بخشی از مقاله
چکیده:
جدا از اینکه در بحث از رهبری به چه میزان ضرورت دارد که آن را در دو حوزه جامعه و سازمان یکسان یا متفاوت از هم بدانیم، در تعاریف آن با واژهای به نام نفوذ برخورد میکنیم. در برخی از تعاریف و توصیفهایی که از رهبری به عمل آمدهاند و چه بسا در عمده تعاریف، تأکید شده است که رهبر فردی است که بر افراد نفوذ میگذارد و در نتیجه این افراد، در تحقق اهداف از او پیروی می کنند.
در مقاله حاضر تلاش شده است که معانی این واژه و بکارگیری آن در متون مدیریت و رهبری مورد شناخت بیشتری قرار گیرد. هدف، این است که مشخص شود که در مفهومسازی و بکارگیری واژه نفوذ و راهکارها و عوامل مؤثر در نفوذ رهبر، آیا انسجام و اجماع نظر میان صاحبنظران وجود داشته است یا اینکه ابهام و ناروشنیهایی دیده میشود. بویژه اینکه در ادبیات رهبری با روند رو به تزایدی از عبارات و اصطلاحات رهبری یعنی انواع رهبری بالخصوص در ده سال اخیر مواجه بودهایم.
مقدمه:
در جایی با جمله پرمفهوم زیر برخورد نمودم: »مشکل ما ندانستههای ما نیستند، مشکل ما دانستههایی هستند که نادرست میباشند.«ظاهراً جمله پرمعنی و مقبولی است اما با کمی تعمق میتوان به شکل زیر تصحیح نمود؛ »نمیتوان گفت که مشکل ما ندانستههای ما نیستند، اما جالب توجهتر اینکه مشکل ما دانستههایی هستند که چه بسا نادرست هستند.« در توضیح بخش اول جمله فوق، روشن است که نقش آموزش و یادگیری در زندگی فردی و اجتماعی چه در خانواده و چه در محل کار و در هر موقعیتی را در نظر بگیریم. تنها کافی است به آموزشهایی که به عنوان مثال برای مسئولین در زمینه انواع مهارتها داده می شود و این افراد با بکارگیری آنها در مسیر موفقیت و اثربخشی هر چه بیشتری خود و سازمان را قرار میدهند. اما بحث مقاله در تمرکز بر اهمیت بخش دوم جمله و آن هم در موضوع رهبری بوده است.
دانش مدیریت در حوزههای بسیار متنوع چنگ انداخته و موجودیت خود را در هر علم و تخصصی و گرایشی از رشتههای مطرح شده برای سازمانها از جمله مدیریت مالی، مدیریت جهانگردی، سازمانها با ساختارهای نوین و ... حفظ کرده و در این راستا وظایف، نقشها و مهارتهای مدیران همچنان از مباحث اصلی شمرده میشود. بنابراین کم نیستند صاحبنظرانی که در زمینه رهبری و اهمیت روزافزون آن مینویسند و بر جایگاه تأثیرگذار آن اصرار میورزند.
حال بر میگردیم به بخش دوم جمله و باز یادآوری اینکه »مشکل ما دانستههایی هستند که چه بسا نادرست هستند.« آیا سؤالات زیر پاسخ های روشن و بدور از ابهام، میان صاحبنظران، اندیشمندان و پژوهشگران دانش رهبری دارند؟ به بیان دیگر چقدر تلاش گردیده است که به موضوعیت و جایگاه رهبری و بویژه بکارگیری آن در سازمان و بخصوص در سطح مدیران، یکپارچگی و چارچوب مشخص، فراگیر و مقبولی و البته با روششناسی مشخصی، پرداخته شود؟
از جمله، سؤالات عبارتند از؛
-1 آیا میتوان بحث از رهبری در جامعه را با بحث از رهبری در سازمان یکی دانست؟
-2 جایگاه رهبری در سازمان و مدیریت کجاست؟
-3 آیا بحث از رهبری در سازمانهایی که شاهد روند تکاملی و تحولی آنها بودهایم و توانستهاند دگرگونی عمیقی در ابعاد متنوع خود داشته باشند در مقایسه با سایر سازمانها، میتواند یکسان صورت بگیرد؟
-4 آیا از مجموع تعاریف بسیار متنوع رهبری میتوان به اجماع نظر و توافق فراگیر و مقبولی از تعریف رهبری دست یافت؟ در صورتی که این حرکت بوده است، روششناسی آن چگونه انجام یافته است؟
-5 در بعضی از تعاریف، ویژگی عمده رهبر را نفوذ قید نمودهاند آیا میتوان از طریق سبک رهبری خودکامه، رهبری مجازی، رهبری دودل، رهبر مورد تنفر - رهبری زهرآگین - ، بر افراد نفوذ پیدا نمود؟
-6 شمول و حوزه رهبری چیست؟
-7 آیا در برخی منابع که از ویژگیهای رهبران یاد نمودهاند به صفات رهبران به عنوان یک نظریه دست یافتهاند؟
-8 در نظریه صفاتی رهبری که با صفات و ویژگیهای بسیار متنوع و گستردهای مواجه هستیم آیا به دستهای از صفات که تعیینکننده رهبری باشند دست یازیده شده است؟
-9 در نظریه صفاتی رهبری، آیا صفات میتوانند به یکسان تعریف و توصیف شوند. آیا افراد از صفات دیگران، برداشت یکسانی دارند؟
-10 آیا میتوان مرزی بین صفات و رفتار قائل شد؟ به چه نحو به صفات افراد متوجه میشویم؟ به عبارت دیگر با ملحوظ داشتن نظریههای صفاتی و رفتاری رهبری به چه میزان میتوان دقیقاً میان صفات و ویژگی های انسان از یک طرف و رفتار و عملکرد آنان جدا از این صفات و ویژگیها تمایزی قائل شد چنانچه این تمایز منجر به بروز نظریهای دیگر گردد؟ یعنی آیا رفتارها جدا از صفات و خصلتها امکانپذیر است؟
-11 در نظریه های رهبری یعنی نظریه صفاتی، نظریه رفتاری و نظریه اقتضائی آیا درست است که با استناد به یک نظریه، رهبر را مشخص کرد؟ به عبارتی آیا این احتمال است که مثلاً با استناد به نظریه صفاتی، فردی رهبر تلقی شود و با استناد به نظریه دیگر، چنین فردی حائز شرایط رهبری نگردد؟
-12 آیا در مطالعه و بررسی نظریههای رهبری، انسجام و همپوشانی نقطه نظرات اندیشمندان مدیریت و رهبری ملاحظه میشود؟
-13 مقبولیت علمی و فراگیر نظریههای رهبری در مقایسه با همدیگر، حاصل تحقیقات است یا نتایج حاصل از مؤلفینی که متون رهبری را به تقلید از همدیگر نوشته و مینویسند؟
-14 آیا رهبری وظیفه است، یا نقش یا مهارت؟
-15 در بحث از رهبری آیا تفاوت در رهبری سازمان، رهبری گروه و رهبری تیم، اهمیت دارد؟
-16 وضوح و روشنی در انتخابی یا انتصابی بودن رهبری در سازمان به چه میزان صورت گرفته است؟ و چنانچه وجه غالب، انتخابی بودن رهبر و رهبری بوده است چگونه در سازمان صورت گرفته و یا انجام میپذیرد؟
-17 وقتی در همه متون مدیریت، از سطوح مدیران ذکر میشود، موضوعیت و جایگاه رهبری در این سطوح، میتواند مهم باشد یا نه؟ به عبارتی آیا رهبری در سطوح مدیران به یکسان قابل بحث است؟ در هر حال به منظور شفافیت و وضوح بیشتر، چنین بحثی به چه میزان انجام پذیرفته است؟
-18 تا چه میزان در روشنی بیشتر میان مربیگری و رهبری بحث و بررسی صورت گرفته است؟
-19 تا چه اندازه ارزشها، باورها و دیدگاههای افراد در تأثیر بر کسب موقعیت رهبری در نظریههای صفاتی، رهبری و اقتضائی بحث شدهاند؟
-20 در چنین شرایطی که نوعی ناشفافیتها، ناروشنیها و ابهامات در تعاریف، توصیفها و تفاسیر رهبری در سازمان وجود دارد به چه میزان شایسته است که در متون مدیریت از جنسیت و رهبری بحث کرد؟ به عبارتی از تفاوتهای رهبری در مردان و رهبری در زنان صحبت کرد؟
-21 در برخی متون مدیریت از مدیران اثربخش و مدیران موفق صحبت میشود بیآنکه از واژه رهبری استفاده کنند. آیا پژوهشگران و اندیشمندان که چنین متونی را تدوین میکنند به رهبری اعتقادی ندارند؟ و اگر دارند و وقتی صفات و ویژگیهایی از رهبران را نام میبرند منظور آنان این میباشد که این مدیران، رهبری را نیز نشان میدهند؟ در چنین حالتی چرا این موضوع را شفاف نمینویسند؟
-22 زمانی که از تنوع و گوناگونی از سازمانها در ابعاد محتوایی و ساختاری، استراتژی ها، فلسفه وجودی، ماهیت فعالیتها و ... شاهد هستیم و از جمله میتوان به سمنها، بنگاههای کوچک و متوسط، سازمانهای مجازی، سازمانهای یادگیرنده، سازمانهای پیچیده و ...
اشاره نمود، و اینکه سازمان در چه مرحلهای از عمر خود میباشد، بحث از موضوعیت رهبری و جایگاه آن زمانی که با ناروشنیها و ناشفافیتهای بالا روبرو هستیم به چه میزان به موضوع مطرح بوده است؟
در مقاله حاضر تلاش گردیده است تا به یکی از مواردی این چنین، که به نظر میرسد نکته مبهمی است و تداعیگر همان بخش دوم جمله ذکر شده است، پرداخته شود. به عبارتی مشکل ما، دانستههایی هستند که چه بسا نادرست بوده و با ابهامات و ناروشنیهایی همراه هستند.
رهبری و نفوذ:
قبل از مرور کردن تعاریف و توصیف ها در خصوص رهبری و نفوذ، و مطرح کردن راهکارهای مؤثر در نفوذ رهبر بر افراد و پیروی کردن آنان، تعمق به سؤالات زیر از نظر نگارنده مقاله ضرورت مییابد؛
آیا واژه نفوذ که در بسیاری از تعاریف و توصیفهای رهبری ملاحظه میشود از دید صاحبنظران و اندیشمندانی که این تعاریف و توصیفها را ارائه نمودهاند به یکسان معنی و مفهوم دارد؟
آیا راهکارها و عوامل نفوذ در رهبری به شکل عمومی و فراگیر قابل بحث میباشند؟ و یا بستگی به خیلی موارد دارد از جمله اینکه؛
برای مدیران ارشد که با مدیران میانی و عملیاتی سر و کار دارند، بحث شود یا برای مدیران میانی بویژه مدیران عملیاتی که با کارکنان سر و کار دارند؟
برای کارکنانی بحث شود که سطح تحصیلات بالاتری دارند، از خلاقیت برخوردارند و خودکنترلی در آنان دیده میشود یا برای کارکنانی که سطح تحصیلات پایینتری دارند، از خلاقیت ضعیفی برخوردارند و نیاز به کنترل مدیریتی دارند.
سازمان در کدام مرحله از عمر خود باشد.
سازمان با ساختار مجازی باشد یا سازمان از نوع سنتی، فناوری پایین و کارکنان بیشتر.
برای رئیس شعبه یک بانک بحث شود یا برای کارخانهای با صدها نفر کارکن.
برای انواع گوناگونی از رهبری که در متون مدیریت و رهبری شاهد روند رو به تزایدی از تنوع آن هستیم و از جمله به؛ رهبری رسمی و غیررسمی، رهبری مؤثق، خودرهبری، رهبری تحول آفرین، رهبری رهبران، رهبری فرهمند، رهبری تبادلی، رهبری فوقالعاده، رهبری کلگرا، رهبری تیمی، رهبری معنوی، رهبری در عمل، رهبری سطح پنجم، رهبری توانمندسازی، رهبری اخلاقی اشاره نمود :
- آیا نفوذ راهکارهای یکسانی دارد؟
- آیا نفوذ همواره با جنبههای مثبت همراه است؟ به عبارتی وقتی در سطح مدیران بخواهیم از رهبری صحبت کنیم
- آیا همواره بایستی منافع سازمانی را بر سایر منافع ارجح بدانیم؟
- آیا در بحث از نفوذ شایسته است که به نوعی میان آن و تأثیر مرزبندی روشنی داشته باشیم؟
- آیا نفوذ نیاز به گذشت زمان است یا در برخی شرایط و وضعیتها در زمان کوتاهی صورت میگیرد؟