بخشی از مقاله

چکیده

اگر هدف عرفانرا تنبّه انسان دور افتاده از اصل بدانیم، معرفت به خود کنونی و خود اصیل و راه های حصول این معرفت می باید از مهم ترین مباحث دستگاه فکری عرفانی باشد. مولانا جلال الدین محمد بلخی برجسته ترین عارف پارسی گوست که دور افتادگی جان از اصل خود را همواره فرایاد می آورد و انتظار می رود الزامات معرفتی این جدایی و راه وصل دوباره را نیز متذکر شود.

آدمی از خیر مطلق جدا افتاده است و اخلاقی زیستن می تواند یکی از راه های بازگشت به آن مبداء خیر باشد. از این رو در این مقاله به بررسی احکام اخلاقی مولانا در فیه ما فیه برمبنای دو مکتب »فضیلت گرایی اخلاقی« و »نظریه فرمان الهی« پرداخته و رویکرد اخلاقی مولانا را به تمامی منطبق بر جهان نگری خدا محور او یافته ایم. چنانکه گویی اصلی ترین مؤلفه ی قضاوت های اخلاقی مولانا، قرب و بعد عمل و عامل به خداوند است و خوب و بد و درست و نادرست برحسب این ملاک تعریف می شود.

-1 مقدمه

»فیه ما فیه« کتابی است با بیانی صمیمی و نثر خطابی، شامل گفتارهای مولانا جلال الدین محمد بلخی 604-672 - ه.ق - که براساس شواهد و نشانه های موجود در متن، عموماً به سال های پس از غیبت شمس الدین تبریزی تا زمان وفات مولانا مربوط می شود.

به گفته ی استاد زرّین کوب، مولانا » در این مدت اوقاتش در مجالس روزانه و سماع های شبانه می گذشت. در مجالس سماع همچنان غزل های شورناک انشا می کرد و با رقص و وجد ، خود را از خود و از دردهای خود خالی می ساخت. مجالس روزانه اش هم صرف تقریر معارف و حقایقی می شد که قسمتی از آنها در آنچه بعدها به نام کتاب فیه ما فیه جمع آمد انعکاس یافت.

ارتباط پویای آثار نظم و نثر مولانا با محیط پیرامون خود از سویی و غنای علمی شخص او از مباحث مذهبی و عرفانی، موجب شده است تا هر آنچه از زبان شخصیت جامع الاطرافی چون مولانا بیان شده است، شایسته ی بررسی باشد و در این میان »فیه ما فیه« که محصول مجالس روزانه ی مولاناست، نسبت به هر دو مؤلفه ی فوق الذکر، بیشترین نمود را دارد.

تنوع مباحث مطرح شده در فیه ما فیه از آن روست که این مجالس روزانه » به اقتضای احوال، شامل جواب های مولانا به سوال های حاضران یا بحث در رویدادهای جاری می شد و احیاناً گفت و شنودهایی در مباحث مربوط به حدیث و تفسیر و احوال مشایخ در آنها مطرح می گردید.

بنابراین می توان گفتار مولانا در فیه ما فیه را از مناظر گوناگون مورد بررسی قرار داد. یکی از این مناظر، بررسی دیدگاه های اخلاقی مولاناست، به ویژه آنکه او خود تصریح دارد که » مراد از قول، فایده است و رقت است و تبدیل اخلاق است.

گذشته از تصریح فوق، به نظر می رسد تحلیل دیدگاه های اخلاقی مولانا و نیز انتظار ارائه ی مکتبی اخلاقی از سوی این عارف برجسته ی جهان اسلام در »فیه ما فیه« از دو جهت موجه باشد.

- 1 اعتقاد مولانا به اختیار انسان ها در محدوده ی اراده ی مقدور انسانی پیش فرض ارزش داوری اخلاقی درباب اعمال افراد، قائل شدن حدی از اختیار برای یکایک انسان هاست، چه عملی کهاز سر اختیار و اراده رخ نداده باشد، اساساً موضوعیت اخلاقی ندارد. درست است که مولانا اختیار را »شأنی از شئون باری تعالی می داند و آن را در موجودات مختار به هیچ وجه مستقل نمی داند و آن را ناشی از قدرت الهی می بیند.اما حیثیت وجودی آدمی را آن اندازه واجد اختیار می داند که انتظار دارد افراد مسئولیت اعمال و رفتار خود را، خوب یا بد، به عهده بگیرند.

مثلا» دَه کس خواهند که در خانه روند، نُه کس راه می یابند و یک کس بیرون می ماند و راهش نمی دهند. قطعاً این کس با خویش بیندیشد و زاری کند که عجب من چه کرده ام که مرا اندرون نگذاشتند؟ و از من چه بی ادبی آمد؟ باید که گناه بر خود نهد و خویشتن مقصر و بی ادب شناسد. نه چنانکه گوید: این را با من حق می کند. من چه کنم؟ خواست او چنین است.

- 2 بروز آشکار احکام و دیدگاه های اخلاقی مولانا در فیه ما فیه
چنانکه بیان شد، فیه ما فیه محصول دیدارهای دوستانه مولانا در مجالس روزانه ی اوست. آنچه در خلال گفتگوهای کتاب بیش از سایر مباحث به چشم می آید، پرسشهایی است که امروزه در زیرمجموعه ی فلسفه ی اخلاق دسته بندی می شوند.

»فصّالی سوال کرد که ما می بینیم که شقی، سعید می شود و سعید، شقی می شود.

»    یکی سوال کرد که چون ما خیر کنیم و عمل صالح کنیم، اگر از خدا امیدوار باشیم و متوقع جزا باشیم ما را آن زیان دارد یا نی؟

»    نایب گفت که پیش از این کافران بت می پرستیدند و سجود می کردند. ما در این زمان همان می کنیم، این چه می رویم و مغول را سجده می کنیم و خود را مسلمان می دانیم و چندین بتان دیگر در باطن داریم از حرص و هوا و کین و حسد و ما مطیع این جمله ایم. پس ما نیز ظاهراً و باطناً همان کار را می کنیم و خویشتن را مسلمان می نامیم.

»    گفت فاعل بدی و نیکی یک چیز است یا دو چیز؟

»این ساعت بحث کردیم که اگر مردی را عیال است و دیگری را نیست از او می بُرند و به وی می دهند. اهل ظاهر می گویند که از معیل می برُد و به غیر معیل می دهد؟سوال کرد که مغول ها مال های ما می ستانند و ایشان نیز گاه گاهی مال ها می بخشند، عجب حکم آن چون باشد؟

مولانا در پاسخ به این پرسش ها یا استدلال های اخلاقی می کند و یا تلاش می کند زاویه ی دید پرسشگران را متناسب با شرایط تغییر دهد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید