بخشی از مقاله

چکیده

طبق منطق مکالمه اساطیر، همواره عناصری از اسطورهها با هم شباهت دارند و گاه در هم ورود مییابند. اسطوره سلیمان و جمشید از مشهورترین این موارد است که در کتب مختلف بینامتنیت شدید موجود در هر دو اثر سبب یکی دانستن این دو شخصیت شده استحافظ. به عنوان شاعری که حافظ قرآن است و کاملاً با شخصیت سلیمان در قرآن آشناست، و جمشید را نیز حداقل از طریق شاهنامه میشناسد، در دیوان خود از هر دو شخصیت سخن گفته است. بررسی ابیاتی که به وسیله حافظ درباره این دو شخصیت سروده شده است، نشان میدهد که وی تحت تاثیر آثار قبل از خود این دو شخصیت را یکی دانسته و در 6 بنمایه اساطیری و عنصر داستانی خاص، نام این دو شخصیت را به جای هم به کاربرده است.

B1 مقدمه:

سلیمان از پیامبران بزرگی است که در قرآن و تورات از او یاد شده است. همچنین کتابهای تاریخی زیادی چون تاریخ طبری، تاریخ بلعمی، مجملالتواریخ والقصص و... نیز از او سخن گفتهاند. در قرآن کریم نام سلیمان 17 بار آمده است، که سورههای بقره، نساء، انعام، انبیاء، نمل و سبأ هریک در چند آیه با ذکر نام سلیمان به بخشی از حکایت زندگی وی پرداختهاند. در سوره انبیا - آیات 78، 79و - 81 داستان حکم عادلانه سلیمان در باب چرای گوسفندان در یکی از بوستانها مطرح میگردد و نیز از مواهب الهی عطا شده به سلیمان از قبیل تسخیر باد سخن میرود. وصف اسبانی که تحسین سلیمان را برمیانگیزند، در سوره ص - آیات 30و - 34 ذکر میشود. سوره نمل هم - آیات 15تا18، 36،30 و - 45 اغلب داستانهای مربوط به زندگی سلیمان به ویژه گفتگوی مور æ    سلیمان و همچنین ایمان آوردن بلقیس را دربردارد. وفات سلیمان در سوره سبأ - آیه - 11 ذکر میگردد و تسخیر باد و حضور پریان و خدمت به او به طور کامل بیان میشود.

در کتاب مقدس هم از او سخن گفته شده است؛ اما در آنجا او بیشتر یک پادشاه است تا پیامبر و خداوند ابتدا وی را تحت عنوان »یدیدیا.« یعنی محبوب خود خوانده است - قاموس کتاب مقدس، به نقل از لغت نامه دهخدا، ج - 1216 :8 در تورات بخش-های مختلف زندگی سلیمان مطرح شده و جزئیاتی از ثروت و شرایط زندگیاش مطرح گردیده است - قاموس کتاب مقدس، پادشاهان15 :10 تا - 22 در کتاب مقدس به اشتباهات و گناهانی از سلیمان اشاره شده است، که این موارد در قرآن مشاهده نمی-شود و در اغلب حکایات مطرح شده، قرآن با قاموس کتاب مقدس تفاوتهای چشمگیری دارد. شخصیت دیگری که همواره مورد توجه ایرانیان بوده و در اغلب اساطیر به تفصیل درباره وی سخن گفتهاند، جمشید است. وی تنها پادشاهی است که در کتب دینی از او نام بردهاند و به سبب روایت فرمانروایی هزارسالهاش بر زمین مورد تکریم بسیار است. داستان زندگی این شخصیت اساطیری در بخشهای مختلف اوستا، بندهشن، ریگ ودا، مهابهاراتا و نیز برخی کتب تاریخی بعد از اسلام چون تاریخ بلعمی، فارسنامه، مجمل التواریخ والقصص، تاریخ ثعالبی و نهایتاً در شاهنامه آمده است.

آنچه در این مقوله قابل ذکر و بررسی است، متون مورد توجه حافظ بوده استقطعاً. بهترین متنی که در دسترس حافظ بوده æ    داستان سلیمان را ذکر کرده است قرآن است. و بهترین اثری که جمشید را برای حافظ بازگو میکند و به تصویر میکشد، بیش از سایر متون، شاهنامه است. داستان سلیمان در قرآن و جمشید در شاهنامه از نظر برخی محققان شباهتهای بسیاری باهم دارد و اعتقاد براین است که تاثیر بینامتنیت در متون مربوط به این دو شخصیت آنقدر زیاد بوده که بخشهایی از هر داستان در داستان دیگر مشاهده شده و گاه در بعضی از آثار نخستین بعد از اسلام این دو شخصیت یکی شمرده شدهاند - رک. مجملالتواریخ والقصص، - 38 :1318 در شعر حافظ نیز به نحوی عجیب شاهد درآمیختگی این دو داستان هستیم؛ از این رو ابتدا منظور از منطق مکالمه اساطیر را بیان میکنیم، سپس این دو داستان را از دو منبع اصلی و در دسترس حافظ - قرآن و شاهنامه - نقل کرده و سپس ابیاتی را که در دیوان حافظ به این دو شخصیت پرداخته بررسی میکنیم و درهمآمیختگی این دو داستان را در ابیات پی میگیریم.

B2 پیشینه و روش تحقیق:

درباره سلیمان و جمشید مطالب بسیاری نوشته شده و تطبیق این دو شخصیت نیز مورد توجه قرار گرفته است؛ درباره شعر حافظ هم مقالات متعدد و بسیار است؛ اما تاکنون مقاله یا کتابی که به بررسی این دو اسطوره در شعر حافظ پرداخته و روابط بینامتنی آن را در دیوان حافظ دنبال کند، به چشم نگارنده نیامده است. برای انجام این تحقیق به شیوه توصیفی تحلیلی ابتدا تمام ابیات مربوط به این دو شخصیت استخراج شده و سپس روابط بینامتنی دو اسطوره براساس منطق مکالمه اساطیر مورد تحلیل قرار میگیرد. B3 بینامتنیت و منطق مکالمه اساطیر وقتی از منطق مکالمه اساطیر سخن میگوییم، منظور عناصری است که تقریباً در اغلب اساطیر ردپایی از آنها موجود است. این عناصر در طول دوران تاریخی کمتر دستخوش تغییر و دگرگونی شده و اساس و زیربنای تمام اساطیر را تشکیل میدهند. دلیل اصلی وجود این عناصر از نظر لوی استراوس یکسان اندیشی ذهن انسان در تمام دوران است. وی معتقد است »ذهن بشری در همه اعصار کارکردی یکسان داشته است و در این خصوص تفاوتی بین انسان به اصطلاح متمدن با انسان ابتدایی نیست و فقط مسائل پیش روی ایشان متفاوت است..« - احمدی، - 1381:38 به همین دلیل در تمام اساطیر عناصری مشابه مشاهده میشود.

یکی از راهکارهای بررسی اساطیر، تحلیل روابط بینامتنی153 آنهاست. روابط بینامتنی نشان میدهد که بین اساطیر مختلف نمادهای مشترکی موجود است که تقریبا تمام آنها را به هم شبیه میسازد. منطق مکالمه اساطیر توسط باختین154 مطرح شد به این صورت که او معتقد بود »هر سخن به عمد یا غیرعمد، آگاه یا ناآگاه با سخنهای پیشین که موضوع مشترکی با هم دارند و با سخنهای آینده که به یک معنا پیشگویی و واکنش به پیدایش آنهاست، گفتگو میکنند. آوای هر متن در این همسرایی معنا مییابد - .« احمدی، - 93 :1384 به این ترتیب متنهای مختلف در ارتباط با هم قرار میگیرند و به تنهایی نمیتوانند گویا باشند. لوی استراوس انسانشناس فرانسوی نیز اساطیر مختلف را مانند نتهای موسیقی میدانست که به هم پیوستهاند و عناصر هر یک می-تواند عاملی برای شناسایی موارد دیگر باشد. این پیوستگی به شدت اهمیت دارد؛ چون عدم آن سبب از بین رفتن موسیقی خواهد شد. در این نگرش هر اسطوره، دگرگون شده اسطوره دیگری است و این تغییر و تحول در اساطیر برآمده از تحولات ذهنی افراد انسانی در طول تاریخ است - رک. همان: 188و - 18 از نظر او بیش از هر چیز روابط بین اساطیر اهمیت دارد و دستور خاص حاکم بر اساطیر باید مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد و نه صرفاً داستان اساطیری و کهن خاص. وی میگوید: » آن چه اهمیت دارد مناسبات بینااسطورهای است و نه اسطورهای خاص. ساختار نهایی اسطوره، برخلاف داستان، الگویی نیست که هر اسطوره با آن خوانا شود؛ بل چونان نغمهای نهایی در موسیقی است که هر اسطوره پارهای از آن را میسازد و مجموعه اساطیر این نغمه نهایی را شکل میدهند - .«همان: - 191 منطق مکالمه اساطیر که باختین آن را مطرح کرده بود، بعدها مورد توجه کسانی دیگر چون ژولیا کریستوا155 قرار گرفت. وی با بیان نظریه بینامتنیت راهی تازه برای تحلیل و بررسی اساطیر نشان داد که بر همان منطق مکالمه تاکید داشت. کریستوا، بینامتنیت را »گذر از یک نظام نشانهای به نظام نشانهای دیگر میداند و در این نظریه پیرو باختین است.« - مقدادی، - 1378:113

از این دیدگاه تداخل بنمایههای اساطیری خاص در سایر اساطیر قابل بررسی است و گونهای از منطق و گفتگوی حاکم بر کل اساطیر را نشان میدهد. B4 داستان سلیمان در قرآن پروردگار، سلیمان - ع - را وارث داوود - ع - قرار داد تا پس از او به عنوان پیامبری مقتدر، و با شکوهی افزونتر به رسالت آید. سلیمان - ع - زبان پرندگان را میدانست و از قدرتهای فوقالعادهای برخوردار بود. 156 او بر زمین و هر چه در آن بود تسلط داشت، حتی تند باد مسخر او شده و به فرمان او حرکت میکرد، به طوری که کشتیهای تجاری و جنگی او را به اندازه مسیر یک ماه در دریاها حرکت میداد. 157 برخی از شیاطین و جنها نیز مسخر او شده،در دریا برایش غوّاصی میکردند. .158 الطاف الهی به طور کامل شامل حال سلیمان بود و روزگار به خوبی و خوشی سپری میشد. دیوان وحشی در غل و زنجیر به سر میبردند،159 معادن مس برای او ذوب و روان گردیده و هر کدام از دیوها که از اطاعت سلیمان - ع - سر برمیتافتند، از عذاب سوزان بهرهمند میشدند. آنان برای او هر چه میخواست تهیه میکردند: نمازخانهها و مجسمهها و ظروف بزرگ مانند حوضچهها و دیگهای چسبیده به زمین میساختند. 160 وقتی سلیمان به حکومت رسید، مخالفان مختلفی داشت؛امّا با کمک تجهیزات و نیروی سواره نظام به جنگ با آنان برخاست و مقتدرانه بر آنها پیروز شد. سپس از پروردگار خود خواست تا به او حکومت و سلطنتی عطا کند که به هیچدام از افراد قبل و بعد از او نداده باشد و ندهد. 161

آشنایی او با زبان پرندگان و سایر موجودات نیز از شاخصههای وی است که در قرآن به ویژه سخن گفتن با مور - سوره نمل: آیات 18 و - 19 و پرندگان اشاره شده است. حضرت سلیمان - ع - با آرامش کامل و اقتداری بینظیر بر تمام جهان و موجودات حاکم گشت. وقتی بهوسیله هدهد از سرزمین سبا و ملکه آن بلقیس باخبر میشود162 برای تعیین صدق و کذب سخنانش دست به کار شده و سپس نامهای به هدهد میدهد تا به ملکه سبا برساند. سپس بلقیس را ابتدا به پرستش خدای یکتا و سپس به سرزمین خود دعوت میکند. شکوه سلطنت سلیمان در هنگام ورود نمایندگان بلقیس به نزد سلیمان چنین تصویر میشود که وقتی فرستادگان با هدایا نزد سلیمان آمدند، با دیدن قصر باشکوه وی انگشت به دندان شدند و زمانی که هدایای ملکه را تقدیم کردند، سلیمان با نظر بیاعتنایی بر آنها نگریست و گفت: هدایا را به صاحبش برگردانید؛ زیرا پروردگار من آن قدر به من عطا فرموده است که بینیاز شدهام. برگردید که من با سپاهی به سراغ ایشان میآیم که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند. بدین ترتیب ملکه تصمیم گرفت تا تسلیم شده و خود به نزد سلیمان رود. سلیمان گفت: ای بزرگان کدامیک از شما میتواند تخت بلقیس را پیش از آن که ایشان نزد من آیند، برای من بیاورد؟ عفریتی از جن گفت: من آن را نزد تو میآورم، پیش از آن که از مجلس برخیزی که من نسبت به این کار توانا و امینم؛ امّا آصفبن برخیا - وزیر سلیمان - که علم کتاب در نزد او بود، گفت: من آن را پیش از آن که چشم بر هم زنی، نزد تو خواهم آورد. هنگامی که سلیمان تخت را نزد خود مستقر دید، گفت: این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را به جا میآورم یا کفران میکنم؟ - سوره نمل، آیات 18 تا - 40 و وَرِثَ سُلیمنُ156داودَB و قال یا ایﱠها الناسُ عُلﱠمنا منطق الطّیر و أوتینا من کلّ شیء انﱠ هذا لهَو الفضلُ المُبین، .16/27 و سلیمان که وارث ملک داود شد به مردم گفت: که ما را زبان مرغان آموختند و از هر گونه نعمت عطا کردند. این همان فضل و بخشش آشکار است - از خدای متعال - ولِسُلیمنَ الرّیحَB عاصِفهً تجری بأمرهِ الی الارضِ التی بارَکنا فیها. . . انبیاء 81/21؛ و باد تند را برای سلیمان کردیم که به امر او حرکت میکرد به سرزمینی که در او برکت قرار دادیم.
لیمنَ الرّیحَولِسُ غُدُوﱡها شهرٌ و رواحُها شهرٌ. . . 12/34؛ و باد را مسخر ساختیم تا صبحگاه یک ماه راه برد و عصر یک ماه. وَ مِن الشیطینB مَنْ یغوصُونَ لَهُ. . . 82/21؛ و نیز برخی از دیوان را مسخر سلیمان کردیم که برای او در دریا غواصی کنند. B159و ءاخرینَمُقرﱠنینَ فی الاصفادِ. . . 38/38؛ و بعض دیگر - از دیوان وحشی - را نزدیک به هم در زنجیر قرار دادیم. وَ مِنَ الجِنّ مَنB یَعمَلُ بینَ یدیهِ باذنِ ربﱠهِ وَ مَن یَزغ مِنهُم عَن اَمرِنا نُذِقه مِن عَذاب السﱠعیریَعْمَلونَ لَهُمایَشائُ مِن محاریبَ و َمثیلَ وَ جفَانٍ کَالجَوابِ وَ قُدورِ راسیاتٍ. . . 12/34 و 13؛ برای او چشمه مس جاری گرداندیم و برخی از دیوان به اذن پروردگار در حضورش به خدمت پرداختند و از آنها که سر از فرمان ما بپیچد عذاب آتش میچشانیم آن دیوان برای او هر چه خواست از کاخ و عمارت و نقش و تمثال و ظروف بزرگ مانند حوضهای منقوش و دیگهای بزرگ که بر زمین کار گذاشته بودند همه را میساختند. 161 ﱠ اغفِرلی وَهَبْ لیB مُلکاً لایَنبغی لِأحَدٍ من بَعدی انّکَ اَنتَ الوَهّابُ 35/38؛ عرض کرد بار الها مرا بیامرز و مرا سلطنتی عطا فرما که پس از من سزاوار  کسی نباشد که تو تنها بخشندهای. B162 سوره نمل آیات 19 به بعد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید