بخشی از مقاله
چکیده
از آنجا که دانش بهگونهای فزاینده جزء مهمی از نوآوری محسوب می شود، دانشگاهها در مقام تولیدکننده دانش ومرکز انتشار آن، نقش وسیعتری را در نوآوری صنعتی بر عهده دارند. در محیط کنونی رقابت بینالملل، ایجاد نوآوری پیچیدهتر از آن است که بنگاههای انفرادی یا گروهی از آنها و پژوهندهگانی که انفرادی یا جمعی کار میکنند، بتوانند به تنهایی از عهده آن برآیند. به گفته دیگر، تولید نوآوری نیازمند نظام ملی منجسم و عملگرایی است، به گونهای که علاوهبر بنگاهها، دیگر نهادهای اجتماعی، از قبیل موسسات آموزشی عالی نیز در آن نقش اساسی ایفا کنند. پاسخ به انتظارات جدید از موسسات آموزشی عالی آنها را به سمت تحولات درونی و نیز تحول در نحوه ی تعامل با محیط اجتماعی اقتصادی سوق داده و باعث پدیدار شدن نسل جدیدی از دانشگاهها به عنوان دانشگاه کارآفرین شده است.
ظهور دانشگاه کارآفرین در واقع پاسخی به اهمیت روزافزون دانش در نظام ملی و ناحیهای نوآوری و شناخت جدید از دانشگاه است، یعنی نهادی که عامل انتقال دانش و فناوری و منبع اختراعات خلاقانه بهشمار میرود و از لحاظ اقتصادی باصرفه است. در دو دهه اخیر، دولتها در سراسر جهان علیرغم تفاوت نظامهای دانشگاهی و صنعتی، به این پتانسیل دانشگاهها از نظر صنعتی برای ارتقای محیط ملی نوآوری نگریستهاند. این مقاله با بررسی عوامل تأثیر گذار در رویکرد دانشگاهها به دانشگاه کارآفرین، تعریف و مفهوم دانشگاه کارآفرین را بررسی میکند و مصادیق فعالیتهای کارآفرینی دانشگاه را بررسی میکند.
کلمات کلیدی: کارآفرینی، دانشگاه، توسعه کارآفرینی، دانشگاه کارآفرین.
.1 مقدمه
به لحاظ اهمیت و نقش کارآفرینی و کارآفرینان در روند توسعه کشور در دهه گذشته، دانشگاههای کشورهای در حال توسعه و پیشرفته با توجه به نیازها و امکانات خود برنامههای آموزشی و پژوهشی ویژه و متنوعی برای آموزش و تربیت کارآفرینان به اجرا گذاشتهاند. به سخن دیگر همچنان که اقتصاد کشور، قوانین و مقررات و نیازهای بازار کار، دگرگونی و تحول مییابند، نظامهای آموزش عالی نیز در تلاشاند تغییراتی در برنامههای خود ایجاد کنند و با توسعه اقتصادی بازار کار هماهنگ شوند، زیرا هدف از اجرای طرح کارآفرینی در دانشگاهها، پرورش دانشجویانی است که بتوانند پس از دانشآموختهگی شغل تازهای همراه با نوآوری و ابتکار ایجاد کنند. با نگاهی به ادبیات کسب و کار و آموزش کارآفرینی مشاهده میکنیم که کارآفرینی پشتیبان برنامههای مورد نظری است که طبق استناداتی نشان دهندهی بهبود عملکرد کاری و تشویق نیروی کار برای شروع به کار میباشند و یک سیستم آموزشی که باعث ایجاد بازتاب مهارتهای فردی و خلاقانه میباشد تأثیر خوبی بر کارآفرینی خواهد گذاشت و بعنوان یک علم، خود نیز بعنوان یک سرمایهگذاری معتبر خواهد بود که موجب پیشرفت اجتماع خواهد شد.
مطالعات نشان دادهاند که برنامههای آموزشی کارآفرینی دارای اثر مثبت و قابل توجهی بر انواع شاخصهای کارآفرینی مثل اهداف کارآفرینی مطلوبیت دسترسی به انواع کارآفرینی و عنوان رقابتهای وابسته به کارآفرینی هستند .[1] دیگر برونداد دانشگاه آموزش و پژوهش صرف نیست بلکه دانشگاه باید به فکر ایفای نقش ملموس در افزایش سطح رفاه جامعه باشد. خروجیهای دانشگاه باید مطابق با نیازمندیهای اجتماع باشند و منجر به ارائهی ابداعات و نوآوریهایی شوند که به بهبود عمومی شرایط زندگی افراد کمک می کنند. حرکت به این سمتطبعاً مستلزم فراهم آوردن زمینهها و بسترهای لازم و ایجاد تغییراتی متناسب با رسالت جدید در دانشگاه است .[2
.2 مبانی نظری: تعریف کارآفرینی:
واژهی کارآفرین یا انترپرنور اولین بار در فرانسه از سوی کانتیلون - 1755 - مورد استفاده قرار گرفت که بعدها وقتی وارد زبان انگلیسی شد عنوان »بازرگان«، »ماجراجو« و یا »صاحب کار« به آن اطلاق گردید. به اعتقاد کانتیلون کسی که در شرایط مشخص بودن یا حتمیت مخارج و نامشخص بودن یا عدم حتمیت درآمدها به استقبال فعالیت تجاری میرود، یک انترپرنور - کارآفرین - است. نامشخص بودن درآمدها موجب میشود تا آیندهی بازار بهطور کامل قابل پیشبینی نباشد و با این تعریف کانتیلون کار تحت شرایط نامشخص و استقبال از ریسک را از ویژگیهای انترپرنور میداند. کارآفرینی نوعی بازسازی و بازنگری مداوم تجارب کارآفرینی در جهت رشد و توسعه مداوم کسب و کار میباشد - نیونی - . کارآفرینی یک پروسه مهم در امر ایجاد و گسترش فعالیتهای اقتصادی است که آمیزهای است از فعالیتهای پرخطر، خلاقانه، بدعتآمیز در مدیریت که میان شرکتها و بنگاههای اقتصادی تازه تأسیس جا افتاده است.
ژوزف شومپتر اولین کسی است که بهطور جامع و گسترده از واژهی کارآفرین در نظریات اقتصادی استفاده نموده است. وی از انترپرنور - کارآفرین - بهعنوان قدرت و نیروی محرکه توسعه یاد میکند از نظر شومپتر علاوه بر نیروی کارو سرمایه به عنوان منابع رشد اقتصادی، وجود کارفرمای خلاق یا انترپرنور در فرآیند رشد اقتصادی کشورها اهمیت دارد. کارآفرین فردی است که هدف مهمی در ذهن دارد، تنها به دنبال افزایش درآمد نیست بلکه بهدنبال یافتن راهکارهایی برای جیرگی بر رقبا در بازار است. در دیدگاه شومپتر بهکارگیری ترکیبات جدید در بازار مانند معرفی یک کالای جدید، ارائهی یک روش تولید جدید دستیابی به بازارهای جدید، یافتن مادهی جدید و راهاندازی تشکیلات و سازمانهای جدید موجب توسعهی اقتصادی میشود، این ترکیبات در سایهی نوآوری، ابداعات و اختراعات پدید میآید که طبقهای بنام انترپرنور یا کارآفرین مجری آن است. کارآفرین مخترع نیست بلکه نوآور است که با بهکارگیری و هدایت صحیح منابع و امکانات اقتصادی مانند اختراعات، ابزار تولید و اعتبارات، به خلق فرصتهای اقتصادی جدید میپردازد و از این جهت موجب بهبود عملکرد بنگاه میشود.
یکی از ویژگیهای مهم کارآفرین، تصمیمگیری در شرایط خطر و ریسک است که کارفرمایان معمولی از آن بیبهرهاند. در این زمینه نایت - 1921 - معتقد است: کارآفرین به تصمیمگیری در شرایط عدم حتمیت میپردازد، عدم حتمیت با ریسک متفاوت است. ریسک شرایطی است که در آن، نتایج یک فعالیت اقتصادی گرچه نامشخص است اما با احتمال معین قابل پیشبینی است این در حالی است که در عدم حتمیت، احتمال رخداد نتایج مشخص نیست. کارآفرین فردی است دارای ایده و فکر جدید که از طریق ایجاد کسب و کار یا بسیج منابع که با مخاطرهی مالی،اجتماعی و حیثیتی همراه است محصول یا خدمت جدید به بازار ارائه می دهد. با توجه به تعاریف و مطالب ارائه شده میتوان به چهار نکته مهم در رابطه با کارآفرینی و کارآفرین اشاره کرد: ➢ کارآفرین دارای ایده و فکر جدید است.
➢ کارآفرین در پی ایجاد کسب و کار است - نه تنها نوشتن طرح تجاری بلکه جمع آوری منابع، تشکیل تیم و راه اندازی کسب و کار نیز برعهده اوست - .
➢ کارآفرین ریسک پذیر است. مخاطره هایی که کارآفرین تحمل می کندلزوماً. فقط ریسک مالی نبوده و گسترده تر از آن است.
➢ کارآفرین محصول یا خدمت جدید به بازار ارائه می کند یعنی کارآفرین باید نتیجه کار خود را در بازار ببیند .[3]
آموزش کار آفرینی و نقش مراکز علمی دانشگاهی
اواخر دهه 50 میلادی، اولین کشوری که در این زمینه خیلی کلاسیک کارکرد و ترویج فرهنگ کارآفرینی را از سطح دبیرستان شروع کرد و آموزشهایی را دارد، کشور ژاپن بود. مسئله کار آفرینی در ژاپن به سطح دانشگاهها هم کشیده شد. بین سالهای 1970 تا 1992 میلادی بیش از %96 نوآوری صنعتی که توانست موقعیت ژاپن را در اقتصاد جهانی به یک موقعیت برجسته و برتر تبدیل کند، توسط کار آفرینان صورت گرفت. امروزه آموزش کارآفرینی به یکی از مهمترین و گستردهترین فعالیتهای دانشگاهها تبدیل شده است. بهعنوان مثال در ایالات متحده آمریکا آموزش کارآفرینی در درون دوره های دانشگاهی و توسط موسسات خاص مورد توجه بسیاری قرار گرفته است. کانادا و برخی کشورهای آسیایی همچون فیلیپین، هند، مالزی نیز گام های اساسی جهت حمایت از کارآفرینی برداشته اند ؛ این حمایت ها شامل ارائه راهنمایی های عملی، مشاوره، ارائه تسهیلات مالی و برگزاری دورههای ویژه در خصوص کارآفرینی در درون دانشگاهها یا خارج از دانشگاه-ها میباشد .[4]
براساس مطالعات انجام شده در آمریکا تعداد دانشکدههایی که دورههای کارآفرینی را در برنامههای آموزشی خود گنجانده بودند از اواخر دهه 1960 تا سال 1987 به بیش از 130 دانشکده رسیده بود که در سال 1980 تعداد آنها به 163 دانشکده افزایش یافت. از سال 1980 تا 1985 یعنی در فاصله پنج سال با افزایش 90 دانشکده دیگر که رشتههای کارآفرینی را ارائه میکردند این تعداد به 253 دانشکده رسید. بسیاری از دانشکدهها، رشتههای کارآفرینی را بهصورت استاندارد شروع میکنند که شامل پروژههای »طراحی شرکت های نوپا« و همچنین مطالعات موردی، بررسیها و سخنرانی-ها میباشد که توسط میهمانان یا اساتید برگزار میشود. در سال 1990 تعداد دانشکدههای کارآفرینی به بیش از 500 دانشکده افزایش یافت. بهطوری کلی تا سال 1990، چهار دسته اصلی از دورههای آموزشی کارآفرینی شکل گرفت که:
دسته اول: برنامههایی برای آگاهی و جهتگیری به سوی کارآفرینی؛
دسته دوم: برنامههای آموزشی برای توسعه شرکتهای تازه تاسیس؛
دسته سوم: دورههایی برای رشد و بقای کارآفرینان و شرکتهای کوچک؛
دسته چهارم: توسعه آموزش کارآفرینی: بهطوری که استاد و دانشجو با نقش-های نوین خود آشنا گردند .[5]
آموزش و پرورش کارآفرینان در نظام آموزش عالی کشور ما با بیش از 20 سال تاخیر نسبت به کشورهای توسعهیافته در اواخر سال 1379 در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری با عنوان طرح کاراد مورد توجه قرار گرفت. براساس برنامه سوم توسعه کشور، طرحی تحت عنوان »طرح توسعه کارآفرینی در دانشگاههای کشور« که به اختصار کاراد نام گرفته است تدوین و اجرای آن با نظر سازمان مدیریت و برنامهریزی و وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در 12 دانشگاه کشور شروع و مسوولیت پیگیری، اجرا و امور ستادی آن از سوی وزارت علوم در اواخر سال 1379 به سازمان سنجش آموزش کشور واگذار گردید .[6