه توصيه ميکند. روش اول ، کودکان را لوس و گستاخ ميکند؛ و روش دوم ، آنها را کمرو و فاقد اعتماد به نفس بار ميآورد. براي مثال در واکنش به رفتاري چون گريه کردن ، کانت بر اين عقيده است که اگر اين رفتار، نه از روي خودخواهي و امتياز گرفتن ، بلکه از درد و رنجي ناشي شده باشد که به ايشان وارد شده ، بايد به آن ترتيب اثر داده شود. اگر کودک «طوري بار آمده باشد که براي به دست آوردن هيچ چيزي نياز به گريه نداشته باشد، صراحت لهجه خواهد داشت ، بي آن که گستاخ باشد؛ و فروتن خواهد بود، بي آن که کمرو باشد.» (کانت ، ترجمه ي شکوهي،
١٣٦٨ ص ٣٣). کانت راه حل گريه هاي باج گيرانه ي برخي کودکان را– که در نهايت ، همين رفتار هم به واکنش هاي نادرست والدين آنها باز ميگردد- در بيتوجهي به آنها ميداند؛ و ميگويد: «چنانچه به گريه کردن کودک توجهي نکنيد، ديري نخواهد پاييد که از گريه کردن خسته شود» (همان ، ص ٣٤).
٤ـ کاربرد تعليم و تربيت سختگيرانه براي نيرومند سازي بدن : از ديگر اصل هايي که کانت آشکارا و به شکل هاي مختلف بر آن پافشاري ميکند، آن است که کودک بايد به سختيها عادت داده شود؛ و به جاي– مثلاً- استراحت کردن بر روي رختخواب گرم و نرم ، رختخوابي خنک و درشت داشته باشد. تعليم و تربيت بايد «کودک را از سستي حفظ کند، اين منظور بايد با عادت دادن کودکان به سختي- که نقطه ي مقابل سستي است - حاصل شود.» (همان ، ص ٢٩). «به طور کلي، تعليم و تربيت سختگيرانه به نيرومندي بدن ، زياد کمک ميکند. مراد از تعليم و تربيت سختگيرانه ، تعليم و تربيتي است که از ايجاد روحيه ي راحت طلبي جلوگيري کند.» (همان ، ص ٣٠).
٥ـ جلوگيري از تشکيل عادت هاي نامناسب در دوران کودکي : کانت بر اساس همان اصل تربيت منفي - که به آن اشاره شد- ميگويد: «هر چه شخص به تشکيل عادت هاي بيش تري تن در دهد، به همان نسبت از آزادي و استقلال خودش کاسته است . لذا بايد از تشکيل هر نوع عادتي در بچه ها جلوگيري کرد.» (همان ، ص ٣٠). نيز ميگويد: «بسياري از والدين ، سعي دارند فرزندانشان را به تحمل سرما، بوهاي نامطبوع و سر و صدا عادت دهند؛ ولي چنين عادتي لازم نيست ؛ تنها چيز لازم ، بازداشتن بچه ها از تشکيل عادت است .» (همانجا). با وجود اين که از اين گونه عبارت ها، مخالفت کانت با هر گونه عادتي- خوب يا بد استفاده ميشود، اما با تأمل در ديگر سخنان وي اين نتيجه به دست ميآيد، که مخالفت وي مطلق نيست ؛ براي مثال ، درباره ي تنظيم برنامه ي استراحت کودک ميگويد: «حيوان ها وقت معيني ميخوابند و آدمي هم بايد به وقت معيني خو بگيرد، تا کنش هاي بدنش دچار اختلال نشود.» (همانجا). اين مطلب در بحث بعدي روشن تر خواهد شد.
دوم : تأديب
با توجه به مرزبندي و تفکيک دو مرحله ي «تأديب » و «تعليم » در فلسفه ي تربيتي کانت ، و نيز با توجه به اهميت خاصي که وي براي مرحله ي نهايي و ممتاز تعليم وتربيت (يعني پرورش اخلاقي) قائل است . ميتوان به خوبي به جايگاه اين مرحله ، و نقش آن در شکل گيري شخصيت اخلاقي کودک پي برد. کانت بر اين عقيده است که «بچه ها در آغاز به مدرسه گذاشته نميشوند که چيزي ياد بگيرند [مرحله ي تعليم ]، بلکه بيش تر به اين منظور است که شايد عادت کنند، ساکت بنشينند؛ و دقيقاً آنچه را که از ايشان خواسته شده است ، انجام دهند
[مرحله ي تأديب ]» (کانت ، ترجمه ي شکوهي، ١٣٦٨ صص ٣-٢).
کانت ، آزادي را در دو معنا استعمال ميکند: آزادي حيواني و آزادي اخلاقي. به نظر وي:
«عشق به آزادي حيواني چنان در طبع آدمي قوي است ، که وقتي يک بار به آزادي خو گرفت ، هر چيزي را به خاطر آن فدا ميکند. به همين دليل بايد تأديب هر چه زودتر مورد استفاده قرار گيرد؛ زيرا وقتي چنين نشود، تغيير شخصيت وي در مرحله هاي بعدي زندگي دشوار است . مردم غيرمنضبط براي پيروي از هر هوي و هوسي آماده اند.» (همان ، ص ٣).
تأديب از ديدگاه کانت ، جنبه ي منفي و بازدارنده دارد، نه مثبت و افزاينده . به سخن ديگر، تأديب به معناي ايجاد مانع خارجي در برابر تمايلات و خواسته هاي سرکش و حد ناشناسي آدمي است ؛ وي ميگويد: «تأديب است که آدمي را از اين که تحت تأثير کشش هاي حيواني خويش از هدف غايياش ـ که انسانيت است ـ منحرف شود، باز ميدارد» (همان ، ص ٢). به اين ترتيب ، ميتوان گفت که تأديب ، فراهم سازي مدبرانه ي نخستين موانع خارجي بر سر راه رشد و شکوفا سازي عقل عملي در مرحله هاي بعدي زندگي است و به ساحت گرايش ها و کشش هاي وجود انسان مربوط ميشود نه بينش ها و دانش ها، و از اينجاست که نقش عادت دهي کودک در سال هاي اوليه در پرورش اخلاقي وي آشکار ميشود. تا مانع هاي خطرناک و سعادت سوز دروني (يعني هوس هاي آني و زودگذر) برطرف نشود، نوبت به پيريزي هويت و شخصيت اخلاقي مثبت نخواهد رسيد ١. به همين دليل است که کانت در خصوص تقدم تأديب بر تعليم و فرهنگ ميگويد: «مسامحه ي در تأديب ، زيان آورتر از مسامحه ي نسبت به فرهنگ (تعليم ) است : زيرا کمبودهايي از نوع اخير را ميتوان بعدها در زندگي جبران کرد؛ ولي از شر سرکشي خلاص نتوان شد و اشتباه در تأديب را هرگز نميتوان جبران کرد.» (همان ، ص ٥).
در ميان تمايلات حيواني آدمي، ميل به سرکشي يا تمرد و نافرماني در برابر قوانين - که به قوه ي غضبيه مربوط ميشود- برجستگي و نمود خاصي دارد و کانت نقش تأديب را در اين زمينه ، نقشي خنثيساز و بازدارنده ميداند؛ و در توضيح آن ميگويد: «مراد از تأديب ، تأثيري است که طبيعت حيواني ما را از ربودن بهترين اثر مردمي که در هر يک از اما يافت ميشود، باز ميدارد. بنابراين ، تأديب فقط عامل بازدارنده ي از سرکشي است » (همان ، ص ١٢).
اصل هاي مربوط به تأديب
١ـ عادت دهي کودک به مخالفت با هواي نفس ، يا پيروي از دستورهاي عقل : در باب اصل يا اصل هاي تربيتي مورد نظر کانت در مرتبه ي تأديب ، يکي از مهم ترين اصل ها، اصل تعويد (عادت دادن ) است . کانت در اين زمينه ميگويد: «بنابراين ، آدميان بايد از سال هاي پايين ، خود را به پيروي از دستورهاي عقل عادت دهند، زيرا اگر به جواني اجازه داده شود در سنين جواني، بدون مواجه شدن با مخالفتي از هواي نفسش پيروي کند، در سراسر زندگي، نوعي بيبند و باري دامنگيرش خواهد بود» (همان ، ص ٣) گفتني است که مراد کانت از عقل در اينجا عقل عملي است .
٢ـ استفاده از روش هايي مانند پاداش ، تنبيه و الگوسازي : از سخنان کانت در خصوص مراحل «تأديب » و «تربيت اخلاقي»، اين نتيجه به دست ميآيد که اولي، مبتني بر ابزارهاي بيروني، و دومي، مبتني بر زمينه هاي دروني است . براي مثال ميگويد: «چنانچه تربيت اخلاقي بر سرمشق ، تهديد، تنبيه و نظاير آن مبتني باشد، فقط تأديب است .» (همان ، ص ٥٢).
سوم : آموزش (فرهنگ )
آموزش يا فرهنگ . از ديدگاه کانت ، «بخش مثبت تربيت جسمي» است (همان ، ص ٣٩).
با وجود اين ، در صفحه هاي نخستين کتاب «تعليم و تربيت » ميگويد: «قسمت مثبت تعليم و تربيت ، آموزش است ١.». به هر روي، قدر متيقن آن است که فرهنگ ، هم جنبه ي مثبت دارد و هم به جنبه ي مادي و جسماني وجود انسان مربوط ميشود. کانت ميگويد: «تربيت بايد آدميان را به زيور فرهنگ ـ يعني اطلاعات و تعليمات ـ بيارايد، فرهنگ است که قابليت را ظاهر ميسازد» (همان ، ص ١٢). «فرهنگ مخصوصاً شامل ورزش قوه هاي ذهني است .»(همان ، ص ٣٩). پرورش جسماني- چنان که پيش از اين گفته شد- جنبه ي منفي دارد و چيزي بر ذخاير طبيعي کودک نميافزايد. آموزش يا فرهنگ ، مشتمل بر ارائه ي يک رشته ي اصل هاي تربيتي به منظور پرورش قوه هاي ذهني است . به همين دليل است که کانت در اين بخش ، به معرفي و تجويز تعدادي ورزش جسماني سودمند ميپردازد. براي نمونه ، «شنا، پياده روي، عبور از معابر کم عرض و گذرگاه هاي شيب دار، دويدن ، توپ بازي، گرگم به هوا، فرفره چرخاني، تاب خوري و بادبادک هوا کردن » (همان ، صص ٤٣- ٣٩) از آن جمله است .
کانت در بخش چهارم کتاب «تعليم و تربيت » به بحث درباره ي «پرورش ذهن » ميپردازد.
پرورش ذهن ، يا جنبه ي مادي دارد يا جنبه ي اخلاقي. اگر مقصود از پرورش ذهن ، پرورش مادي آن باشد، به آموزش (يا فرهنگ ) و اگر پرورش اخلاقي آن باشد، به تربيت اخلاقي مربوط ميشود. از سوي ديگر، کانت از دو گونه قوه هاي ذهني سخن ميگويد: «قوه هاي عالي، که شامل سه قوه ي فهم ، تمييز و عقل (عملي) است . «قوه هاي داني» که شامل حواس ، حافظه ، تخيل ، توجه ، هوش و شناخت است (کانت درباره ي پرورش هوش و شناخت ، ديدگاه روشن و مشخصي را عرضه نميکند) پرورش قوه هاي عالي ذهن به قلمرو تربيت اخلاقي، و پرورش قوه هاي داني ذهن به آموزش مربوط ميشود. اکنون وقت آن است که با شمه اي از اصل هاي تربيتي کانت در مرحله ي آموزش آشنا شويم .
اصل هاي مربوط به آموزش (فرهنگ )
١ـ به کارگيري ابزارها و امکانات طبيعي کودک در آموزش وي: کانت در اين زمينه ميگويد: «نخستين و مهم ترين قاعده اين است که حتيالامکان از هرگونه وسايل کمکي مصنوعي صرف نظر شود. استفاده از وسايل کمکي، سرعت طبيعي را زايل

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید