بخشی از مقاله

چکیده

خواجه عبداالله انصاری صوفی و عالم نامدار قرن پنجم هجری است. او یکی از بزرگترین مفسّرین، محدّثین و واعظین ایران به شمار میرود. علم خواجهعبداالله انصاری شمولیّت و گستردگی همه جانبه دارد چون او علاوه بر مفسّر و محدّث بودن یکی از ادیبان برجسته ادبیات ایران نیز محسوب میشود؛ چه در این راستا او را نخستین سجعپرداز ادبیات ایران نامیدهاند. مشی تصوف خواجه عبداالله جمع طریقت و شریعت بوده و به شاگردان و مریدان خود برای رعایت آداب شریعت مکرر سفارش می کرده است.

حزن و اندوه در مشرب او سخت موثر بوده و او را به گفتن و سرودن مناجاتهای پر سوز و گداز و شورانگیز بر میانگیخته است. خواجه عبداالله در تألیف آثار علمی و عرفانی پر کار بود و از خود تألیفاتی فراوان بر جای گذاشت. آثار وی بیشتر در تاریخ تصوف، تفسیر، حدیث، شرح مبانی و اصول تصوف و مناجات است. در این مقاله سعی شده است نخست زندگی و سپس آثار خواجه عبداالله انصاری تحلیل شود. تحلیل زندگی خواجه متکی بر نوع خاص ریاضت اوست و در تحلیل آثار نیز از تحلیل ادبی کمک گرفته شده است.

مقدمه خواجه عبداالله انصاری:

ابو اسماعیل عبداالله پسر ابو منصور محمد انصاری هروی در جمعه دوم شعبان 396 در هرات به دنیا آمد. دودمانش به ابو ایوب انصاری - وفات 52 ه.ق - ، صحابی معروف رسول اکرم - ص - میرسد. خواجه از همان کودکی طبعی روان و زبانی گویا داشت و شعر می سرود. ذهن وقّادش به او امکان بخشید تا در جوانی علاوه بر علوم ادبی و حفظ اشعار فراوان عربی به تحصیل در علوم دینی نیز بپردازد. در مدتی کوتاه، بر لغت، ادب، تاریخ، حدیث، فقه و تفسیر احاطه پیدا کرد. وی هم در علوم رسمی و دینی صاحب استادان معروفی بود و هم در طریقت.

تحلیل زندگی و آثار خواجه عبداالله

تحلیل زندگی

برای تحلیل زندگی خواجه عبداالله انصاری کافیست از برنامه ریاضت او اطلاعاتی بدست بیاوریم چون ریاضت او نوع برنامه زندگیاش است.

ریاضت:

»ریاضت عبارت است از تهذیب اخلاق نفیسه است و در لغت به معنی رام کردن ستور است. و بالجمله سالک باید در طلب مقصود از احتمال مشقات نفسانیه دریغ نیارد و نفس خود را از جهت حصول و حال مطلوب هر قدر تواند به زجر آورد و آنچه مؤافق با طبع است ترک کند و نفس را تمرین دهد بر تحمل کارهای مخالف آن. هجویری گوید: اما ریاضت و مجاهدت جمله خلاف کردن نفس است و تا کسی نفسش را ریاضت و مجاهدت ندهد وی را سود ندارد و هر چه نفس را گوشمال زیادت گردد سر او با حق راست گردد.« - سجادی، -241 :1350 - 240 پیر طریقت در صدمیدان میگوید: »ریاضت نرم کردن است و آن سه رکن است:

ریاضت افعال به حفظ و ریاضت اقوال به ضبط و ریاضت اخلاق به رفق. ریاضت افعال سه چیز است: اتباع علم و غذای حلال و دوام ورد و ریاضت اقوال سه چیز است: قرائت قرآن و مداومت عذر و نصیحت خلق و ریاضت اخلاق سه چیز است: فروتنی و جوانمردی و بردباری.« - انصاری، - 265 :1372 ریاضت در منازالالسائرین باب نهم از قسم اول یعنی بدایات است و در این باره چنین آمده است: »خدای بزرگ میفرماید: آنان که دهند، انچه دهند، در حالی که دلهایشان ترسان است.

ریاضت تمرین دادن نفس است بر پذیرش درستی خبرهای قرآن و روایات و سه درجه دارد:

درجه نخست: ریاضت عوام؛ یعنی تهذیب اخلاق با دستورات شرع، پالایش رفتار با اخلاق و ادای حقوق دیگران در معاملهها.

درجه دوم: ریاضت خواص؛ یعنی دل نسپردن به غیر خدا، توجه نکردن به مقامی که از آن عبور کرده و عمل کردن به مقتضای شریعت نه حال.

درجه سوم: ریاضت خواص خواص؛ یعنی در شهود حق کثرت را ندیدن، صعود بر بلندای مقام جمع = - مقامی که سالک همه چیز را در حق فانی؛ و او را بیخلق میبیند - ، اسما و صفات الهی را متعارض ندانستن، نیز مواهب الهی را بیعوض شمردن و در اعمال و عبادات خویش چشمداشت عوض و ثواب نداشتن.« - اوجبی، - 34 :1382 از آنجاییکه در مکتب خواجه عبداالله شریعت اصل اساسی به شمار میرود پس ریاضت نیز یکی از اصول مهم آن به شمار میرود. سالکی که ریاضت میکند از اعمالی چون شکم بارگی، شهوت جنسی، پرحرفی، بددهانی، خشم و کینه و حسد و دوستی دنیا، جاهپرستی و خودنمایی پرهیز میکند.

سالک باید سختیهای سیر و سلوک را تحمل کند و از خور و خواب خود بکاهد. همه رفتار و سخنانش را به حد ضرورت محدود کند و در چهارچوب شریعت اقدام کند. » برنامه شریعت نسبت به برنامه ریاضت در سیر و سلوک آسانتر است، بنابراین انسان باید با عمل به شریعت خود را برای اجرای برنامه ریاضت آماده کند. همچنین اساس تصوف بر سلوک استوار است و سلوک چیزی جز ریاضت نیست. ریاضت هم جز با اعمال و رفتار تحقق نمییابد.« - یثربی، 1389، - 82-83

ریاضت اقوال

خواجه عبداالله انصاری ریاضت اقوال را در سه گروه تقسیمبندی کرده است. خواندن قرآن، مداومت عذر وتوبه خواستن از حق تعالی ونصیحت خلق که همان امر به معروف ونهی از منکر میباشد. تمام عمر خواجه در قرائت و تفسیر قرآن گذشت. به عنوان نمونه او در فصل تابستان سال 437 هجری بار دیگر به تدریس تفسیر قرآن از ابتدای آن کرد. او قرآن را با شرح و توضیح کامل تفسیر مینمود و این کار او بیشتراز چهل سال طول کشید و پیش از آنکه به آخر برساند در گذشت. پس میتوان نتیجه گرفت که خواجه تا دم مرگ به خواندن و تفسیر قرآن پرداخته است.

خواجه در این باره چنین میگوید: » بامداد پگاه به مقری شدمی بقرآن خواندن، چون باز آمدی به درس مشغول شدمی شش روی ورق بنوشتمی و از بر کردمی، چون از درس فارغ گشتمی چاشتگاه به ادیب شدمی و همه روز بنوشتمی. روزگار خود را بخش کرده بودم چنانکه مرا هیچ فراغتی نبودی و از روزگار من هیچ بسر نیامدی بلکه هنوز دربایستی و بیشتر روز بودی که تا پس نماز خفتن بر نهار بودمی! به شب در چراغ حدیث مینوشتمی و فراغت نان خوردن نبودی، مادر من نان پاره لقمه کردی و در دهان مینهادی در میان نوشتن.« - جامی، - 338 : 1386 با اندک تأملی در مناجاتهای خواجه مداومت او بر عذرخواهی از خداوند و توبه او به وضوح آشکار میشود.

اما سومین قسم از ریاضت اقوال به نصیحت خلق اختصاص دارد. همانگونه که اطلاع داریم خواجه عبداالله بر مذهب حنبلی است و در مذهب حنبلی امر به معروف ونهی از منکر یکی از اساسیترین امور شریعت میباشد. خواجه نیز در طول عمر خود به این امر مداومت کرده است و چندین رساله درباره پند و اندرز دادن به مردم و سالکان خود نوشته است. رساله و من مقاله فی الموعظه، رساله واردات، رساله کلمات، رساله پرده حجاب حقیقت ایمان، رساله778 ه.ق و رساله من مناجاته و فوایده قدس سره از جمله آثاری است که خواجه در آنها به موعظه مردم و شاگردان خود پرداخته است. خواجه درباره تمامی امور شریعت و بعظاً طریقت به مردم پند داده است. شاید در ادبیات عرفانی کسی در نوشتن و گفتن مواعظ و اندرز به پای خواجه عبداالله نرسد و میتوان به جرأت ادعا کرد که او در این امر سرآمد است.

ریاضت افعال

قسم اول در ریاضت افعال پیروی کردن از علم و یادگیری آن است. خواجه عبداالله در طول هشتادوپنج سال زندگی خود شاید تنها روزهایی که کودک خردسال دو سه ساله بود، به خواندن علم مشغول نبوده است ولی از چهار سالگی که وارد مکتب و خانقاه شد تا زمان مرگش به تعلیم و تعلم علم پرداخت. به گونهای که او یکی از محدثین و مفسرین شاعران و نویسندگان به نام و صاحب سبک کشور ایران به شمار میرود. خواجه در نصایح و مواعظ خود به سالکان در یادگیری علم هشدار میدهد و آنها را به طلب علم گرچه در دورترین نقطه باشد دعوت میکند. چون علم برای او مایه سروری و بزرگی است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید