بخشی از مقاله

چکیده

باباطاهر عریان دوبیتیسراي و فهلويگوي شیرینسخن دورهي پاگرفتن و شیوع اندیشه عشق عارفانه و صوفیانه در دوره سلجوقیه است. لذا تحلیل دوبیتیهاي او براي تشخیص این که آیا با عاشقپیشهاي دلسوخته سر و کار داریم یا با عارف مسلکی وارسته، همواره مدّ نظر بوده و مقالات بسیاري در باب یافتن رد پاهایی از درونمایههاي تفکر وحدت وجود، رضا، جبر و اختیار، شهود و تجلی و ... در سخن باباطاهر، به رشته تحریر درآمده است.

با خواندن دوبیتیهاي باباطاهر بسامد بالاي واژه »مرگ« ، خواننده را به تفکر وامیدارد که آیا وي نیز چون مولانا داراي دیدگاهی مرگاندیشانه با مفهوم عارفانه تولدي تعالی دهنده است یا تنها ترس از مرگ یا حتی قیامت او را وادار به تفکر و سخن گفتن از آن نموده است. در این پژوهش پس از ذکر انواع مرگاندیشی و ارائه دیدگاه هاي متفاوت و برجسته در باب آن؛ براي یافتن پاسخ این پرسش به واکاوي دوبیتیهاي باباطاهر عریان، استخراج و دستهبندي مفهومی مرگهاي ذکر شده توسط وي پرداخته شده است تا با توجه به نوع مرگ غالب در کلام باباطاهر استنتاجی مقنع ارائه گردد.

مقدمه

در ناخودآگاه بشر چهار دغدغه اصلی در زندگی را برشمردهاند که عبارتند از: مرگ، تنهایی، پوچی و فقدان آزادي که در ترتیب و اولویت آنها اختلاف نظر وجود دارد و این تفاوت رأي میتواند ناشی از تفاوت شخصیت و منش افراد باشد. از آنجا که مرگ یکی از این دغدغههاست و مرگاندیشی تأثیر خاصی بر نحوه تفکر، جهانبینی و هدفبخشی یا حتی احساس پوچی افراد میگذارد و از آنجا که بر طبق دیدگاه و فلسفه اگزیس تانسیا لیسمی یا وجودي، معنا و مفهوم زندگی را در نظر فرد دستخوش دگرگونی مینماید، این مسأله از جنبههاي مختلفی چون مذهبی، روانشناسی، جامعهشناسی و ... مورد واکاوي و تحلیل قرار گرفته و نظریات گوناگون و گاه متناقضی در باب آن ارائه گردیده است.

این نظریات توسط پژوهشگران روانشناس یا فیلسوفی چون سارتر، هایدگر، فروید، ویتگنشتاین، بینزونگر، مِی، یالوم و ... ارائه گردیده که از مناظر متفاوتی به علل و نتایج مسأله مرگاندیشی از: ترسِ از مرگ و تمایل به جاودانگی - افزایش طولی زندگی - یا نقطه مقابل آن فشارهاي عاطفی و غرایز سرکوب شده، مشکلات اقتصادي- اجتماعی و در نهایت تولد بیانگیزگی و خلاصی ارادي از زندگی دشوار - کاهش طولی زندگی - گرفته تا هدفدهی و پربار نمودن زندگی - افزایش عرضی زندگی - نگریستهاند. در هر صورت؛ این محققان و نظریهپردازان بر این امر اتفاق نظر دارند که باور به غایتمندي یا عدم غایتمندي آفرینش و دگرگونی در تفکر ناشی از مرگاندیشی، قادر است موجب تعهد، تعالی روحی و تلاش برايُپربارگردیدن زندگی و یا سبب ایجاد یأس، معضلات روحی و احساس بیمعنایی زندگی در افراد گردد.

از ارائه نظریات و کاوشهاي علمی از جانب فلاسفه، روانشناسان و بعضاً روانپزشکان در باب مرگاندیشی و در نتیجه ریشهیابی علل اقسام مرگاندیشی و حتی ارائه راههاي اصلاح یا درمان تفکرات مخرب انواع منفی آن که بگذریم، هنرمندان از جمله نقاشان، نویسندگان و شعراي بیشماري از جنبه احساسی، در این مقوله قلمفرسایی نمودهاند که البته این بروزهاي احساسی نیز از دیدگاه و تفکر ایشان نشأت میگیرد.

یکی از این شاعرانی که در اثرش از مرگ بسیار سخن گفته، باباطاهر عریان است و ما با بررسی و تدقیق در دوبیتیهایش در پی تحلیل چرایی مرگاندیشی او و در نهایت کشف نوع دیدگاه باباطاهر در باره مرگ و در نتیجه در باب زندگی هستیم. مرگاندیشی باباطاهر و نگرش وي از مرگ، از آن جهت حائز اهمیت است که میتواند ظن ما را در باره باباطاهر عارف یا باباطاهر عاشق به یقین تبدیل نماید. براي نیل به هدف این پژوهش ابتدا لازم مینماید که مختصر سخنی در باره مرگ، انواع مرگاندیشی و بروز رفتارهاي ناشی از آن در عرصه زندگی بیان گردد و سپس به مرگ عارفانه و واکاوي دوبیتیهاي باباطاهر پرداخته شود.

تعریف مرگ

مرگ در علم زیستشناسی پایان زندگی موجودات زنده و در علم پزشکی به معناي توقف برگشتناپذیر علائم حیاتی است و در زمینههاي دیگر علمی به معناي نابودي کامل یک روند، یک وسیله یا یک پدیده میباشد. سنن و باورهاي مختلف در مورد مرگ، یکی از مهمترین سوژههاي فرهنگی انسانها محسوب میشود و دیدگاه ادیان نیز در این زمینه براي پیروان آنها بسیار حائز اهمیت و تأثیرگذار است.

به عنوان مثال مرگ در ادیان ابراهیمی جدا شدن روح از بدن دانسته شده است که پس از فناي جسم تا زمان قیامت، در عالم برزخ خواهد ماند. بر اساس این آموزه مرگ، نیستی و نابودي و فنا نیست، بلکه انتقال از عالمی به عالم دیگر و از نشئهاي به نشئه دیگر است که حیات انسان به گونهاي دیگر ادامه مییابد و اگر حضرت علی فرمودهاند: بِالْموتِ تَخْتِمُالدﱡنیا، به این معنا تفسیر شده که مرگ به زندگی دنیوي پایان میدهد

نگاه به مرگ

ما با دو نگاه به مرگ مواجه هستیم. نگاه نخست که مرگ را به عنوان پدیدهاي مربوط به جهان خارج لحاظ میکند که براي تمام موجودات زنده اعم از انسان، حیوان و نبات اتفاق میافتد و نگاه دوم به مرگ نگاهی است که فقط از آن جهت که براي انسان رخ میدهد به آن میپردازد؛ چرا که تنها انسان است که مرگ آگاه است یا به تعبیر دیگر از مرگ خود آگاهی دارد. مرگ به عنوان رخدادي که صرفا براي انسان روي میدهد از دو منظر ابژکتیو و سوبژکیتو به مرگ مینگرد. در کتاب »مرگاندیشی: از گیل گمش تا کامو« آمده: مباحث ابژکتیو و بررسی موضوع مربوط به مرگ را تحت سه دسته کلی مورد بحث قرار داده است:

- 1 دسته اول که به حیات پس از مرگ میپردازد و این که آیا جهانی پس از مرگ وجود دارد و آیا انسان میتواند در جهان دیگري به حیات خود ادامه دهد

- 2 در نظر گرفتن مرگ به عنوان پدیده اي عینی که در پایان حیات هر موجود زندهاي واقع میشود و علم پزشکی متولی بررسی آن است

- 3 این که مرگ را پدیدهاي جدا از مردن دانسته که بر این مبنا ریشههاي موضوع باور به حیات پس از مرگ و زندگی دوباره انسان در جهانی دیگر را بر اساس نگاه اسطورهاي بررسی میکند

تعریف مرگاندیشی و اقسام آن

تکرر اندیشیدن و تفکر به مردن را مرگاندیشی نامند و سه معناي متفاوت براي آن ذکر نمودهاند:

-1 مرگاندیشی به این معنا که شخص همیشه به این توجه دارد که زندگی تا بینهایت ادامه ندارد و در نهایت به دیوار مرگ برمی خورد و ماهیت زندگی پس از مرگ با زندگی در دنیا متفاوت است. به گفته علی بن ابی طالبَ:َالیومُ عملٌ و لاحساب و غداً حسابٌ ولا عمل یعنی زندگی امروز عمل است ولی محاسبهاي نیست، فردا محاسبه است و دیگر عملی در کار نیست. پس، گاه مرگ اندیشی، یعنی توجه داشتن به »نهایتداري زندگی« و اینکه زندگی یک امر نامتناهی و بیکرانه نیست .

-2معناي دوم مرگاندیشی یعنی ترسیدن از مرگ، زیرا، یکی از معانی »اندیشه« در زبان فارسی، »ترس« است، به عنوان مثال در متون قدیم »اندیشهمدار« یعنی »مترس.« از این رو، مرگاندیشی گاه به معناي »ترس از مرگ« است. در روانشناسی انواع مختلفی از »فوبیا« یا ترسهاي بیجهت تشخیص داده شده است؛ یکی از این فوبیاها ، ترس از مرگ - در کنار ترس بی جهت از ارتفاع، یا فضاي بسته و... است که روانشناسان آن را بیماري تلقی میکنند. گاهی به این ترس از مرگ نیز مرگاندیشی گفته میشود.

-3 مرگاندیشی معناي سومی نیز دارد که نه به معناي نهایتداري زندگی است و نه به معناي ترس از مرگ، بلکه به این معنا است که کنشهاي شخص چه واکنشی در پس از مرگ خواهد داشت. در این معنا، مرگاندیشی یعنی توجه به بازتاب اعمال ملکی در عالم ملکوتی که عرفا بیشتر به این معناي سوم مرگاندیشی توجه دارند - ملکیان: - 29

فواید مرگاندیشی

اگر انسان به این بیندیشد که زندگی ابدي ندارد و ناچار روزي زیستن او در دنیا به پایان میرسد، به تفکر پرداخته و در پی یافتن هدفی براي زیستن خود برمیآید. اگر پیرو ادیان الهی باشد، هدفِ تعریف شده از آفرینش در دین خود را لحاظ کرده و درپی نیکوکاري و دوري از بدکاري و آزار رساندن به دیگران میرود. چرا که باور دارد که اعمالش در دنیایی پس از مرگ محاسبه خواهد شد. البته اگر در تدین خویش پیشرونده گردد، در راه معرفت خالق و نزدیکتر شدن به او و در نهایت خداگونه شدن تلاشی هدفمند را دنبال میکند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید