بخشی از مقاله

چکیده

شاهنامه فردوسی که از دیدگاه تقسیم بندی جهانی در حوزه ی حماسی قرار می گیرد، از جنبه های غنایی و عاشقانه خالی نیست. داستان های غنایی شاهنامه عشقی زمینی و دست یافتنی را توصیف می کنند که قطعا یکی از عناصر مهم یک داستان عاشقانه زنانی دلبر و پری چهره هستند. با نگاهی کلی به عاشقانه های شاهنامه در می یابیم که رودابه، منیژه و سودابه به صورت سه شخصیت مهم و تاثیرگذار و پیش برنده ظاهر شده و در جنبه های مختلف یک داستان عاشقانه، از قبیل ملاک های انتخاب معشوق، هدف از عشق ورزی، تلاش برای رسیدن به وصال و .... اشتراکات و تفاوت هایی دارند که در این پژوهش به آن ها پرداخته می شود.

کلیدواژه: شاهنامه، زن، عشق، سودابه، رودابه، منیژه

مقدمه

با آنکه حماسه ها در تاریخ ملت ها دنیای جنگ و نبرد و پهلوانی هستند، از مضامین عاشقانه و مباحث احساسی خالی نمی باشند. حجم داستان های عاشقانه در شاهنامه ی فردوسی در مقایسه با داستان های حماسی اندک است، اما اگر همین داستان های زیبا و عاشقانه در بطن حماسه های پهلوانی نمی آمد، شاهنامه این جاذبه و شکوه را نمی داشت. گذشته از آن که در متن پاره ای از داستان های رزمی شاهنامه چون رستم و سهراب، گاهی با رویدادهای عاشقانه برخورد می کنیم، اما داستان های مستقل عاشقانه ای همچون سیاوش و سودابه، زال و رودابه، تهمینه و رستم، بیژن و منیژه، گلنار و اردشیر و ...... هم توسط استاد توس به زیبایی پرداخته شده و عناصر عشق در آن ها بیان شده است. داستان های عاشقانه شاهنامه با تمام تلخی ها، شیرینی ها و خوشی ها و ناخوشی ها از هر لحاظ که مورد بررسی قرار گیرند، در عین گیرایی و فریبندگی، نمایان گر روابط اجتماعی و اخلاقی روزگار خویش هستند - حکیمیان، . - 59 :1354 تقریبا در تمام داستان های عاشقانهی شاهنامه، زنان نقش فعال و سازنده دارند و اکثر اوقات پیش قدم می شوند.

به رغم سیطره ی نقش پدرسالاری بر اکثر داستان های حماسی و تأثیر سنن پدر سالاری در ذهنیات مردم ، زن خاصه در نقش مادر مقامی ارجمند و سیمایی دلپسند و زیبا دارد و ازدواج ها غالبا از نوع برون همسری یا بیگانه همسری است. زنان شاهنامه هم عشق بر می انگیزند و هم احترام. هم زیبایی بیرونی دارند و هم زیبایی درونی - ستاری، . - 12 :1394 با توجه به نقش فعالانه رودابه، سودابه ، منیژه و شباهت هایی که این سه زن در جریان داستان های عاشقانه خود به لحاظ شخصیت و عشق ورزی دارند، در این مقاله سعی شده است تا ملاک های انتخاب معشوق، هدف از عشق ورزی، تلاش هایی که در راه وصال انجام می شود که گاهی نیز حتی رنگ مکر و حیله به خود می گیرد، و مضامینی از این دست در این سه شخصیت مورد بررسی قرار گیرد.

زن و عشق در شاهنامه

"در ایران باستان زن مقام ارجمندی داشته، وی یکی از اعضای خانواده محسوب می شد و در تمام شئون با مرد برابری می کرد " - علوی، . - 75 :1389 نقش زنان در شاهنامه یک شکل و یکسان نیست و تفاوت فاحشی است میان زنان داستان های پهلوانی و زنان عهد ساسانی. چنانکه شهره ترین زن ساسانی، حتی زنان تاجدار آن سلسله از نظر توانایی و نیرومندی به پای هیچ یک از زنان پهلوانی شاهنامه نمی رسند. برخی از آنان بر هنجارهای سنتی عهد خود چیره می شوند - همان: . - 15 بیشتر زنان نقش آفرین در شاهنامه زنانی محبوب و مقدس هستند، زنانی زاینده و پرورنده شهریاران و قهرمانان بزرگ. آن ها معمولا راهنما و مشاور همسرانشان و حتی در مواردی خردمندتر از آن ها ظاهر می شوند - خسروی و طغیانی،. - 20 :1389

عشق در داستان های شاهنامه آسمانی و دور از دسترس نیست، بلکه کاملا عینی و قابل دسترس و برای کامجویی و هم بسترخواهی است. در دنیای حماسی شاهنامه عشق و بزم در راستای رزم و جنگیدن در راه میهن است. اگر در شاهنامه آن نوع عشقی که در "ویس و رامین" و "خسرو و شیرین" مطرح است وجود ندارند، ناشی از فضای حماسی ودوره ای است که قهرمانان در آن زندگی می کنند - حسن رضایی ، . - 30 :1394 زنان شاهنامه از جهت قدرت بدنی و قدرت ارادی هر کدام پهلوانی بزرگ هستند، در راه رسیدن به معشوق هم تا آنجا که می توانند با فداکاری و ایثار به استقبال خطرهای بزرگ و چالش برانگیز می روند. آنچنان که در ادامه مطالب به این اقدامات شجاعانه اشاره خواهیم کرد.

در داستان های شاهنامه مخصوصا سه داستان مورد نظر ما در این مقاله، زنان اجازه دارند که هر تلاشی را که می توانند برای رسیدن به دلداده که معمولا هم پهلوانی است از سرزمینی دیگر انجام دهند: "بیشتر ازدواج های شاهنامه میان ایرانیان و بیگانگان بسته می شود و همین ازدواج هاست که سرانجام رویدادهای دردناک را رغم می زند" - سرامی، . - 50 :1377 در همه ی داستان ها دلدادگان به نوعی به کام خود می رسند و عشق سرانجامی دارد و تنها در دو داستان "سیاوش و سودابه" و "شیرین و شیرویه" است که فرجام دلدادگی ناکامی است. قهرمان زن یکی به دست جهان پهلوان و دیگری به دست خویش کشته می شود، چرا که مایه ی اصلی عشق در این دو داستان حرام و ناپاک است - همان: . - 81

معرفی رودابه ، سودابه و منیژه

شخصیت از جمله عناصر کلیدی ادبیات داستانی است: در تعریف شخصیت می توان گفت شخصیت الگوی معینی از رفتار و شیوه های تفکر است که نحوه ی سازگاری مشخصی را با محیط تعیین می کند - صمصامی و حمامیان، . - 80 :1393 برای بررسی نگاه سه شخصیت رودابه، سودابه، تهمینه به عشق و دنیای عاشقانه، ابتدا باید ابعاد وجودی و سیر داستانی آن ها را مورد مطالعه قرار داد.

رودابه

رودابه، دختر مهراب، پادشاه زابلستان از نژاد ضحاک است. خصومت های چند صد ساله قوم ایرانی با ضحاک ظالم و خانواده او مانعی بزرگ پیش روی عشق آتشین او می گذارد. رودابه، همان که در راه عاشقی فراتر از همه ی ظاهربین ها دل به عقل و هوش و پهلوانیِ زال سپیدموی می بندد. عشق زال و رودابه، عشقی است که آغازگرش رودابه ی مشکین کمند با چهره ای روشن تر از خورشید و چشمانی چون نرگس است. زال فرزند سام نریمان که برای تفرج به همراه اطرافیان زابلستان را انتخاب کرده و بر لب جویباری سراپرده زده بود، بعد از آنکه درخواست مهمانی مهراب را رد می کند با توصیف زیبایی های رودابه از جانب یکی از نامداران با او آشنا می شود:

پس پرده او یکی دختر است      که رویش ز خورشید روشن تر است

ز سر تا به پایش به کردار عاج     به رخ چون بهشت و به بالا چو ساج - فردوسی، - 45 :1389

اما این آشنایی آنقدر مفصل نیست تا موجب شود زال در مسیر وصال گام بردارد. این رودابه زیباروی است که هنگام گفت و گوی مهراب با مادرش سیندخت درباره ی اوصاف زال آنچنان شیفته دلاوری های او می شود، که چاره ی کارش را از ندیمان می خواهد و با فرستادن ندیمانش به اطراف سراپرده زال به بهانه ی چیدن گل، عشق خود را به گونه ای غیر مستقیم ابراز می کند و این جرقه ای است برای زبانه کشیدن عشق آتشین زال. اما ممانعت مهراب و ترسش از حمله ی ایرانیان و و مخالفت منوچهر پادشاه ایران و سام پدر زال باعث می شود عشق این دو به راحتی به وصال نرسد. پایمردی و تلاش های زال و رودابه وقتی با جان فشانی ها و مذاکرات همه جانبه

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید