بخشی از مقاله

چکیده

هدف این پژوهش، بررسی عنصر تخیل در داستان گیلهمرد است. مبنای مؤلفههای تخیل برپایهی دیدگاه تخیل شناختی ژیلبر دوران؛ یعنی نمادهای تصاویر تخیلی منظومهی روزانهی این نظریهپرداز بوده است. از دید دوران گذر زمان وحشتآفرین است؛ پشت هر ترسی، »ترس از مرگ« وجود دارد و پشت هر مرگی ترس از زمان. زمان خود را بهوسیلهی تصاویر نمایان میسازد و صورتهای زمانی یا نمادهای منفیاند یا مثبت روزانه و شبانه.

نتایج نشان داد که در شکلگیری تصاویر تخیلی گیلهمرد، جلوهها و نمادهای صورتهای منفی زمانی منظومهی روزانه، بهویژه ریخت حیوانی بسامد بالایی دارند. این ریخت بیشتر بهشکل حیوانپردازی در تصاویر تخیلی این اثر، نمود یافته است. نمادهای تاریکی پس از صورت زمانی حیوانی بیشترین سهم را در القای ترس شخصیتها با تصاویری سیاه و تیره ایفا میکنند.

این نمادهای روزانهی منفی برای القای فراوانتر وحشت و ترس، بیشتر بهصورت ترکیبی و سوار بر یکدیگر آمدهاند. کارکرد نمادهای جداکننده، تماشایی و عروجی از منظومهی روزانهی مثبت بسیار اندک و بیتأثیر است. میتوان نتیجه گرفت، بر پایهی دیدگاه ژیلبر دوران، زمان و مرگ از مقولههای رایج نزد بزرگ علوی و نشانگر ترس و وحشت در ذهنیت او است.

مقدمه

بنمایهی هر اثر هنری را تخیل و مایه و هستهی اصلی تخیّل را تصویرهای ذهنی شکلمیدهد؛ نیروی تخیل، توانایی تشکیل تصاویر، یعنی بازنمودهای اشیا، اشخاص واقعی یا توهمی و یا حتی افکار انتزاعی است

این تصاویر بازتابشی از دنیای بیرونی است که همواره در ذهن انسان شناورند. هر انسانی الگوی ذهنی خاص و درنتیجه تخیل ویژهی خود را دارد

تخیل، عنصر خلاق و سازندهی واقعیت انسان و تخیّل ادبی، خلاق و آزادانهترین گونهی تخیّل است

چراکه تصویر ادبیآفرینش، آزاد تخیّل است؛ در لحظات خلق اثر هنریعالم، تخیّل، دنیای واقعی را دربرمیگیرد و آن را در خود هضم و جذب میکند

ژیلبر دوران شاگرد باشلار و یکی از سرآمدان نقد تخیّلی و اسطورهای و پایهگذار نقد اسطورهشناختی و مضمونی است. او اسطورهتخیّلات، و نمادها را قلمرو و نقطهی آغاز و پایان هر تحقیق و تحلیل علمی و هنری و تخیّل را عامل اصلی شکلگیری هستهی تفکر انسانی میداند. از دید او هاثر هنری محصول آفرینش ناب تخیّل است و تخیّل، بازگشت ذهن به عالم ماده و درگیری بسیار هوشیارانه با چیزها به شمار میآید

دوران نیز چون باشلار، تصویری را مثبت میداند که محصول تخیل خلاق باشد و اگرچه مانند او عناصر چهارگانه؛ آتش، هوا، آب، خاک وکهنالگوها را بنمایهی همهی تخیّلات و مادهی اولیهی همهی رؤیاها و تصاویر دانسته و معتقد است، ساختارهای تشکیلدهندهی صورتهای تخیّلی تماماً بر محور مضمون زمان استوارند؛ اما بیش از باشلار روی محور زمان، اسطوره و نمادها تکیه دارد و بر این باور است که بین زمان و مرگ رابطهای ناگسستنی و متقابل وجوددارد و زیربنای همهی تصویرهای تخیّلی و حتی تفکر و منطق انسان را زمان و مرگ تشکیلمیدهد

به باور الیاده، رماننویس همانند راوی اسطوره از زمان تاریخی و شخصی خارج میشود و به زمان خیالی و فوق تاریخی پا مینهد، تا زمان را به بند کشد و راه را برای تعالی انسان و غلبه بر زمان و مرگ هموار سازد. به اعتقاد دوران تخیل در کلیتش شامل تلاش انسان برای ایجادکردن امیدی پایدار نسبت به جهان عینی مرگ است و همین، انگیزهی ژرف همهی نمادها به شمار میآید

در اندیشهی دوران، ساختارهای تشکیلدهندهی نمادها و صورتهای تخیّلی تماماً بر محور مضمون زمان استوارند و تخیّل در همهی نمودهایش، یعنی نمودهای مذهبی، اسطورهای، ادبی و زیبایی، این قدرت متافیزیکی را دارا است که آثاری ضد پوسیدگی مرگ و سرنوشت بیافریند

طبقه بندی تخیّلات بر اساس روش ژیلبر دوران

دیدگاه ژیلبر دوران بر مثلث اسطوره شناسیمردم، شناسی و تخیّلات استوار است و بر نمایش ویژگی نمادین تصاویر تکیه دارد؛ او درپی اثبات معنای ذاتی تولیداتتخیّلی هنرمند است، تا بازنمایی او از جهان را تشخیصدهد. در باور دوران، تصویر پدیدهای اختیاری یا قراردادی نیست، بلکه همچون نماد است. در تصویر بین دال و مدلول، تجانس وجوددارد؛ یعنی، تصاویر دارای معنایی اصلی و نخستین یا نمادین هستند و معنایشان را بهشکلی عینی و محسوس در خود نمایان دارند و چنین اندیشهای با مفهوم کهنالگو هماهنگ است. این نمادشناسی ابتدایی با تغییر دادههای حسی انسان است که بازنمایی او از جهان را میسازد.

انسان همواره بهطور ناخودآگاه کوشیده، اندیشهی مرگ و تخریب زمان را دور اندازد و شرایط انسانبودنش را تحلیل نماید و معنایی در وجود خود پیدا کند و این مهم اگر از او برنیاید، بهعهدهی هنرمندان بهویژه شاعران و نویسندگان واگذار میشود. آنان سخنگویان زمان خود یا گذاشتهاند. زمان برای آنان سرچشمهی الهام و تخیّل است و برآنند بیوفایی، فرار، تخریب زمان را بیان و کنترل کنند.

برهمین اساس،به تحلیل کارکردهای تصویری و تخیّلی هنرمندان میپردازد و تصاویر را به دو قسمت اساسی، یعنی تصاویر ترسناکی که ترس از زمان را نشانمیدهند و تصاویر غیرترسناکی که کنترل زمان را بازمینمایند، تقسیم میکند و آنها را در دو منظومهی بزرگ میگنجاند: منظومهی روزانهی تخیّلات و منظومهی شبانه تخیّلات؛ البته، با محوریت زمان و مرگ. در واژگان ژیلبر دوران، رژیم یا منظومه، یک ساختار کلی و عمومی است، که در آن یک گروه از تصاویراز، تخیّل مشترک و همانند استفاده میکنند.

منظومه ی روزانه ی تخیّلات

.1 منظومه ی روزانه ی تخیلات با ارزش گذاری منفی

براساس تقسیم دوران، اگر تصویری که نویسنده دراثر خود ارائه میدهد ترسناک باشد، بهشکل خودکار به رژیم تخیّلات روزانه با ارزشگذاریهای منفی تعلق دارد. تصاویر این گروه نشانگر حالت روانی ناخوشایند آدمی و هراس از مرگ یا همان زمان است. ناخودآگاهی او، ترس از زمان را با یک یا چند تصویر ترسناک و وحشتناک نشان میدهد.

عمدهترین ویژگی این رژیم، دو قطبیبودن کامل آن است؛ یعنی، نمادها، بهصورت خوب و بد، زشت و زیبا، شب و روز ارزشگذاری و مشخص میشوند و حد میانهای وجود ندارد؛ رابطهی - - 1 درست در قطب مخالف رابطهی - - 2 قرار دارد. بین دو قطب تشکیلدهندهی افکار انسان یا نویسنده همیشه تضاد و ستیزه وجود دارد؛ جهان و شخصیتها یا وابسته به قطب خوباند و یا متعق به قطب بد و گذر از یک قطب به قطب دیگر با حرکتی قهرمانانه و قهرآمیز همراه است. در منظومهی روزانه، از یک طرف قطبی داریم با ارزشگذاریهای کاملاً منفی و قطبی دیگر با ارزشگذاریهای کاملاً مثبت.

رژیم روزانهی تخیّلات با ارزشگذاریهای، منفی به نمادهایی نیازمند است که اضطراب و ترس از» شدن« و» مرگ« را نشاندهد. برایناساس، دورانتصاویری را که از رهگذر قطب منفی منظومه روزانه تخیّلات نامگذاری کرده، به سه ریخت یا صورت زمانی زیر دستهبندی کردهاست:

1.    نمادهای ریخت حیوانی

2.    نمادهای ریخت تاریکی

3.    نمادهای ریخت سقوطی

همهی این نمادها نشاندهندهی ترس انسان از زمان است. براساس نظریهی دوران پشت هر ترسی، هراس از مرگ وجود دارد و پشت هر مرگی ترس از زمان. انسان بین مرگ و زمان، رابطه برقرارمیکند و درمییابد که با گذر زمان، به سوی مرگ پیشمیرود؛ پس میهراسد و پیآیند آن تصاویر وحشتآور در قالب نمادهای ریخت حیوانیریخت، تاریکی و و سقوطی در تخیّل و ذهن او نمودار میشوند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید