بخشی از مقاله
چکیده
مولوی بلخی یکی از بزرگترین الگوهای تاریخساز عرفان و تمدن ایرانی و اسلامی در تاریخ و فرهنگ ایران است. هدف از این نوشتار، بررسی وسنّت اسلامی، ادبی و عرفانی فرهنگ اصیل خویش است که با تأکید بر دیدگاههای آشتی دو پیوند مذاهب و ادیان در مثنوی مولانا و ضرورت آن در کتب دبیرستان، میتوانمیتوان به نوجویی و تازگیهای مطابق با نیاز امروز دست یافت. مولویپژوهی فراوان ایران و جهان گویای این است که مولانا، چون پزشکی ماهر درد بشریت را بسیار دقیق درک کرده و می دانستهاند، یکی از بزرگ ترین بیماری بشریت، بیماری نفس اماره خودخواهیها و عدم زندگی مسالمتآمیز، تفرق و دودستگی و زیادهخواهیهای آنان است و راههای مقابله با آن و نسخه ی شفابخش برای دردمندان نسل حاضر در همین آموزه هایی است که با فطرت بشری سازگار است. مولوی در تمثیلاتی که به ویژه از مذاهب فقهی و کلامی بحث میکند تأویلات آزاداندیشانهاش در پذیرش عقاید را آشکارا می گوید و البته در کتب دبیرستان ازاین گونه موضوعات مولوی کمتر به چشم میخورد و دانش آموز و نوجوی در جامعهی امروزی، به این نوع گونه اندیشه های فراخ نیاز دارد. بحث روش تحقیق، روش پژوهشی توصیفی-تحلیلی، است.
مولوی وآموزه های او
مولوی ،، بزرگترین شاعر و نویسندهی عارف تاریخ ادبیات و عرفان ایران، در قرن هفتم هجری است.»مثنوی« مولوی، یکی از برجسته ترین آثار عرفانی در ادبیات ایران و جهان است و آن توصیفی است از سفر روحانی بانردبان عشق و ماجراهای این راه و دشواریهایها:
از تبتل تا مقامات فنا پله پله تا ملاقات خدا
مولوی در این منظومه، خوانندهی خاصّ و عام را با خود به سیر و سفر میبرد و فراز و نشیبهای سیر و سلوک را برای او آسان میکند. شاعران و نویسندگان ما، به ویژه مولوی، ادب آموختهی مکتب قرآن و ایمان و اسلام هستند و بزرگترین هدف آنها از آرایهی مطالبشان، ترویج دین اسلام و احکام زندگی آن به زبان دلچسب ادبی است و به ویژه در تاریخ تفسیر و ادبیات فارسی و گاه جهانی، مثنوی مولوی را قرآن فارسی نامیدهاند.
مثنوی معنوی مولوی هست قرآن در زبان پهلوی
در هرحال، تربیت و تعلیم در لفافهی تمثیل و حکایات، از شیوههای تربیتی آنهاست. زیر بنای فکری و خمیرمایهی ذهنی مولوی، از تعالیم و آموزههای قرآنی و دینی سرچشمه گرفته است؛ امّا نکتهی مهم این است که این متفکر بزرگ تاریخ ادبیات و اسلام ،، در دورهی خود به این مطلب مهم دست یافتهاند که نگاهها باید تغییر یابد که حتی دین اسلام، آخرین پیام متبرک آسمانی را هم با دیدگاهی نو و گونه-ای تازه و پویاتر نگریست و به ضرورت زمان و میزان آگاهی و پذیرش عصر خود توجه داشت.
او، همزیستی مسالمتآمیز، محبت و عطوفت، برابری و مساوات و دیگر مؤلفههای اتحادواخوت - به تعبیر امروزه - را در تعالیم و آموزههای خود، به شیوهی گوناگون آورده است و با تمثیلها و حکایات روشن، جذاب و مناسب حال مخاطب و هنرآفرینیهای ادبی و زبانی آمیختهاند تا بتوانند مؤثرتر و قویتر در دلها نفوذ کنند و به این ترتیب دورانساز و متحول کنندهی ادب و فرهنگ و زمان خویش باشند؛ چنان تأثیری که نه تنها در دورهی خود، بلکه امروز هم این تأثیرپذیریها را میبینیم.
علت اصلی آن است که این دو متفکر و شاعر بزرگ، به مانند دیگر بزرگان شعر و ادب و اندیشهی جهانی، متعلق به دورهی خاصی نیستند بلکه فراتر از زمان و مکان میاندیشند و میزیند.1 به عبارت دیگر تعبیری نو و همهجانبهگرایی و دیدی گسترده از زمان خویش به جامعه و انسانها داشتهاند و تعالیم و آموزههای قرآنی و دینی را نه تنها محدود به شهر، دیار و کشور خود و حتی و امپراطوری آن زمان اسلامی ندانستهاند بلکه آن دو اندیشمند، درد انسانیت و بشریت داشته و کلینگری، جهاننگری و همه-جانبه به همهی انسانها و دردها و آلام بشری اندیشهاند و در اندیشهی اصلاح جامعه و عدالت و برابری، ایدههای آرمان شهری خود را در قالب شعر و نثر زیبا ودلنشین، آمیخته به تمثیلات ریخته و الگوهای انسان و جامعهی آرمانی را هم در لابهلای حکایات و داستانها مطرح کردهاند.
»وحدت در کثرت«، اساس آشتی وپیوندادیان ومذاهب
»وحدت در کثرت«، مهمترین و در عین حال یکی از پیچیدهترین مباحث و مضامین عرفانی و از مؤلفههای مشترک بین عرفان اسلامی وادیان است و همسانیهایی زیادی با هم دارند. البته وحدت در کثرت در عرفان اسلامی مایهی دینی و یکتاپرستی دارد ولی مقید به تعصبات دین خود نیست. این نظریه مبنای وحدت وجودی دارد.»نظریه وحدت وجود میگوید وجود، عین وحدت است. یعنی وجود، یک حقیقت بیش نیست، امّا دارای دو وجه اطلاق و تقید است. وجود در وجه اطلاق، ناظر به حق است و در وجه تقیید، ناظر به خلق. وجود در اصل، هیچ تعینی ندارد، ولی چون در جامه اسماء و صفات تجلی میکند، صورتهای عالم کثرت پدیدار میگردد. مانند آفتاب که بر کنگرهها میتابد و سایههای متعدد پدید میآورد.
به سخنی دیگر مفهوم هستی، یک مصداق حقیقی بیشتر ندارد و چون این حقیقت در آبگینههای رنگین ماهیات، جلوهگر میشود، متعدد مینماید. پس وجود، عین وحدت است، امّا این وحدت از نوع وحدت عددی و نوعی و جنسی نیست، بل وحدت حقیقی است. مولانا از حیث مشرب، وحدت وجودی است و تمثیلات لطیفی که برای تبیین وحدت وجود آورده است بر همگان رجحان دارد و کسی در اینباره به گرد او نرسیده است. - « زمانی، - 64 :: 1383 از نظر مولانا، اصل هستی، مبتنی بر وحدت است و ظهور کثرات، جنبه اعتباری و نمودی دارد و این موضوع به مناسبتها و در جاهای مختلف مثنوی آمده است:
منبسط بودیم و یک جوهر همه بیسر و بیپابُدیم آن سر همه
یک گهر بودیم همچو آفتاب بیگره بودیم و صافی همچو آب
چون به صورت آمد آن نور سره شد عدد چون سایههای کنگره
کنگره ویران کنید از منجنیق تا رود فرق از میان این فریق
- دفتر اول / ابیات - 686-689
آنکه دوگفتُ سه گفت و بیش از این متفق باشند در واحد یقین