بخشی از مقاله
چکیده
پیچیدگی مساله تعلیم و تربیت منجر به بروز تنوع در آراء و نظرات صاحبان فکر و اندیشه شده است. ضرورت بهره برداري بهتر از این آراء و اندیشه ها ایجاب می کند که ضمن تحلیل و بررسی آراء موجود به مقایسه آن ها نیز پرداخته و نکات مشابه و متفاوت در این افکار را شناخت . لذا در این نوشتار ضمن بیان و تحلیل اندیشه هاي عرفانی مولانا در مثنوي و نیز اندیشه هاي جامعه شناختی دورکیم در زمینه تعلیم و تربیت به مقایسه آن ها نیز پرداخته می شود. بنابراین با بهره گیري از نظریه کارکرد گرایی به عنوان مبناي نظري پژوهش و با اتکا بر روش تحلیلی – اسنادي به بررسی و مقایسه اندیشه هاي تربیتی این دو متفکر به طور مجزا پرداخته شد.
هدف اصلی در این نوشتار یافتن وجوه اشتراك و افتراق در آراي تربیتی این دو متفکر بود . نتایج نشان داد که باوجود خاستگاه فکري متفاوت این دو اندیشمند که یکی عارف و ادیب مسلمان است - مولانا - و دیگري جامعه شناسی غربی - دورکیم - و همین دلیل مهمی بر تفاوت در آراء و اندیشه هاي آنان می تواند باشد ، با این حال هردو متفکر ، به دلیل تاکید بر اجتماعی بودن انسان و این که جامعه و روابط اجتماعی واسطه رفع نیازهاي افراد و تعلیم و تربیت آنان است ، دیدگاه مشترکی ارائه می دهند. هم چنین هر دو متفکر تعلیم و تربیت مناسب را وسیله کسب فضایل و تخلق به اخلاق مطلوب دانسته و عدم آن را موجب نابهنجاري و نابسامانی دانسته اند. و از همین منظر چون مولانا نیز مثل دورکیم به تعلیم و تربیت انسان از منظر فایده گرایانه یا کارکردي نگاه می کند ، می توان او را نیز به نوعی در ردیف متفکران اجتماعی کارکرد گرا قرار داد.
مقدمه - دربیان مساله و اهمیت موضوع -
تعلیم و تربیت همیشه یکی از ضرورت هاي موثر در زندگی اجتماعی انسان و از عوامل مهم رشد و گسترش فرهنگ و تکامل جوامع بشري بوده است تا بدان حد که از نظر کانت، » هنر تعلیم و تربیت و حکومتداري در بین تمامی ابداعات بشري از همه دشوارتر است. به عبارت دیگر، او بیان داشته است که بشر تنها با تعلیم و تربیت آدم تواند شد، و آدمی چیزي جز آنچه تربیت از او میسازد، نیست. - « ماهروزاده، » - 46 : 1389 جایگاه تعلیم و تربیت در هر فرهنگ اصیلی، به ویژه در دین مبین اسلام، بسیار والا و ارزشمند است.
تعلیم عامل رشد و شکوفایی بشر و ارتقاي فکري، جسمی و روانی است که از این طریق زمینه به منظور پرورش تن، شخصیت، ایجاد اعتماد به نفس و یافتن فلسفه صحیح حیات، براي بهتر زیستن فراهم می شود. تعالیم، آدمی را به وظایفی که در قبال جامعه دارد آشنا می سازد و به انسان اخلاقی بودن را می آموزد. به طوري که اخلاق حسنه با تعلیم رشد می یابد و انسان به مقام انسانیت می رسد. - « بارانی و گل افشانی ، - 64 :1391تعلیم بیش از هر چیز آموختن دانش به دیگران است و به معارفی محدود می شود که معلم آن را به شاگردان القا می کند.
اگر قصد از آموزش به کار بستن آن نباشد دانش مفید واقع نمی شود. تعلیم آنگاه مفید است که زمینهاي براي پدیداري تغییر و تحول در نوآموز گردد و او را در انجام کارها توانا سازد و زمینهاي گردد براي تربیت یعنی به کار بستن توانایی ها. به بیان دیگر تربیت عبارت است از تنظیم توانایی هاي فرد به گونه اي که حسن رفتار او را در جنبه هاي مادي و معنوي زندگی ضمانت کند . معارف و معلومات نمی تواند همیشه به عنوان یک عامل نیرومند و موثر براي عمل و رفتار فرد باشد . زمانی دانش و معلومات می تواند سازنده و سامان بخش باشد که در زندگی و طرز رفتار او مورد استفاده قرار گیرد .
به همین دلیل است که متفکران اجتماعی از گذشته تا حال بر جنبه هاي گوناگون تربیتی در انسان تاکید کرده اند تا چگونه او با خود ، طبیعت و با دیگران سازگاري یابد . هم چنین در آموزش و پرورش کنونی ، جوامع امکانات گسترده اي را براي تعلیم افراد خود تدارك می بینند به گونه اي که آن ها را قادر نموده تا به کمک دانش و معلومات خود بر طبیعت تسلط یافته و در رفع نیازها از آن بهره مند گردند اما مشکل این جاست که این آموزش ها و تعلیمات هنوز نتوانسته زمینه تربیت حقیقی انسان را فراهم گرداند . یکی از موانع تربیت حقیقی انسان در آموزش و پرورش کنونی آن است که جوامع به جاي آن که تربیت انسان را وسیله اي براي تکامل ویژگی هاي انسانی و اخلاقی قرار دهند ، انسان را بیش تر براي مقاصد خود تربیت می کنند و آن را در جهت اهداف خود به کار می گیرند .
زیستن در دنیاي امروز و رویارویی با چالش ها و مسائل تربیتی ، گاه بشر را به واکاوي مجدد در اندیشه ها و تفکرات اجتماعی بر می انگیزد تا بدین طریق با دقت در این آراء و اندیشه ها راه حلی براي مسائل و چالش هاي مبتلا به بیابد که درنگ در چنین موقعیتی موجب تباه شدن قدرت آدمی در تاثیر گذاري بر جریان زندگی خویش خواهد بود و اگر این واکاوي مبتنی بر نگاهی مسئله مدار و به منظور جستجوي راه گم گشته خویش باشد ، می تواند آدمی را در ارائه راه حل هایی براي رفع چالش ها یاري رساند .
نگاهی تازه به دیدگاه هاي تربیتی مطرح در میان بزرگان فکر و اندیشه در راستاي نیازهاي تربیتی زمان حاضر ، ما را به نگرشی نو در ماهیت انسان ، جامعه و تعلیم و تربیت رهنمون می گردد ، به ویژه آن که این بزرگان خود در عرصه تعلیم و تربیت و در مقام نظر و عمل صاحب اندوخته هاي تجربی معلمی نیز بوده باشند .پرداختن به آراي اندیشمندان مختلف و مقایسه آن ها می تواند در اتخاذ راه کارهاي تربیتی موفق تا حدي راهگشا باشد . در این نوشته سعی می شود اندیشه هاي دو متفکر را در زمینه تعلیم و تربیت بررسی نماییم .
یکی مولانا به عنوان عارف و ادیبی مسلمان که اندیشه هایش ، چون دریایی گسترده است که نویسندگان و محققان بسیاري در شرح احوال وآثار او قلم زده و جرعهاي از آن چشیدهاند . حدیث تعلیم و تربیت، بخش عمدهاي از مثنوي را به خود اختصاص داده و مولانا در این بحثها تمثیل وار به طور پراکنده در جاي جاي از دیوان خود به طرح پراکندهي مباحث تربیتی پرداخته است . نگارنده در این تحقیق از دیدگاههاي تربیتی مولوي که در مثنوي به طور پراکنده و ضمن داستانها و تمثیلات فراوان آمده به اندازه وسع بهره برداري نموده و آن ها را مورد تبیین جامعه شناختی قرار می دهد.
لازم به توضیح است که به دلیل قالب عرفانی اشعار مولانا و از آن جهت که در» مثنوي« تعلیم و تربیت به صورت منظم و طبقه بندي شده، مطرح نشدهاست و مولوي غرض و مقصود خود را در قالب قصهها و تمثیلات به صورت پراکنده بیان میکند ، استنباط افکار و اندیشه هاي تربیتی او به صورتی غیر مستقیم میسر خواهد بود . اندیشمند دیگر امیل دورکیم جامعه شناس فرانسوي است که رویکرد ویژه اي به جامعه و اجتماع و تعلیم و تربیت دارد و خود از بنیانگذاران جامعه شناسی آموزش و پرورش تلقی می شود . این مطالعه و مقایسه آراي این دو متفکر در صدد است تا نشان دهد که آن ها با چه دیدگاهی به انسان ، تعلیم و تربیت او و الزامات آن نگاه می کنند و غایت تعلیم و تربیت از نظر آنان چیست و نهایت این که چه وجوه اشتراك و افتراقی در اندیشه هاي آنان قابل ادراك است.
روش تحقیق :
دستیابی به اندیشه هاي تربیتی مولانا و دورکیم در زمینه تعلیم و تربیت در قالب این مقاله به دو شکل انجام گرفته است :
الف – مطالعه تحلیلی – اسنادي که با مراجعه به کتاب ارزشمند مثنوي معنوي و نیز کتب و مقالات موجود در باره اندیشه هاي این دو متفکر در زمینه تعلیم و تربیت به بررسی پرداخته و اندیشه هاي آن ها مورد تحلیل قرار گرفته است .
ب- مطالعه مقایسه اي که در آن پس از بررسی و مطالعه آراي این دو متفکر به مقایسه و ارزیابی وجوه اشتراك و تفاوت آراي آن ها در مورد تعلیم و تربیت پرداخته شده است .