بخشی از مقاله

چکیده

توسعه روز افزون شهرنشینی از مشخصه های اساسی عصری است که در آن به سر می بریم. این در حالی است که این روند در کشورهای در حال توسعه به سرعت رو به افزایش بوده و آسیب هایی چون ناامنی شهری، خشونت شهری، بزهکاری و سایر مسایل اجتماعی را برای کشورهای مذکور به ارمغان آورده است. در این راستا، مقاله حاضر نیز، براساس تئوری های جامعه شناختی سعی در تبیین پیامدهای پدیده شهرنشینی در کشورهای جهان سوم دارد. روش تحقیق مورد استفاده در پژوهش حاضر کیفی، از نوع اسنادی و کتابخانه ای می باشد.

یافته ها حاکی از آن است که اگرچه رابطه مستقیمی بین رشد شهرنشینی و میزان رشد توسعه اقتصادی و اجتماعی وجود دارد. ولی شهرنشینی در کشورهای جهان سوم به دلیل عدم هماهنگی بین فرهنگ سنتی این جوامع و فرهنگ وارداتی شهرنشینی، پیامدهای اجتماعی عدیده ای من الجمله حاشیه نشینی، عدم امنیت، تنشهای قومی، بیکاری، فقر و بزهکاری و... گریبان گیر این جوامع کرده است که باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد.

مقدمه :

نظام شهرنشینی و روند سریع آن در کشور های در حال توسعه سبب هجوم گسترده به شهرها و پیدایش بخش خدمات متورم، حاشیه نشینی گسترده، بیکاری پنهان، پیدایش دوگانگی شبکه های اجتماعی مهاجرین در شهرها می گردد. شهرهای کشورهای رشد نیافته نهادهای دورگهای هستند که در نتیجه دو واکنش پدید آمدهاند: اول واکنش به تقسیم کار اجتماعی که پدیده ای بومی است و دوم واکنش به ادغام در اقتصاد جهانی.

در کشورهای در حال توسعه بر خلاف کشور های توسعه یافته مراحل انتقال جمعیت به سرعت طی شده است. ورود دستاوردهای تکنولوژی جدید موجب کاهش نرخ مرگ ومیر و در عین حال به دلیل عدم همزمانی رشد شاخصهای اجتماعی فرهنگی همانند باسوادی کل ج امعه بخصوص باسوادی زنان و جمعیت قابل توجه روستائی نرخ زاد و ولدها در حد دوره ماقبل صنعت باقی مانده است و این امر سبب پیشی گرفتن رشد زاد و ولد بر میزان مرگ ومیر و در نتیجه افزایش جمعیت شده است.

همزمان با این تحول رویداد دیگری درمناطق روستائی کشور پدیدار شده، در نتیجه اجرای اصلاحات ارضی و استفاده بخش کشاورزی از فن آوری روز تراکتور، کمباین نیروی مازاد فراوانی در جامعه روستائی ظاهر گشته، این جمعیت مازاد به دنبال فرصتی برای کار و فعالیت و سراب زندگی بهتر راهی مناطق شهری شده و چون شهرها آمادگی پذیرش این میهمانان میلیونی ناخوانده را نداشت - زیرا نرخ رشد جمعیت در مناطق شهری نیز بالا بوده و شهر حتی برای پاسخگوئی به افزایش طبیعی ساکنان خود نیز دچار مشکل بوده است - . لذا، این مناطق در کشورهای در حال توسعه به آشفته بازار اجتماعی از مشاغل کاذب، ناهنجاریهای اجتماعی، شکاف طبقاتی تبدیل گردیده است

همچنین بررسی تحولات شهرنشینی کشورها نشان می دهد که کلان شهرهای محدودی بخش عمده ا ی از جمعیت مناطق شهری و امکانات توسعه اقتصادی کشور را به خود جلب و جذب نمودند و چون زیر ساخت های آماده ای وجود نداشت لذا تبعات اقتصادی اجتماعی ناخواسته فراوانی را بر نظام اجتماعی این کشورها تحمیل کرده است. زیرا در محیط شهر سازمان اجتماعی، نوع احساسات، ذهنیات و نظام معیشت با جوامع پیشین تفاوت اساسی پیدا می کند

طبق دیدگاه اندیشمندان، ویژگی عصر ما، شهرنشین شدن جمعیت، افزایش جمعیت شهرها و به تبع آن توسعه شهرهای کوچک و بزرگ است. در آغاز قرن نوزدهم، تنها 3 درصد از جمعیت دنیا در شهرها ساکن بودندکه این میزان در ابتدای قرن بیستم به 15 درصد افزایش یافت. در قرن بیست ویکم، جمعیت شهری دنیا به مرز 50 درصد کل جمعیت جهان رسیده و پیش بینی می شود؛ در سال 2025 میلادی از مرز 61 درصد تجاوز کند.

با بروز مسایل و آسیب های اجتماعی چون ضایعات زیست محیطی، حاشیه نشینی، مهاجرت بی رویه روستاییان و کاهش سطح عمومی زندگی به ویژه در جوامع شهری، مسایل شهری توجه بسیاری از جامعه شناسان و اندیشمندان شهری را به خود جلب کرده است

با توجه به مطالب مذکور، مقاله حاضر با هدف تبیین پدیده شهرنشینی و پیامدهای آن در کشورهای در حال توسعه با محوریت کشور ایران به رشته تحریر درآمده است.

چارچوب نظری تحقیق

واژه Urban در انگلیسی از ریشه Urbanus، یعنی شهری یا متعلق به شهر می باشد. در ادبیات علوم انسانی اغلب مفهوم شهر با مفهوم تمدن یکی گرفته می شود و بنابراین، شهر را نوعی خاص از سازمان یافتگی زندگی اجتماعی در انطباق با فضا تلقی می کنند که برای آن می توان مولفه های زیر را بیان کرد:

نوع زیستگاه - مسکن - ؛ نوع معیشت - اقتصاد - ؛ نوع مدیریت سیاسی - رابطه قدرت/فضا - ؛ نوع تقسیم کار اجتماعی؛ نوع تقسیم فضا؛ نوع فرهنگ و روابط انسانی.

با توجه به مولفه های فوق الذکر، می توان تعریف عامی از شهر را به این صورت ارائه نمود: شهر زیستگاهی است انسان ساخت و در زیر یک قدرت سیاسی مشخص که تمرکز جمعیتی نسبتا پایداری را درون خود جای می دهد، فضاهایی ویژه براساس تخصص های حرفه ای به وجود می آورد، تفکیکی کمابیش مشخص و فزاینده میان بافت های مسکونی و بافت های کاری ایجاد می کند و فرهنگی خاص را به مثابه حاصلی از روابط درونی خویش پدید می آورد که درون خود خرده فرهنگ های بی شماری را حمل می کند

براساس تعریفی دیگر، شهر مکان اسکان گروهی از انسان ها و محل فعالیت آنهاست و عمده این فعالیت ها، در بخش خدمات و صنعت صورت می گیرد. شهر را می توان سرشمه تمدن دانست، چرا که در اطلاعات جدید، نواوری ها و اختراعات پدید می آید. شهر برای جامعه شناسان، مساله اساسی، مطالعه کنش های اجتماعی در فضاهای مختلف می باشد، شهر مکان این کنش ها در ابعاد مختلف برای گروه های اجتماعی است. شهر بستر مطالعه پدیده ها و به عبارتی ازمایشگاه جامعه شناسی است.

شهرنشینی فرایند شهری شدن همراه با رشد شهرها و گذار از جوامع کشاورزی و همچنین تغییر الگوهای رفتاری شهروندان را به همراه داشته اشت. شهرنشینی شیوه زندگی است و این مفهوم بیشتر جنبه فرهنگی دارد تا جغرافیایی، در این مفهوم شهر شکل، در حالی که شهرنشینی محتوا است. شهر کلیت مسائل ار مطرح می کند در حالی که شهرنشینی، بخش از انها را بررسی می کند

نظریه های شهرنشینی را می توان در دو بخش کلاسیک و مدرن تقسیم بندی نمود که در ادامه به مهمترین نظریه پردازان در هر دو بخش پرداخته می شود.

ماکس وبر: در دیدگاه وبر، شهرنشینی با فرایند صنعتی شدن و عقلایی شدن دیوان سالارانه جوامع مدرن انطباق دارد. وبر جامعه صنعتی یا سرمایه داری را در گسستی اساسی با جوامع سنتی پیش از خود می داند. گسستی که بیش از هر چیز بر سازمان یافتگی اجتماعی متکی است. رشد علوم اجتماعی و استقلال یافتن آن ها، گسترش فنون، رشد مبادلات تجاری و تولیدی، و ظهور بازار و اقتصاد مدرن از جمله نشانه هایی هستند که به باور وبر باید برای درک شهرنشینی جدید به کار گرفته شوند

فردیناند تونیس: تونیس در گذار جوامع بر شهرنشینی، لزوما بر محوریت اقتصاد و نوع مبادلات کالایی تاکید نکرده، بلکه بیشتر بر تغییر روابط اجتماعی در این فرایند انگشت می گذارد. اجتماع - گماینشافت - در دیدگاه تونیس بر روستا یا شکل زیستی یا سلزمان یافتگی پیش از شهر انطباق دارد که مهمترین مشخصات آن عبارت اند از:

- وجود خانواده یا گروه خویشاوندی به مثابه واحد پایه ای سازمان اجتماعی - تبلور کنترل اجتماعی از خلال روابط خانگی و همسایگی

- انسجام اجتماعی بر پایه روابط اجتماعی که به صورت روابط شخصی، عاطفی و صمیمی تعریف می شود.

بر عکس، گزلشافت با شهرنشینی انطباق دارد و مهمترین مشخصات آن عبارت اند از:

- ظهور اشکال جدید ساختاری در سازمان اقتصادی

- روابط اجتماعی مبتنی بر کارایی و عقلانیت و خالی شدن این روابط از روابط شخصی، عاطفی و صمیمی

- سطحی شدن کنش های متقابل - کنترل اجتماعی توسط نهادها.

گئورک زیمل: زیمل تلاش می کند تاثیر شهر را بر روانشناسی جمعی جمعیت آن نشان دهد. تاکید او بر به وجود آمدن فرد و فردیت در شهر است، زیرا انسان می تواند از تعلق های جمعی پیش شهری و سنتی خود در شهر آزاد شود و هویتی فردی بیابد. این فرد به این ترتیب ممکن است، با شیوه و سبک زندگی خود در تضاد با شیوه زندگی عمومی قرار بگیرد . بحث زیمل به از میان رفتن برخی از سطوح تعلقی با ورود به شهر مربوط می شود. فرد در شهر زیر فشار نیروهای مختلف قرار می گیرد که در وی احساس نامطلوبی ایجاد کرده و او را به گوشه گیری وا داشته و سبب می شوند از دیگران فاصله بگیرد. به این ترتیب فردگرایی در شهر به یک منبع اصلی برای فرایند تفاوت گذاری اجتماعی تبدیل شده و می تواند هویت های شهری متعددی ایجاد نماید

امیل دورکیم: برای درک رویکرد دورکیم به پدیده شهری شدن، باید توجه داشت که رویکرد عمومی او در پی یافتن روابط کارکردی میان پدیده های اجتماعی است. دورکیم این رویکرد را در قالب گرایش تطوری قرار می دهد که گذار جوامع انسانی از دوران پیش صنعتی - شهرنشینی - به دوران صنعتی - شهرنشینی - در قالب گذار از همبستگی مکانیکی به همبستگی ارگانیکی مشاهده می کند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید