بخشی از مقاله
چکیده
تفاوت در زبان، قومیت و بسیاری خصوصیات دیگر میتواند به عنوان منابع تعارض بالقوه ظهور کند و در صورت نبود درک صحیح از این خصوصیات، توسعه روابط کاری مناسب با مشکل مواجه میشود. این دشواریهای ادارکی سبب ارائه مفهومی نوین در مباحث شناختی شده است که با نام هوش فرهنگی شناخته میشود. هدف از پژوهش حاضر استخراج مؤلفههای هوش فرهنگی از محتوای برنامه های رادیو در حوزه ورزش ایران به روش کمی - کیفی و متکی بر تحلیل محتوا است.
در این پژوهش جامعه آماری شامل کلیه برنامه های رادیو ورزش در خصوص تبادل بین فرهنگی است که توسط رادیو در شش ماه دوم سال 1392 پخش شده و به موضوعهای ورزشی پرداختهاند. در تمامی این بخشهای پخش شده، میزان توجه به بعد رفتاری بیش از ابعاد دیگر به چشم میخورد و مؤلفههای انگیزشی و شناختی به ترتیب در رتبه دوم و سوم قرار دارند و در این میان کمترین فراوانی مربوط به بعد فراشناختی میباشد.
مقدمه
در گذشته عامل موفقیت در سطوح مختلف کاری برخورداری نسبی از هوش شناختی1 و چنانچه بعد از آن مطرح شد، داشتن قابلیت هوش اجتماعی و هیجانی بود. اما با وجود ناهمگونیهای نیروی کار که دستاورد تعاملات و تبادلات جهانی است نمیتوان تنها با هوشمندی شناختی و هیجانی به توفیق جهانی دست یافت. با توجه به شرایط متغیر شغلی، انسان امروز به صورت اجتنابناپذیری با افراد دارای پیشینه فرهنگی متفاوت، در کنش متقابل قرار میگیرد و همچنین تفاوت در زبان، قومیت، سیاستها و بسیاری خصوصیات دیگر می تواند به عنوان منابع تعارض بالقوه ظهور کند و در صورت نبود درک صحیح، توسعه روابط کاری مناسب را با مشکل مواجه میسازد.
این دشواریهای ادارکی سبب ارائه مفهومی نوین در مباحث شناختی شده است که با نام هوش فرهنگی2 شناخته میشود. لذا برای تعامل با افراد، سطح بالایی از درک و سازگاری، توانایی تطبیق مستمر و توانایی اداره ارتباطات بین فرهنگی امری ضروری و غیرقابل اجتناب می باشد - حمیدی، . - 1392 مفهوم هوش فرهنگی به عنوان نوع خاصی از هوش برای اولین بار توسط ارلی و آنگ3 در سال 2003 مطرح شده و انتشار گردید. این دو پژوهشگر هوش فرهنگی را این گونه تعریف کردند:
توانایی یک فرد در راستای سازگاری موفقیت آمیز با محیطهای فرهنگی جدید کهمعمولاً با بافت فرهنگی خود فرد متفاوت است. ارلی و انگ فردی را دارای هوش فرهنگی بالا میدانند که بتواند به شیوه مؤثری در یک زمینه فرهنگی نوین و متفاوت با زمینه فرهنگی رشد یافته در آن خود را سازگار کند بدون آنکه هویت فرهنگی خود را کنار بگذارد.
ارلی و انگ - 2003 - و همچنین انگ، ون داین و که2004 - 4، - 2006 هوش فرهنگی را شامل چهار مؤلفه به صورت زیر مطرح می کنند.
1. مؤلفه فراشناختی هوش فرهنگی: روشی است که یک فرد تجارب بین فرهنگی را از آن طریق استدلال میکند. این عنصر هوش فرهنگی، فرآیندی را مورد توجه قرار میدهد که افراد برای بدست آوردن و فهم دانش فرهنگی بکار میگیرند. یک مثال برای این مورد وقتی است که فرد مفاهیم و تصاویر ذهنی خویش را براساس یک تجربه واقعی که با انتظاراتش هماهنگ نبوده، تعدیل میکند.
2. مؤلفه شناختی هوش فرهنگی: شناخت یک فرد از شباهتها و تفاوتهای میان فرهنگها است و دانش عمومی در مورد فرهنگها را انعکاس میدهد. این دانش میتواند اطلاعاتی در مورد اعتقادات و باورهای مذهبی و معنوی افراد، ارزشها و باورهای ایشان در مورد کار، زمان، ارتباطات خانوادگی، آداب و رسوم، زبان و غیره باشد.
3. مؤلفه انگیزشی هوش فرهنگی: اطمینان و اعتماد فرد به اینکه قادر است خود را با فرهنگ جدید تطبیق دهد. مؤلفه انگیزشی هوش فرهنگی، حجم و جهت انرژی افراد برای تعامل مؤثر در فرهنگ جدید را نشان میدهد. بعد انگیزشی هوش فرهنگی شامل سطحی است که در آن افراد در مورد تواناییهای خود در تعاملات میان فرهنگی اطمینان و اعتماد دارند و میزان گشودگی برای تجربه تعامل با مردم سایر فرهنگها و میزان رضایتی که از آن تعاملات در خود می یابند، می باشد.
4. مؤلفه رفتاری: قابلیت فرد برای نمایش اعمال کلامی و غیرکلامی مناسب درتعامل با افرادی از فرهنگهای مختلف را نشان میدهد
این عنصر هوش فرهنگی بر این امر تمرکز میکند که افراد در شرایطی که در فرهنگ جدید قرار میگیرند چگونه عمل میکنند - اعمال آشکار فرد - و هوش فرهنگی رفتاری، به توانایی فرد برای انجام واکنش مناسب اشاره دارد.
نتایج پژوهشها نشان می دهد، شناخت، استفاده و کاربرد از قابلیتهای هوش فرهنگی در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکایی رو به رشد است، در حالیکه سهم کشور ما در این رابطه بسیار ناچیز است. متأسفانه در کشور ما، جامعه ورزشی به تفاوتهای فرهنگی به عنوان منبع و عامل مؤثر در ایجاد برتری رقابتی بهای چندانی نمیدهند، غافل از اینکه نبود آشنایی با کلیات فرهنگهای گوناگون، عدم شناخت و بی توجهی به مقوله هوش فرهنگی و مؤلفههای آن می تواند یکی از عوامل مؤثر در عدم موفقیت ورزشکاران ما باشد. لذا مدیران ورزشی، ورزشکاران و تمام افرادی که در این حوزه فعالیت دارند با دارا بودن میزان مناسبی از این ابعاد می توانند در محیط و موقعیتهای مختلف فرهنگی به خوبی ایفای نقش نمایند.
در این میان رسانه های صوتی نقش مهمی در روشن کردن و هدایت افکار عمومی عهدهدار هستند. آنها میتوانند با اخبار و تحلیل خود در تصمیمگیریهای مسئولان مؤثر واقع شوند بعضاً با این نقدها و گزارشها، شخصیت افراد، تیمها، گروهها و در نهایت کل جامعه را تغییر داده و تأثیر مؤلفههای هوش فرهنگی را به منظور پیشرفت عملکرد ورزشی به صورت روشنتری بیان نمایند. چه بسا مراکز و سازمانهای ورزشی تحت تأثیر این فعالیتهای رسانه ای با نگاهی وسیع و کارشناسانه فعالیت نموده و این انتقادها و گزارش ها را راهگشای مسائل خود قرار میدهند.
لذا، رسانههای ورزشی رسالت خطیری در جهت سازندگی جامعه ورزشی کشور و ترقی ورزش بر مبنای فرهنگ اصیل دارند. هدف این پژوهش استخراج مؤلفههای هوش فرهنگی از جمله ابعاد شناختی، فراشناختی، انگیزشی، و رفتاری هوش فرهنگی از محتوای برنامه های رادیو در حوزه ورزش ایران میباشد. استخراج میزان این ابعاد میتواند کمکی در جهت افزایش سطح هوش فرهنگی در میان ورزشکاران عزیز کشورمان ایران باشد. فرهنگ یکی از مهمترین عوامل بیرونی است که بر تمایل افراد به نوآوری در زمینه فناوری اطلاعات اثر میگذارد.
فرهنگ به مثابه نرمافزاری ذهنی، شناخت و شخصیت فرد را شکل میدهد و او را برای بروز صفات انعطاف پذیری مانند نوآوری آماده میکند. در واقع بعضی از فرهنگها موجب بازداری یا تسهیل نوآوری میشوند
وقتی در محاوره روزمره از واژه فرهنگ استفاده میکنیم، غالباً آن را با کارهای فکری و ذهنی متعالی یعنی هنر، ادبیات، موسیقی و نقاشی معادل میگیریم. وقتی دانشمندان این واژه را به کار میبرند باز هم چنین فعالیتهایی را در بر میگیرد، اما معناهای بیشتری نیز دارد. فرهنگ به معنای روشهای زندگی اعضای یک جامعه، یا گروههای یک جامعه است
در محیط های کاری متنوع قرن حاضر، لازم است استرسهای ناشی از شوک فرهنگی و اختلالات و پیامدهای ناشی از تعارضات فرهنگی به نحو مطلوب اداره شود. برخی از جنبههای فرهنگ را به راحتی میتوان دید که عوامل آشکاری مثل هنر، موسیقی و سبک رفتاری از این جملهاند. اما بیشتر بخشهای چالش برانگیز فرهنگ مانند عقاید، ارزشها، انتظارات، نگرشها و مفروضات عناصری هستند که دیده نمیشوند اما بر رفتار افراد مؤثرند و گاهی موجب تعارضات و تناقضات کاری میگردند. برای این منظور به سازگاری و تعدیل مؤثر فرهنگها نیاز است. یکی از عواملی که بسیار مورد توجه قرار گرفته است و به عنوان عامل تعدیل کننده لقب گرفته است، هوش فرهنگی میباشد. مفهوم هوش فرهنگی که به معنای قابلیت یادگیری الگوهای جدید در تعاملات فرهنگی و ارائه پاسخهای رفتاری صحیح به این الگوها تعریف شده است
در پژوهشها به عنوان ابزاری برای مواجه شدن با فرهنگهای متنوع در نظر گرفته میشود. - کیسبن و ورمولن3، 2003، به نقل از رحیم نیا، - 1388 معتقد بودند در مواجهه با موقعیتهای جدید، فرد باید با توجه به اطلاعات موجود، یک چهارچوب شناختی مشترک تدوین کند حتی اگر این چهار چوب درک کافی از رفتارها و هنجارهای محلی را نداشته باشد. تدوین چنین چهارچوبی تنها از عهده کسانی بر میآید که از هوش فرهنگی بالایی برخوردار باشند.
بطور کلی هوش عاطفی بر خلاف هوش منطقی قابل یاد گیری است. اگر انسانها درباره احساسات و تجارب خود با هم بحث و گفتگو کنند، این امر به نوعی موجب یادگیری عاطفی آنها خواهد شد. نتیجه این نوع یاد گیری در تعامل با افراد و فعالیتهای گروهی نمایان خواهد شد. هوش فرهنگی در راستای هوش عاطفی واجتماعی است. هوش عاطفی فرض میکند که افراد با فرهنگ خود آشنا هستند، بنابراین برای تعامل با دیگران از روشهای فرهنگی خود استفاده می کند. هوش فرهنگی جایی خودش را نشان میدهد که هوش عاطفی ناتوان است. یعنی در جایی که با افرادی از فرهنگهای مختلف یا با افرادی از محیطهای ناآشنا سروکار داریم
براساس تعریف ارلی و آنگ، هوش فرهنگی متفاوت از هوش اجتماعی و عاطفی است. افراد زیادی با داشتن هوش و مهارتهای اجتماعی مناسب در تعاملات بینالمللی شکست میخورند که علت آن پایین بودن هوش فرهنگی است