بخشی از مقاله

چکیده

بنابر عقیدة صاحبنظران و تحقیقات پژوهشگران، باباطاهر همدانی از سخنپردازان عارف و صوفی مسلک عصر سلجوقی است. این دورة تاریخی، از لحاظ سیاسی و دینی داراي شرایط خاصی بود. صوفیگري که حاکمان سلجوقی آن را در راستاي سیاستهاي خاص خود، ترویج مینمودند، ادامه زهد و سادهزیستی صدر اسلام بود که بعدها و به دلایل گوناگون به افراط کشیده شد و تصوّف نام گرفت. تصوّف در سیر تکاملی خودش، مراحل و مقاماتی یافت.

زهد و دنیاگریزي یکی از مقامات هفتگانه آیین تصوّف است که تا صوفی خود را از تعلقات دنیوي رها نکند، به مقامات دیگر راه پیدا نمیکند و معرفت کامل به دست نمیآورد. باباطاهر همدانی هم تحت تاثیر فرامین قرآنی و آداب صوفیانه، خود را از وابستگیهاي دنیا رها میکند و آن را خوار و ناچیز میشمارد. وي در خصوص مرگ هم داراي حالات عرفانی خوف و رجاء است. زمانی که جلوههاي هیبت حق در دلش وارد میشود از مرگ بسیار میهراسد و از عاقبتش بیمناك میشود و زمانی هم که شوق دیدار الهی در وجودش شعله میکشد و قلبش به رحمت و لطف حق تعلق می یابد، مرگ طلبی دارد و از آن استقبال میکند.

کلیدواژهها:دنیاگریزي، مرگاندیشی، نفی تغلقات، باباطاهر.

مقدمه

سر گذشت این شاعر درد آشنا و پرآوازة ادب فارسی، بابا طاهر همدانی، هنوز در هاله اي از ابهام قرار دارد. و در تذکره ها و کتاب هاي تاریخی در مورد احوال وآثارو عقاید خاص باباطاهر کمتر سخن گفته شده است. با توجه به تحقیقات گذشته و پژوهش هاي اخیري که در خصوص احوال و عقاید باباطاهر انجام شده است، هنوز نتوانسته اند در مورد احوالات و عقاید خاص وي به قطعیتی برسند ودر این زمینه آراي مختلفی را ارائه نموده اند.ازین رو بیشترسمت وسوي تحقیقات به علل ابهامات وعدم قطعیت ها بوده است و اینکه چرا تا کنون ناشناخته باقی مانده است.

قدیمی ترین ذکري که از باباطاهر شده است، در کتاب راحه الصدور راوندي بوده، که در حدود 600 هجري تالیف شده است. ودر آن از ملاقات پیري همدانی با طغرل سلجوقی ذکر شده است و بر همین مبنا زمان حیات وي را نیمه اول قرن پنجم می دانند. و نزدیک سه قرن بعد، در سال 740 حمداالله مستوفی در کتاب نزهه القلوب قبر بابا طاهر را از مزارات متبرکه همدان نام برده است. آنچه دربارة باباطاهر همدانی از راه اسناد معتبر تاریخی می دانیم، تقریبا همین است.

در بسیاري از منابعی که در مورد باباطاهر همدانی نوشته شده است، وي را از جمله شاعران عصر سلجوقی می دانند که در حدود اواخر قرن چهارم و اواسط قرن پنجم می زیسته است.روزگاري که باباطاهر در آن می زیست، دوران ترکتازي سلاجقه بود. این دورة تاریخی اگرچه از لحاظ سیاسی، مقدمه تحول بزرگی در تمدن اسلامی بود وحاکمانش با سرعت تمام توانسته بودند فتوحاتشان را تا امپراطوري روم شرقی در آسیاي صغیر پیش ببرند و موفق عمل نمایند و همچنین در ادارة امور مملکتی، از وزراي لایق بهره ببرند و به سلطنت شان، تشکیلاتی منظم ببخشند، اما از لحاظ اعتقادي و دینی، سلجوقیان مردمانی شادخوار و دنیاپرست، خرافی و متعصب در عقاید خودبودند.

ازمهم ترین بازتاب هاي اعتقادي حاکمان این دوره تاریخی می توان به - شدت اختلافات دینی، تخریب مدارس وکتاب خانه هاي مذاهب مختلف، ترویج علوم دینی، افزایش شمار علماي مذهبی و فقها و فسادآنها و دخالتشان در امور سیاسی و حکومتی، تحریم فلسفه و علوم عقلی و...اشاره کرد

با این سیاست هاي متعصبانه حاکمان سلجوقی، نوعی سیاست خاص دینی در ایران رواج یافت، که به تقویت عالمان شرع و آزار مخالفانشان خاصه حکیمان، معتزلیان، شیعیان و... انجامید.هرچند این سیاست هاي خاص اثرات سوءیی در جامعه ایجاد کرد و گروه هایی از این فضاي دینی خاص، سوء استفاده نمودند و با تظاهر به دینداري به فساد پرداختند و معایب اخلاقی را بین مردم رواج دادند، و به نوعی نارضایتی عمومی ایجاد کردند.

اما، به نوعی زمینه ایی رانیز فراهم کرد تا صوفیان در این دوره بسیار فعال شوند، وبه توسعه افکار و آثار صوفیانه خودشان روي آورند.بسیاري از بزرگان تصوف همچون ابوالقاسم قشیري، جلابی هجویري، نجم الدین دایه، ابوبکر بن محمد رازي و..... در این دوره نشو نما پیدا کردند. این بزرگان عرفان، که ابو محمد طاهرهمدانی معروف به باباطاهر عریان نیز از جمله ایشان است، شعر و نثر فارسی را وسیله بیان مقاصد و مفاهیم عالی اخلاقی و عرفانی و تربیتی خودشان قرار دادند و ادبیات را به خانقاه ها کشاندند و زبان حال و ترجمان احوال آحاد مردم کردند.

اشعاري که از این شاعر شوریده حال به دست ما رسیده است، تا حدودي زوایاي پنهان زندگی و اندیشه هاي وي را آشکار ساخته اند. هرچند طبق تحقیقات بعضی از ابیاتش جعلی بوده است. اما از بین همان تعداد معدود ابیات منتسب به او هم ، می توان به اندیشه هاي والاي او پی برد. و همه صاحبنظران براین عقیده اند که باباطاهر همدانی از پیران و اولیاي اهل حق بوده است

بیان مساله

مساله بی اعتباري دنیا و مرگاندیشی، ذهن بسیاري از شاعران و نویسندگان را به خود مشغول کرده است. در این میان صوفیان و عرفاي شاعر تحت تاثیر عوامل مختلف ، تاکید بیشتري بر بی علاقگی به دنیا و ترك آن داشته اند و در خصوص مرگاندیشی نیز از دیدگاه هاي گوناگونی به آن پرداخته اند، که می تواند ناشی از اندیشه هاي خاص دینی، شرایط اجتماعی و تجارب شخصی شاعر باشد.. دراین پژوهش حاضر برآنیم تا با توجه به ابیات به جا مانده از باباطاهر همدانی، دیدگاه هاي وي را در خصوص دنیا گریزي و مرگاندیشی بررسی نماییم و بیشتر به اندیشه هایش پی ببریم.

پرسش ها ي تحقیق:

-1باباطاهر همدانی در خصوص دنیاگریزي چه اندیشه هایی دارد؟ -2  علل مرگ طلبی و مرگ هراسی و جمع بین این دو چگونه است ؟

فرضیه ها ي تحقیق:

در مطالعات اولیه از نمونه ابیات منتسب به باباطاهر این فرضیه ها بررسی شدند. – 1 باباطاهر به عنوان یک سالک، باید ابتدا از تعلقات دنیوي بگذرد تا به مراحل بعدي راه پیدا کند. -2مرگاندیشی هاي باباطاهر از افکارصوفیانه او نشات میگیرد. هدف کلی: بررسی علل دنیا گریزي و مرگاندیشی باباطاهر همدانی.

اهداف جزئی:

• شناخت علل زهد و کناره گیري باباطاهر از تعلقات دنیوي • شناخت اندیشه هاي صوفیانه باباطاهر در خصوص مرگ طلبی. • شناخت اندیشه هاي صوفیانه باباطاهر در خصوص مرگ هراسی.

پیشینه تحقیق:

در خصوص باباطاهر همدانی معروف به باباطاهر عریان که هنوز در تاریخ ادبیات فارسی در هاله اي از ابهام قرار دارد کتاب ها و مقالاتی نوشته شده است که هرکدام در پی اثبات زوایاي پنهان این شاعر عارف بوده است. کتاب شرح احوال وآثار و دوبیتی هاي باباطاهر عریان از محمدبن ابراهیم مشهور به خطیب وزیري به سال 1354 در 976 صفحه نوشته شده است. این مجموعه بی نظیر تا کنون به عنوان یک منبع کامل در زمینه طاهر شناسی می باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید