بخشی از مقاله
چکیده
از جمله عناصری که در به وجود آمدن تصاویر بدیع شعری موثر بوده است ،آرایه »اسلوب معادله« است. این ویژگی اختصاص به شعر ندارد و در متون نثر فارسی از جمله کلیله و دمنه نیز نمونه هایی از آنوجود دارد. به طور کلی اسلوب معادله راهی است که شاعر یا نویسنده برای مضمونی که کلاً شعر محسوب نمی شود ، با استفاده از شباهت ، از طبیعت پیرامون خود ،معادلی برای آن بیابد.
با تأمل در اشعار شاعران سبک های مختلف ادبی ،به این حقیقت پی خواهیم برد که این شیوه خاص سبک هندی نیست و در دوره های پیش از آن در بین شاعران سبک های خراسانی ،آذربایجانی و عراقی هم مورد استفاده بوده است و حتی بعضی از نویسندگان نیز از آن بهره جسته اند. در عصر رواج سبک آذربایجانی ، اسلوب معادله در شعر خاقانی نسبت به شاعران معاصر او بسامد بیشتری دارد و همین موضوع باعث شده عده ای ریشه ی سبک هندی را به خاقانی برسانند.
این پژوهش می کوشد ضمن اشاره به تفاوت های اسلوب معادله و تمثیل ، پیشینه ی این آرایه را در اشعار شاعران پیشین ادب فارسی - سبک های مختلف ادبی - بررسی نموده و در ادامه با ذکر نمونه هایی چند از اسلوب معادله در دیوان شاعر شروان ، روش خاقانی را در استفاده از اسلوب معادله نشان دهد.
-1 مقدمه
تمثیل از ابتدای سبک خراسانی، در مسیر رو به کمال خود، فراز و نشیب های مختلفی را طی می کند و پس از گذشتن از سبک های مختلف - که در همه آن ها خویش را حفظ کرده - به سبک هندی می رسد و به صورت اصلی ترین ویژگی سبکی این شاعران در می آید . اما قبل از آن بیشترین نمود این آرایه پر نشاط را در حوزه ی ادبی آذربایجان می بینیم. در این سبک شاعران با دقت فراوان به خیال آوردن مضامین دقیق و باریک در کلام مزین و معانی عالی و بکر ، طبع آزمایی می کردند و چون عموما افرادی آشنا به انواع علم بودند به اظهار معلومات در شعر ، بسیار علاقه نشان می دادند. از این جهت دیوان های شاعران این دوران ، مشحون از اصطلاحات علوم و فنون مختلف است.
از جمله عناصری که در به وجود آمدن تصاویر بدیع شعری موثر بوده است، آرایه » اسلوب معادله« است. با تامل در اشعار شاعران سبک های مختلف ادبی به این حقیقت پی خواهیم برد که این شیوه ،خاص سبک هندی نیست و در دوره های پیش از آن در بین شاعران سبک های خراسانی ، آذربایجانی و عراق هم مورد استفاده بوده است و حتی بعضی از نویسندگان نیز از آن بهره جسته اند . آنچه باعث شده این شیوه در سبک هندی به یک ویژگی مهم تبدیل شود، بسامد بالا و فراوانی آن است؛ به گونه ای که در هر صفحه از دیوان شاعران این دوره حتما چند مورد آن دیده می شود.
پیشینهی اسلوب معادله شاید به دورانسُرایش اولین شاعران پارسی برسد. در حقیقت از آنجا که تمثیل از زبان مردم عامه وام گرفته شده و تنها هنر سخنوران این است که به زیباترین وجه آن را بپرورند و برای ارائه پندارهای خویش به کار بندند.
اسلوب معادله از زمان رودکی در شعر پارسی دیده می شود؛آن جا که می گوید:
برکشتی عمر تکیه کم کن // این نیل نشیمن نهنگ است
در قرن ششم نیز منوچهری دامغانی در جای جای دیوان خویش از این آرایه استفاده نموده است:
از مردم بد اصل نخیزد هنر نیک // کافور نخیزد ز درختان سپیدار
در همان عصر، خاقانی معتقد است که به واسطه ی همت می تواند به مقام پادشاهی رسید:
تو را ز پشتی همت به کف شود مملکت // بلی ز پهلوی آدم پدید شد حوا
در شعر شاعران بزرگ ایران مانند سعدی و حافظ نیز این شگرد ادبی دیده می شود:
از یاد تو غافل نتوان کرد به هیچم // سر کوفته مارم نتوانم که بپیچم
و حافظ:
شوخی نرگس نگر که پیش چشم تو بشکفت چشم دریده ادب نگاه ندارد - دیوان حافظ: - 84 اوج رواج این آرایه در عصر صفوی و سبک هندی است . در میان شاعران این دوره شیوه خاص صائب بدون تردید، اسلوب معادله است که از نظر کثرت تعداد، وسعت اندیشه و مضامین متنوع با دیگران قابل قیاس نیست؛
بر سفال جسم لرزیدن ندارد حاصلی // این سبو امروز اگر نشکست ، فردا بشکند :
در عصر رواج سبک آذربایجانی ، اسلوب معادله در شعر خاقانی نسبت به شاعران معاصر او بسامد بیشتری دارد و همین موضوع باعث شده ، عده ای ریشه سبک هندی را به خاقانی برسانند.
1-1 اسلوب معادله در اصطلاح
اسلوب معادله اصطلاحا نوعی تمثیل است که در آن اغلب به ابیاتی برمیخوریم که دو مصراع آن از لحاظ نحوی کاملا مستقل هستند و هیچ حرفی - حرف ربط یا حرف شرطی - آن دو را به یکدیگر پیوند نمی دهد . به بیان دیگر ،شاعر در یک مصراع مطلب مورد نظر خود را بیان می کند سپس برای اثبات نظر خود در مصراع دیگر مثالی محسوس برای آن می آورد .مطلب به معقول که نظر یا ادعای شاعر است معمولا در مصراع اول آورده می شود و مطلب محسوس در مصراع دوم می آید . اما همیشه این طور نیست و گاه جای آن ها عوض می شود. در اینگونه ابیات هر یک از مصراع ها در تاکید مضمون دیگر ، مواردی نظیر آن را ارائه می دهد و هر مصراع از نظر مفهوم چنان با مصراع دیگر یکسان است که می توان جای آن ها را عوض کرد ، یا بین آن دو علامت مساوی گذاشت .
2 - 1 تفاوت تمثیل با اسلوب معادله
به علت رابطه ی تنگاتنگ تمثیل و اسلوب معادله ، به سختی می توان مرزی بین آن دو را مشخص کرد؛ زیرا بسیاری از متأخرین تمثیل را همان اسلوب معادله دانسته اند . اما اگر بخواهیم حدی بین آن ها در نظر بگیریم ، به موارد زیر می توان اشاره کرد:
الف- تمثیل معمولا جنبه ی تعلیمی دارد ؛ ولی اسلوب معادله بیشتر دارای جنبه ی هنری است.
ب-تمثیل بیان حکایت و روایتی است که هر چند معنای ظاهری دارد اما مراد گوینده معنای کلّی دیگری است
ج- تمثیل عام تر و اسلوب معادله خاص تر است؛ در حقیقت هر اسلوب معادله ای ، تمثیل است ولی هر تمثیلی ، اسلوب معادله نیست.
د- در تمثیل ، حرف ربط یا حرف شرطی، دو حرف - دو مصراع یا دو بیت - را به هم پیوند می دهد؛ اما در اسلوب معادله ، دو مصراع از نظر نحوی کاملا مستقل هستند؛
ه- در اسلوب معادله ، مطلب معقول - پیش مصراع - به تنهایی چندان ارزشی ندارد ؛ چون مضمونی است که به ذهن هر کسی خطور می کند ؛ آنچه بدان ارزش می بخشد، مشبه به یا معادلی است که شاعر برای آن می آورد ؛ اما در تمثیل هر دو سوی آن بیانگر نکته ای استدلالی و حکمی است و صراع یا بیت تمثیل در حقیقت استدلالی برای مصراع یا بیت مدعاست
ی - عمده ترین تفاوت بین تمثیل و اسلوب معادله تعداد مصراع هاست. اسلوب معادله بین دو مصراع مطرح است ولی تمثیل می تواند در بیش از یک مصراع هم ارائه شود
-2 بحث
1-2 خاقانی و سبک هندی
خاقانی از بزرگترین قصیده سرایان زبان فارسی است که مناعت طبع ، گستردگی تخیل ، اندیشه ی والای شاعرانه ، تسلط بر بیان و کلام و ظرافت مضامین عمیق، او را به شخصیتی کاملا استثنایی در ادبیات ما تبدیل کرده است به طوری که نظیرش را در ادب پربار فارسی نمی توان یافت ؛ چنانچه خود؛ اذعان دارد:
نیست اقلیم سخن را بهتر از من پادشا // در جهان ملک سخن راندن مسلم شد مرا
مریم بکر معانی را منم روح القُدُس // عالم ذکر معانی را منم فرمانروا
آنچه در سرایش شعر از اهمیت زیادی برخوردار است ، ابتدا »خودباوری ادبی « است؛ چرا که باعث خلاقیت و ابتکار در شکوفایی تخیل شاعرانه میگردد. خاقانی بر این توانمندی خویش واقف است و آن را در جای جای شعرش نشان می دهد:
عقد نظامان سحر از من ستاند واسطه // قلب ضرابان شعر از من پذیرد کیمیا
جرعه خوار ساغر فکر منند از تشنگی // ریزه چین سفره ی راز منند از ناشتا
همین ادعای هنرمندی با خودستایی های بی اساس تفاوت دارد . از ورای همین خودباوری هنرمندانه است که تقلید را دون شان خویش می شمارد و با اشتیاق به کشف مضامین تازه می پردازد و این امر میسر نمی شود جز با هنجار شکنی در زبان.
خاقانی ، شاعر ساده گویی نیست. در حقیقت روح سرکش او در فضای شعر ، ساده گویی را بر نمی تابد چرا که نگاه او به دنیای اطافش ، نگاهی تازه و متفاوت است و با این نگاه تازه ، سخن تازه می گوید و چنان هنجار شکنی و آشنایی زدایی می کند که خواننده شعرش به ناگاه غافلگیر می شود و به این صرافت می افتد که با شاعری ، جدا از شاعران پیشین او، روبه روست. »سلطان یک سواره گردون« ، » شاهد طارم فلک « ، »خنک سرکش« ، »پرنده ی یاقوت پیکر « و ...