بخشی از مقاله
چکیده
تأویل در یونان باستان و متون مقدس قبل از اسلام نیز سابقه دارد و با ظهور و بروز اختلافات عقیدتی در صدر اسلام و ارجاع این عقاید اختلافی توسط هر یک از فرقهها و گروهها به قرآن کریم، باعث کاربری بیش از حد توجیه و تأویل در میان اندیشمندان اسلامی شد. از دگر سو گرایشها و رویکردهای مختلف مفسران قرآن کریم باعث شد تا هر یک بر اساس تخصص و گرایش فکری خود قرآن را تفسیر کند که از همینرو تفاسیر مختلف فقهی، کلامی، ادبی، عرفانی و... پدید آمد. باطنی-گرایان و کسانی که معتقد بودند راه رسیدن به سعادت، بکارگیری تأویل است چرا که کلام خدا رمزگونه و تمثیلی است، تفاسیری با نگاه درونی و باطنی ارائه دادند. تأویل از امور عینی است و فراتر از آن است که قالب های الفاظ، آن را فرا گیرد. بلکه این الفاظ، همانند مثلهایی هستند که با آوردن آنها، انسان به معنای مورد نظر نزدیک میشود. قرآن در تمام موارد استعمال لفظ تأویل، همان واقعیت عینی خارجی را در نظر گرفته است. بر همین اساس در این مقاله تلاش شده است تا تأویلات عرفانی مولوی در کتاب»فیه ما فیه« را مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم.
واژههای کلیدی: تأویل، مولوی، فیه ما فیه، تفسیر عرفانی، تأویل قرآن.
مقدمه
واژه»تأویل« اصطلاحی است که سابقهای بسیار طولانی دارد و ریشه در کتابهای آسمانی و مقدس قبل از اسلام همانند تورات و انجیل دارد؛ بلکه سابقه این واژه به مکاتب و مشربهای فلسفی و بشری قبل از میلاد نیز میرسد.1 کاربرد و ورود این اصطلاح در اندیشه اسلامی، پس از آن شکل گرفت که اختلافات عقیدتی در جریان امامت و ولایت و سایر عقاید در صدر اسلام باعث شد، فرقه-های مختلفی تشکیل شود و چون همه یک منبع واحد - قرآن کریم - را داشتند فقط به آن تمسک میکردند و هر جا ظاهر قرآن را مستمسک خوبی نمیدیدند، به توجیه و تأویل میپرداختند.
شیعه و پیروان راستین ائمه - علیهم السلام - نیز معتقدند چون قرآن دارای باطنهای زیادی است و این همه قرآن دارای تأویل است و تأویل آن هم تنها توسط فکر و بیان و با لفظ و معنی قابل درک نیست، تنها پیامبران و پاکان و اولیاء خداوند هستند که میتوانند از راه مشاهده به آن دست پیدا کنند. در حدیثی جابر بن یزید جعفی می گوید: از تفسیر آیهای از حضرت سوال کردم، جوابی فرمودند، دوباره در مورد همان آیه از حضرت سوال نمودم و این بار امام چیز دیگری فرمود، علت را پرسیدم، آن حضرت فرمودجی:»َابِرُإِنﱠ: لِلْقُرْآنِبَطْناًلِلْبو]َطْنِبَطْناً[ولظَهْرٌهُلِلظﱠهْرِوَظَهْرٌ... - « حر عاملی، وسائل، ج 27 ،ص - 193 ای جابر! به راستی قرآن دارای باطنی است و برای باطن آن نیز باطنی و دارای ظاهری و برای ظاهر آن نیز ظاهری است.
با توجه به همین عقیده که قرآن کریم دارای بطون متعددی است، تأویل قرآن اختصاص به زمان واحد و روزگار خاصی ندارد بلکه تأویل قرآن یک راهبرد کلان و ویژهای است که در همه زمانها جاری است چنان که امام صادق - ع - فرمود: قرآن زندهای است که نمیمیرد و مثل شب و روز و خورشید و ماه که در جریاناند جاری است. - 2مجلسی، 1983، ج35، ص - 403 و قرآن نیز در هر عصر و زمانی، آن را تأویلی است که در همان لحظه جریان مییابد و همین نیز سبب میشود تا معانی قرآن دائماً در حال تجدید باشد و این هماهنگی و سنخیت خوبی دارد با مبانی معرفتی قرآنی و روایی که، اسلام را دین کامل و آخرین ادیان میداند و داعیهدار رفع نیازهای بشری در آیندهای هر چند در دور دست و طولانی است.
مطلب دیگری که در کاربرد و ورود اصطلاح»تأویل« به اندیشه اسلامی، بیتاثیر نبوده است، مواجهه مفسران، با تخصص و گرایش-های متفاوت با قرآن کریم بوده است. هر یک از مفسران چه در عهد رسالت و چه در عهد امامت ائمه و پس از آن از جنبه و زاویه-ایی، آیات قرآنی را مورد بررسی قرار میدادند؛ ابوحیان توحیدی و ابن عطیه که در علم ادبیات عرب تخصص دارند قرآن را با رویکرد ادبی و نحوی تفسیر میکند و تفسیر البحر المحیط و تفسیر المحرر الوجیز را نگارش میکنند.3 جصاص و قرطبی و قطب الدین راوندی که در علم فقه تخصص دارند و در شمار فقها قرار دارند تفاسیری با نگرش فقهی مینویسند. ثعلبی و خازن تفاسیری ارائه میکنند که رنگ و بوی تاریخی و قصصگونه دارد. فخر رازی و قاضی عبدالجبار و جبایی با نگاه کلامی تفاسیر خود را ارائه میکنند.
1 .یونان باستان، مکتب رواقیان، حکمت فیثاغورث و یمبلیخوس.
وَ إِنﱠهُ2.امامیَجْرِیصادق»علهکَمَاالسلام«یَجْرِیمیفرمایند:الْقُرإِنَ»اللﱠیْآنَلُحَیٌوَلَمْیَمُتْالنﱠهَارُ وَ کَمَا یَجْرِی الشﱠمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ یَجْرِی عَلَی نَا کَمَا یَجْرِی عَلَی أَوﱠلِنَا« قرآن زنده ای است که نمی میرد و مثل شب و روز و خورشید و ماه که در جریان اند جاری است و همانطور که در بین اولِ ما جاری بود در بین آخر ما نیز جاری است.
3 .از همین تفاسیر هستند: الکشاف زمخشری؛ جوامع الجامع طبرسی؛ انوارالتنزیل و اسرارالتأویل بیضاوی.