بخشی از مقاله

چکیده
حافظ و شهریار، دو شاعر توانمند و بزرگ ایرانی، در دو دورهی متفاوت تاریخی هستند که هر یک نماینده تفکر خاصی در شعر و غزل فارسی به شمار میآیند که اوضاع اجتماعی و سیاسی و فرهنگی بر افکار آنها تأثیر بسیاری داشته است . در این مقاله، پس از ذکر مبحث معناشناسی به بیان اوضاع و شرایط اجتماعی و سیاسی این دو شاعر پرداخته میشود. واژه "دیدن" به عنوان نمونه انتخاب شده و معانی مختلف این واژه بر اساس فرهنگ دهخدا و از دیدگاه تحلیل معنایی و معناشناسی در بافت جمله مورد بررسی قرار میگیرد و بیان میکند که اوضاع تاریخی زمان هر شاعر چگونه بر دامنه استفاده از این واژه بر اساس واژگان همجوار میافزاید و معانی مختلف جدیدی به وجود میآورد.

مقدمه - 1 معناشناسی

معناشناسی یکی از اجزاء یا سطوح زبانشناسی نظیر آواشناسی یا دستور است. از این گذشته تقریباً تمامی زبان-شناسان به طور صریح یا ضمنی، الگویی از زبانشناسی را پذیرفتهاند که در یک سر آن معنیشناسی و در سر دیگر، آواشناسی قرار دارد و دستور در حد فاصل آنها واقع میشود - البته این بدان معنی نیست که تنها همین سه سطح وجود دارد - - پالمرو صفوی، . - 20 :1391 ارتباط میان واژه و معنا را معناشناسی میگویند. این علم معمولاً بر روی رابطه بین دلالتکنندهها مانند لغات، عبارتها، علائم و نشانهها و این که معنایشان برای چه استفاده میشود، تمرکز دارد. مفاهیم زبانشناسی و زبان-شناسیِ معنایی بررسی معناهایی است که توسط انسانها برای نشان دادن خودشان در طول زبان استفاده میشود.

معناشناسی یک جریان علمی است که مانند همهی جریانهای علمی، پویایی خود را دارد و میخواهد بنبستهای زبانی یا مطالعات زبانی را که در زمینه معنا مطرحاند، از بین ببرد و گستردهتر نگاه کند. زبانشناسی با معناشناسی فرق دارد ما در معناشناسی دنبال مطالعهی ساختار دستور زبانی و شناسایی گرامری واژگان نیستیم. ما در معناشناسی به دنبال مطالعه و بررسی شرایط تولید معنا و دریافت آن نزد خواننده هستیم. برای ما واژگان مهم هستند؛ اما آن چه مهمتر است روابط واژگان است که مسیری را طی کنند تا به معنایی برسند - اسداللهی و شاهحسینی، . - 1396

اوضاع اجتماعی و سیاسی و فرهنگی
حافظ در دورهای زندگی میکند که عوارض سوء اجتماعی و فرهنگی، حملهی مغول، در ایران آغاز شده است و جامعه با آشوبها، ویرانیها، کشتارهای بیامان، دزدی و غارت و تجاوز و فساد و رواج دروغ و ریاکاری و مخالفت با شرع و اخلاق و انسانیت همراه است . کتابخانهها، مساجد، مدارس و مراکز فرهنگی از میان رفته است و علما و زاهدان، هر یک از گوشهای فرا رفتهاند و عصر حافظ را با بحرانی عظیم که حاصل خسرانهای مادّی و معنوی چنان فاجعهای است، مواجه ساخته است - رستگار فسائی، . - 1384
افکار در اوضاع اجتماعی و سیاسی و فرهنگی در این دوره بیان میشود. کلمهها به مناسبت اوضاع و احوال تغییر میکنند و برای ادای معانی جدید واژههای جدیدی خلق شده است. یک اثر ادبی میتواند در زمانهای مختلف و برای مردمانی متفاوت در فرهنگها و با سنتهای گوناگون، معنائی مختلفی داشته باشد. معنای یک اثر ادبی به هیچ وجه به مقاصد مؤلّف آن محدود نمیشود و با رفتن یک اثر از یک بافت فرهنگی و تاریخی به بافتی دیگر، ممکن است معانی جدیدی از آن استنباط شود که نویسنده یا مخاطبان معاصر هرگز آن را پیشبینی نکردهاند - همان - .

در دوران معاصر در کنار قالبهای تازه شعری، قالبهای سنتی نیز مورد توجه بسیاری از شاعران بوده است. ابتدای این جریان، عصر مشروطیت و زمانی است که شاعران، درک درستتری از زمانهی خود و مقتضیات آن یافتند. شعرای مشروطه، نخستین کسانی بودند که تلاش نمودند محتوای تازهای را با قالبهای رایج پیوند دهند و در محدودهی آنها به تجربیات متفاوتی دست زنند و شهریار از جمله شاعران این دوره است که در تحوّل در محتوای قالبهای سنّتی مانند غزل نام برد. شاعران این دوره با روی آوردن به سیاست، جامعه و مردم، بیان واقعیتهای اجتماعی را در قالبهای قدیمی شعر، پی گرفتند. این جریان به عنوان شعر سنتگرای معاصر نام برده شده است - باقینژاد، . - 215 :1390
غزل در طول چندین قرن به عنوان عمومیترین قالب شعری، مورد توجه و اقبال شاعران فارسی بوده و اشعار شاعران بزرگی چون مولانا، سعدی، حافظ و ... پشتوانهی آن محسوب میشوند. بیشک نخستین تلاشها برای تحوّل محتوایی غزل از سوی شاعران مشروطیت صورت گرفته است - همان: . - 225 غزل معاصر فارسی از مشروطیت به بعد، در دو مسیر عمده حرکت کرده است؛ نخست، طریقی که غزلسرایان سنّتی داشتهاند. شیوهی این شاعران، عاری از تازگی نیست،

ولی تا جای ممکن سعی داشته روال گذشتهی غزل را رعایت کند و به اشکال مختلف درصدد حفط زبان ادبی و رسمی آن باشد. این نوع از غزل، ضمن داشتن بافت نو و تصاویر و تعابیر تازه، به دنبال نوآفرینی مفاهیم غنایی و عشقی غزل سنّتی بوده است. نگرش عاطفی و غنایی شاعران آن، شباهت زیادی به نگرش گذشتگان دارد و کمتر با شرایط جدید و ابعاد زندگی در روزگار امروز تناسب و هماهنگی یافته است. از مهمترین نمایندگان این نوع غزل، شهریار است - همان: . - 226

»محمد حسین بهجت تبریزی، «متخلّص به شهریار، از شعرای نامدار معاصر است که با استفادهی ماهرانهاز کلّیهی مشخّصاتِ هنری نظم کلاسیک، پا را از دایرهی محدود آن فراتر گذاشته ]و به مدد ابتکار و آمیزش استنباطهای خود از مکاتب جدید با شاخصهای ادبیات کهن پارسی[ سنن دیرین نظم کلاسیک را در هم شکسته است - بیگدلی، . - 319 :1345 غزلیات شهریار مشهور خاص و عام است و برخی ابیاتش به صورت مثل سایر در آمده و بر زبانها جاری و بر دل-ها نقش بسته است.

غزلیات وی مملو از شیفتگی و لبریز از وجد و شور و عشق و شیدایی دوران جوانی است. شهریار به خاطر حساسیت والا و طبع لطیفش از آغاز شاعری قالب غزل را برای بیان حرفها ورنجهای خود برگزیده و در راه یافتن به دلهای مردم توفیقی نصیب او شد که تاکنون نصیب کمتر شاعری شده است . در واقع غزل شهریار، زبان دل و بیان حسب حال و زندگی اوست. اغلب غزلهای وی از اتّفاقات عاشقانه زندگی او سخن میگویند. گویی وی در غزلسرایی از تجربیات سه شاعر بزرگ و غزلسرایی نامی ایران: مولوی، سعدی و حافظ بهرهمند گشته است - منفردان، . - 1389

استاد شهریار از سرایندگان توانایی است که دایرهی لغوی ذهنی و فکری وی با گستردگی بسیار بر واژگان کاربردی او سایه افکنده و معماری ذاتی واژگانش حاکی از این نیروی خلاقانهی ذهنی و ابتکاری اوست. وی در گزینش واژگان به تمام زوایا و جنبه های آن توجه دارد، از نظر معنایی، موسیقایی و بار عاطفی که واژه بر عهده دارد، همچنین از جهت همنشینی با واژگان دیگر - مظفری، .

اثرپذیری شهریار از حافظ

شهریار نخستین قدمهایش را در شعر، بر جای پای خواجه مینهد. تخلص خود را از او به تفأل میستاند. حافظ آن چنان در مرکز تداعیهای شاعر، جا خوش کرده است که همه چیز و هیچ چیز میتواند او را به یاد شهریار آورد - دلائی میلان، . - 1389 حافظ در شعر شهریار آنقدر تکرار میشود که حس میکنی که او، هرگز و در هیچ موقعیتی از یاد شهریار نمیرود. تا نیازی به تداعی برای بازگشتن نداشته باشد - منزوی، . - 77 :1372

شهریار در تمام اشعارش نسبت به خواجهی شیراز احساس فروتنی و خاکساری میکند و نسبت به خاک شیراز ارادت نشان میدهد و با فروتنی به آن سلام میکند. شهریار که تخلص خود را مدیون حافظ است، شاعری خود را هم مدیون خواجه میداند و خود را حافظ ثانی مینامد. وی شعر و اندیشهی حافظ را پیوسته میستود و شیفتگی بیشتری به لسانالغیب شیراز از خود نشان میداد . این عشق و احساس خود نسبت به حافظ را در دو غزل »وداع با حافظ« و »حافظ جاویدان« بیشتر و ژرفتر نشان داده است - یاحقی، . - 179 :1378
این تأثیرپذیری و عشق و علاقهی شهریار بدان حد است که حدود 70 غزل خود را به اقتضای حافظ میسراید - منزوی، . - 81 :1372 شاید شهریار به این دلیل اشعار حافظ را با قرآن مقایسه کرده زیرا؛ »استعداد و ظرفیت گهگاه حیرتانگیز تأویلپذیری و ظرافت نمونی را بعد از قرآن مبین، در هیچ کلام دیگری الّا کلام حافظ سراغ نمیتوان گرفت و این به راستی شگفتآور است، چندان شگفت که اعطای صفت لسانالغیب به حافظ دیگر شگفتانگیز نمینماید.«

حافظ در مقام یک شاعر در جستجوی رازهای اعجابانگیز کلام خدا به منزلهی بزرگترین اثر هنری و کلام عالم اسلام بود کلامی که اگر چه ظاهر آن شریعت بود، باطن آن باطن خوانندگان را میخواند، تأویلهای گوناگونی که در طول قرنها از آیات قرآنی به عمل آمده بود، بدون تردید میراث عظیمی بود که حافظ با آن آشنایی داشت - پورنامداریان، . - 73 :1382 شعر حافظ و شهریار همچنان که از همهی ویژگیهای فکری شخصی و دورانی خاص هر یک از این دو شاعر برخوردار است.

آنچه در این مقاله مطرح است تحلیل معنایی واژهی »دیدن« بر اساس متن غزلیات دیوان حافظ و دیوان شهریار از دیدگاه تأویل متن در بافت جمله و دریافت انندهخو از واژگان همجوار و همنشین این واژه، در کلّیّت اثر ادبی و برای روشن شدن مطلب است و در استخراج معانی از فرهنگ دهخدا استفاده شده است. بسیاری از این معانی ممکن است بسیار نزدیک به هم و حتی در مواردی مثل هم جلوه کنند، اما با اندک دقّتی می-توان دریافت که این تعابیر مثل هم نیستند ولی میتوان گفت که از چند دیدگاه قابل تعبیرند و به جای یکدیگر می-نشینند. مسلماً خوانندگان با دقت و تمرکز بیشتر در متن، در واژه »دیدن«، میتوانند معانی و تعبیرات فراوان دیگری را هم استنباط و درک کنند که در این مقاله نیامده است و یا در دیوان شهریار وجود نداشت.

بحث و بررسی - معانی مشترک -
-1 بصر، چشم، عین، رؤیت کردن، نگاه کردن، نگریستن، مشاهده - دهخدا، - 508 :1351، نگریستن، رؤیت

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید