بخشی از مقاله
چکیده
اسطوره در شکلهای مختلف، از آیینها و مناسک گرفته تا باورها و بینش اسطورهای، همواره در زندگی بشر حضور داشته است. ردپای اسطوره را در مفاهیم مهمی چون مطالعات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زندگی بشر نیز میتوان دید. با اینحال، در دورههای مختلف، تاریخ بشری شاهد فرایند اسطورهزدایی نیز بوده است.
پژوهش پیش رو با روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد اسطوره شکنانه و اتکا بر مطالعات کتابخانهای به انجام رسیده است از میان عناصر اسطورهای الگوهای قهرمان، قربانی، پهلوان اژدرکش، خیر و شر، کمالگرایی و اسطورهگرایی نماد را برگزیدهایم و داستان »آرش در قلمروی تردید« اثر نادر ابراهیمی که نمونهی بازآفرینی شدهی اسطورهی »آرش کمان گیر در روایات باستانی« است را انتخاب کردهایم و چگونگی اسطورهشکنی الگوهای اساطیری منتخب را در داستان مذکور بررسی خواهیم کرد. مهمترین نتیجهی به دست آمده یأسی است که به دلیل شرایط سیاسی دههی چهل بر ایران حاکم است که شکست بینش اسطورهای را منجر گردیده است. در این جستار برآنیم تا به ابعاد جدیدی از ادبیات داستانی بپردازیم.
مقدمه
اسطوره در شکلهای مختلف، از آیینها و مناسک گرفته تا باورها و بینش اسطورهای، همواره در زندگی بشر حضور داشته است. ردپای اسطوره را هم در هنر و ادبیات و هم در ساختار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زندگی بشر میتوان دید، و چنانکه اسطوره شناسان بزرگی چون الیاده، یونگ، ریکور، لارنس کوپ، جوزف کمبل و ... نشان دادهاند، بنمایهها، الگوها، نمادها، مفاهیم و حتی بینش اسطورهای، در شکلهای گوناگون و با دگردیسیهایی در ساخت و کارکرد، همواره تداوم مییابند.
با اینحال، در دورههای مختلف روی داده است: قدسیتزدایی از مفاهیم اسطورهای، پیراستن اسطوره از عناصر فراواقعی، جایگشت نظام نشانههای دینی- اسطورهای با نظامی جدید، انطباق حوادث و شخصیتهای اساطیری با عینیت تاریخی، برخورد تمثیلی و تأویلی با اسطوره، برخورد پوزیستی با اسطوره - نفی تمامیت اسطوره به عنوان اموری ناشی از ترس و جهل بشر ابتدایی؛ اعلام آغاز عصر خرد و پایان عصر اسطوره - ؛ تخریب نظام نشانههای اسطورهای سیاسی و ایدئولوژیک برای مقاومت در برابر آن ایدئولوژی، و ... البته همواره پس از فرایندهای اسطورهزدایی و یا همزمان با آن، شکلهای جدیدتری از اسطوره سر بر آوردهاند؛ چنانکه امروز پس از اسطورهزدایی بزرگ عصر جدید - سده - 17-19، از اسطورههای پیچیدهتر و گاه قاطعتری چون اسطورهی نژاد، اسطورهی علم، اسطورهی عقل مدرن، و ... سخن گفته میشود.
از این رو چنانکه در اندیشههای الیاده، بارت، آیزایا بیرلین، ریکور، کوپ و ... میبینیم، باید قائل به اسطورهزدایی انتقادی باشیم؛ رویکردی که جنبههای خلاق و سازندهی اسطووره را به رسمیت میشناسد و به شفافسازی وجوه سرکوبگر، همترازکننده و انحرافی اسطوره باور دارد.
ادبیات ملل مختلف شاید اصلیترین قلمروی اساطیر بشر است و در این حوزه نیز با توجه به تحولات سیاسی، اجتماعی، معرفتی و ... شاهد دورههای متناوب اسطورهسازی و اسطوره-زدایی هستیم.دربارهی بازتاب اسطوره و اسطورهزدایی در هنر و ادبیات غرب، مطالعات فراوانی انجام شده است. اما در بررسی ادبیات معاصر فارسی، بیشتر به اسطورهگرایی - آن هم غالباً در شکلهای روساختی و کلیشهای - توجه میشود و مطالعهی نظاممند زمینهها و الگوهای اسطورهزدایی در این حوزه کمتر توجه شده است.
پس از کودتای 28 مرداد1332 و متعاقب آن شرایط سیاسی که در ایران حاکم شد، بسیاری از اسطورهسازیهایی که قبل از کودتا وجود داشت، در ادبیات معاصر ایران از جمله داستان کوتاه فارسی به اسطورهزدایی منجر شد. در این جریانات سیاسی یکی از شخصیتهای اساطیری که زیاد به آن توجه شد، اسطورهی آرش است که مورد بازآفرینی و بازتولید نویسندگان معاصر قرار گرفته است، از جمله نویسندگانی که در آثارش شرایط سیاسی اجتماعی بازتاب پیدا کرده است، نادر ابراهیمی است که اثر "آرش در قلمروی تردید" او را با توجه به الگوهای اسطورهای منتخب با رویکرد اسطورهزدایی بررسی میکنیم.
با توجه به آن که روایت اسطورهای آرش کمان گیر در شاهنامه ی فردوسی انعکاسی چندان نداشته است. روایات مختلفی از این اسطوره در ادبیات مکتوب وجود دارد که نگارندگان در این بررسی روایت »یشت ها« را مبنای تحلیل خود قرار دادهاند. برخی از تفاوت های بنیادین این روایات که در تحلیل ها اثر گذار هستند را نیز پیش چشم داشته ایم.
بازآفرینی و باز تولید هایی که از داستان آرش کمان گیر در دورهی معاصر به انجام رسیده است عبارتند از: آرش از احسان یار شاطر - نک.یارشاطر - 12 :1377، آرش تیر انداز اثر ارسلان پوریا - 1389 - ، شعری از سیاوش کسرایی »آرش کمانگیر - 1389 - «، داستان کوتاه آرش درقلمروی تردید نادر ابراهیمی - 1342 - ، مثنوی حماسه ی آرش از مهرداد اوستا - 1344 - ، شعر آرش و تیرگان اثر توران شهریاری و داستان آرش به قلم بیضایی.