بخشی از مقاله
چکیده
سنایی را - در حدیقه - گاه ناتوان از درک حقایق عرفانی، گاه عارف کامل و گاه متشرعی اخلاقگرا دانستهاند. برای رد یا اثبات هرکدام از این آرا، راهی جز بررسی زبانِ سنایی در حدیقه نیست. در این جستار، اهمّ موضوعات عرفانی و نیز شیوه نگرش سنایی به این موضوعات و چگونگی بیان آنها بررسی شده و این نتایج بهدستآمده است: سنایی در حدیقه، درباب - تقریبا - تمام موضوعات مهم عرفانی سخن گفته است؛ اما کلامش در قریببهاتفاق موارد، تعلیمی - امر و نهیای - است نه واجد شور و شهود و وجد.
زبان سنایی در این منظومه، در وهله نخست در سطح استنادی - نقلی - ؛ در وهله دوم در سطح محاکاتی و در وهله سوم در سطح تناقضی است. نمونه فراوانی از سطح استدلالی - عقلی - در حدیقه یافت نشد. این یافتهها احتمالا به این معنی است که سنایی، عرفان را به درس آموخته است و نه از طریق کشف و شهودهای عارفانه. شرح زندگی سنایی در تذکرهها و کتابهای تاریخ ادبیات و نیز تلفیق هجو و مدح با موضوعات عرفانی در حدیقه، به نوعی این نکته را تایید مینماید. از این رو می توان گفت حدیقه، کتابی برای آموزش شریعت و طریقت است نه کتابی عرفانی.
کلیدواژهها: سنایی، حدیقهالحقیقه، پارادایمهای زبان عرفانی، سطح استنادی، سطح محاکاتی، سطح تناقضی، سطح استدلالی.
.1بیان مسئله:
فارغ از اینکه عرفان را فقط یک هیجان عاطفی و روحی بدانیم یا تجربهای که نتیجه معرفت شهودی است، برای بررسی ماحصل و نمودخارجیِ آن که همان » بیان عرفانیاست،« ناگزیر از واکاویِ موضوعات و زبانِ این تجربهها هستیم. به بیان دیگر برای آشنایی با »احوال« عرفا، باید با »اقوال« آنان آشنا بود. »زبان عرفانی« در این تعبیر، زبانی است که عرفا –با هر رویکرد و خاستگاهی- برای بیان تجربیات یا کشف و شهودهای عام و خاص خود از آن بهره میگیرند. چنین زبانی، بیشک پارادایمهای مخصوص به خود دارد که گذشته از همپوشانیهای ناگزیر - به دلیل بهکارگیریِ واژگان محدود - ، آن را از سایر زبانها - زبان غنایی، زبان حماسی، زبان تعلیمی و... - متمایز و ممتاز میسازد.
البته هرگاه عرفا به تعلیم مریدان خود پرداختهاند و یا از مبارزه با نفس اماره و طی طریقت برای رسیدن به حقیقت سخن گفتهاند و یا از حضرت حق به عنوان معشوق ابدی و ازلی یادکردهاند، پارادایمهای زبان تعلیمی ، حماسی و غنایی نیز در زبان آنان راه یافته است. مشایخ صوفیه عموما اهل زهد و تقوا بودهاند و میخواستند در وهله اول، پیروان خود و در وهله دوم عموم مردم را با پند و موعظه و حکمت هدایت کنند. این مربیان و معلمان اخلاقی برای بیان تعالیم خود ناگزیر بودند از الفاظ و تعابیر خاصی استفاده کنند و تنها وقتی به شعر روی آوردند، اشعار ایشان با الفاظی که در آنها بهکار برده میشد، با اشعار شعرای دیگر – بخصوص اشعاری که درباره عشق و عاشقی و عیش و طلب و بادهگساری سروده شده بود- فرق نداشت. البته اشعار صوفیه منحصر به این قبیل اشعار تعلیمی و اخلاقی نبود و درواقع، اشعار تعلیمی و اخلاقی به صوفیه اختصاص نداشت. - پورجوادی، - 20 :1387
درهرحال، زبان عرفان در کلیت خود، نشانهها و مشخصاتی داشته است که- فارغ از شرایط زمانی و مکان جغرافیایی زندگیِ عارف-کم و بیش در آثارِ باقی مانده از عرفا به چشم خوردمی . به بیان دیگر، با بازیابی این اِلمِانها در یک متن میتوان دیدگاه و کیفیت نگاه عرفانیِ پدیدآورنده آن اثر را تا حدی بازشناخت؛ زیرا زبان هر عارف، دریچهای به جهان تفکر او و بازتاب تجربیات روحی و شهودات عرفانی اوست. درباره سنایی غزنوی و عرفانِ وی، اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد. سنایی را گاه ناتوان از درک حقایق عرفانی، گاه عارف کامل و گاه متشرعی اخلاقگرا دانسته اند:
او ]سنایی[ در گسترش حقایق و تفصیل اندیشههای صوفیانه چندان توانا نیست و درحدود معلومات آموخته از دیگران محدود و زندانی است و بویژه باب آخر از کتاب حدیقه و هجوهای زشت و ناپسند ، از قیمت اخلاقی بلکه عرفانی او میکاهد و نشان میدهد که تحول فکری او تمام و کامل نبوده است. - فروزانفر، - 254 :1380 در حالیکه درباره سنایی نظر دیگری نیز وجود دارد: چیزی که در طول تاریخ شعر فارسی، همواره موجب بزرگداشت خاطره سنایی و شعر اوست، آن ترکیبی است که وی از »عرفان« و زبان» منسجمِ« خویش بهوجودآورده است و گاه این معانی را چنان ذوب کرده و در قالب بیان خویش ریخته که تا زبان فارسی وجود دارد، هیچکس را توانایی آن نخواهد بود که اینگونه اندیشهها را به لفظی و عبارتی خوشتر از سنایی ادا کند. - شفیعی کدکنی، - 42 :1372و یا:
}سنایی{ نخستین بار به صورت جدی مطالب عرفانی را در شعر وارد کرد اما عرفان او بیشتر نزدیک به شرع و اخلاق است ... طریقه عرفانی او در حقیقت شرع و پند و موعظه است. - شمیسا، - 114: 1375 هرچند سه ساحت متفاوت وجودی در اشعار سنایی قابل بررسی است: سناییِ مداح هجاگوی، سناییِ واعظ و ناقد، و سناییِ قلندر و عاشق. - نگ.شفیعی کدکنی، - 25: 1372 درهر حال جای شبهه نیست که سنایی در شعرهای خود رویکرد عرفانی نیز داشته است. برخی از صاحبان تراجم، سنایی را شاگرد و پیرو شیخ ابویوسف یعقوب همدانی دانستهاند. دولتشاه گفته است: »چون از غزنین به خراسان آمد، دست ارادت در دامن تربیت شیخالمشایخ ابویوسف همدانی قدس سره زد و در خلوت نشست و عزلت اختیار کرد.« ابویوسف همدانی از کبار مشایخ تصوف است که مدتها در خراسان سکونت و در آن دیار اهمیت و شهرت داشت. نشست او بیشتر به مرو و هرات بود و گویا سنایی همانجاها به خدمت او رسیده و از برکات انفاس او برخوردار شده باشد. ابویوسف شاگرد ابوعلی فارمدی، استاد بزرگ تصوف بوده و چندتن از بزرگان تصوف نزد او شاگردی کردهاند. - صفا،1387، ج - 556 :2
ظاهرا منظومه سیرالعباد الی المعاد، حاصل همین ایام است که از رساله حیبنیقظان ابنسینا الگو گرفته است؛ اما حدیقه که سالها بعد و در ایام اقامت سنایی در خراسان سروده شده، فیالواقع از احیاءالعلوم غزالی الگوبرداری شده است. در این کتاب، زهد و وعظ و مدح و هجو و انتقاد اجتماعی و اصول شرع همه با هم درآمیخته است. - نگ.حسینی، :1382 هشت - علیرغم این بسیاری از بزرگان، حدیقه را کتابی عرفانی مینامند و برخی دیگر، آن را کتابی تعلیمی در زمینه اصول شریعت. برای اثبات درستی یا نادرستی این آرا، به نظر رسدمی در وهله نخست باید اجزا و اِلِمانهای زبان عرفانی تا حد ممکن، فهرست و از لابهلای ابیات حدیقه استخراج گردد تا روشن شود در این متن، هرکدام از این عناصر، چگونه و با چه کیفیتی موجود است. با این روش میتوان دریافت که آیا سنایی در حدیقه، عارف است یا خیر؟ و آیا حدیقه، در کلیت خود میتواند متنی کاملا عرفانی محسوب شود یا فقط متنی متشرع و تعلیمی است که از برخی ویژگیهای زبان عرفانی نیز سود جسته است.
.2پارادایمهای زبان عرفانی:
پارادایم در معنای عام، یک چارچوب فکری است و اصطلاحی است که در فلسفه به کار گرفته میشود و مقصود از آن، اصولی است که بر بینش ما نسبت به رویدادهای کلی جهانِ حاکم تاثیر میگذارد؛ ولی در معنای خاص، هر پارادایم، محدودهای از عالم هستی و قواعد آن را بر روی ما میگشاید و پیشفرضها و برداشتهای ما نسبت به موضوعها را تعیین میکند. - مورن، - 16 :1388 با دقت در متون عرفانی، درمییابیم که برخورد عرفا با موضوعات عرفانی، یا تبیینی است و یاتاویلی. در بُعد تبیینی، عارف تلاش میکند تجربه عرفانی خود را تبیین نماید؛ اما در بُعد تاویلی، هر متنی - از احوال و اقوال اولیا و انبیا گرفته تا گفتار و کردار مردمان عوام تا حروف الفبا و حتی صدای حیوانات و پرندگان و... - در گستره وسیعی از تداعیهای جدید - برپایه تجربیات عرفانی - ، به پهنه معانی یا مفاهیم جدیدی دست مییازد..
به عبارت دیگر، در بُعد نخست، عارف از فرامتن - تجربه عرفانی - به متن، و در بُعد دوم، از متن به فرامتن میرسد. - نگ.فولادی، 131 :1389 و - 132 به زبان دیگر، عرفا در مواجهه با موضوع معرفت، یا به طور ارادی و به قصد »تحقیق و شناخت« عمل میکنند و یا بهطور غیر ارادی و ناگهانی و» ضمن تجربههای باطنی.« هرکدام از این دونوع برخورد، خواهناخواه طیفی از کلمات خاص خود را دربرمیگیرد - یا حتی میآفریند - که فقط با مؤانست طولانی با سخنان هرعارف میتوان با آنها آشنا شد و منظومه کیهانی این طیف کلمات و مدارهای چرخش و بهکاررفتن هریک را از دیگری تشخیص داد؛ زیرا این تجربیات و کشف و شهودات به حدی شگفت و ژرف است که کلام عادی از عهده بیان آن برنمیآید و ناگزیر، عارف معانی بسیاری را بر دوش نحیف کلمات بار میکند. - نگ. پورنامداریان، 59 :1389 تا - 69 این موضوع سبب میشود که واژگان در زبان عرفان از تناظر یک به یک میان دال و مدلول خارج شوند و هر کلمه، انتقال طیفی از مفاهیم انتزاعی را بردوش گیرد که مخاطب ناآشنا و نامأنوس، چیز زیادی از آن درنمییابد.
درهرحال، عارف برای اینکه بتواند گوشهای از دیدهها و دریافتهای خود را بر محمل کلمات بنشاند، ناگزیر میشود از تمام ظرفیتهای زبان که قدرت تاثیر و کیفیت القایی آن را افزایش میدهد بهره گیرد؛ به این سبب در زبان عرفا بسامد تمثیل و تشبیه و رمز و حکایت و روایت و... بهمراتب بالاست. گاهی نیز عارف تلاش میکند مکاشفات و شهودات روحی خود را در همان حالات بیهوشی بیان کند و یا وقتی به خویش بازمیآید میکوشد آن دیدهها و دریافتهها را همانگونه در قالب بیان درآورد و بازآفریند که تبدیل به آیینهای از حالات روحی و باطنی وی باشد و با نگاه به آن، تصویر منِ» خود« را در آن ببیند. - نگ. پورنامداریان، 59 :1389 تا 69 و فولادی، 159 : 1389 و - 160 برخورد تاویلی با دریافتهای معرفتی، از جهت ِ ساخت، در رده جانشینسازیِ معنایی میگنجد؛ یعنی معنای معمول به کناری میرود تا به جای آن، معنایی دیگر متناسب با تجربه عرفانیِ عارف بنشیند: