بخشی از مقاله

چکیده
یکی از ویژگیهای داستان که نقش برجستهای در طرح داستان، انسجام، رشد و گسترش آن دارد، شخصیّتپردازی است؛ زیرا نویسنده باید بداند چگونه و با چه زبان و کارکردی، شخصیّتی را بیافریند و به او نقش و تیپ دهد. شاهنامه از این جهت سرآمد همه متون داستانی منظوم و منثور فارسی استعلّتکه اصلی آن نه تنها مرهون جذّابیّت اشخاص و قهرمانان شاهنامه بلکه معلول دخالت شخصی و شخصیّت فکری و زبانی فردوسی نیز هست. »بیژن و منیژه« فردوسی، منظومه عاشقانه ای است که عناصر داستانی آن به شیوایی پردازش شده است؛ چنان که برخی شاعران غناییسرای، آثار ارزشمندی را به اقتفای این داستان غنایی سروده اند که یکی از آن ها منظومه غنایی »همای و همایونخواجوی« کرمانی است.

شخصیّت پردازی از عناصر اصلی روایت »بیژن و منیژه« است و خواجوی کرمانی در »همای و همایون« از آن پیروی کرده است. در این جستار سعی شده به روش توصیفی-تحلیلی ضمن بررسی و مقایسه شخصیّت عاشق و معشوق در دو منظومه »بیژن و منیژه« و »همای و همایون«، موارد تأثیرپذیری خواجوی کرمانی از فردوسی در شیوههای شخصیّتپردازی بررسی و تحلیل گردد.

نتایج تحقیق حاکی از آن است که خواجو در شخصیّتپردازی منظومه »همای و همایون« به شیوه فردوسی در داستان »بیژن و منیژه« نظر داشته است. از دیگر نتایج تحقیق این است که شخصیّتهادر این دو اثر حالتی ایستا امّا نیک دارند؛ جز همایون که شخصیّتی پویا و متحول دارد.

.1 مقدمه
یکی از عناصر مهم داستانی، شخصیّت و شخصیّتپردازی است که تصوّر داستان بدون آن، محال به نظر میرسد؛ بنابراین شخصیّت، داستان را و داستان، شخصیّت را میآفریند و رویدادهای داستان از منش قهرمان و شخصیّت،
مایهور است و منش او در جریان رویدادها پرداخته میشود

داستانهای شاهنامه از جهت شخصیّتپردازی به نسبت داستانهای دیگر در فرهنگ ایرانی بسیار قوی و مستحکم است. این درست نیست که بگوییم فردوسی شخصیّتهای شاهنامه را به گونهای که ما امروز در شاهنامه میبینیم گرفته و بیهیچ گونه دخالتی آنها را وارد صحنه پهلوانیهایداستانی کرده است بلکه علّت اصلی جذّابیّتهای اشخاص شاهنامه، مرهون و معلول دخالت شخص و شخصیّت فکری و زبانی فردوسی در آنهاست.

شخصیّتها چه خوب و چه بد در شاهنامه نخست به صورت عمیق پرورده میشوند و سپس با نقش ویژه و معناداری به صحنه داستان وارد و یا از آن خارج میگردند چنان که داستان »بیژن و منیژهرا« از جهت پرورش شخصیّت و قهرمانان قصّه، میتوان یکی از قویترین داستانهای شاهنامه دانست زیرا شیوه طرح و پرورش اشخاص داستان به گونهای است که از آغاز ورود به صحنه، تمامی حرکات و سکنات و کردهها و گفتههای آنان مانند حلقههای زنجیر درون و برون آنها را کامل میکند و به هم پیوند میزند.

همانگونه که گفته شد شخصیّت ها در داستانهای حماسی و غنایی شاهنامه فردوسی از منظر تنوّع و شیوه های شخصیّت پردازی، جایگاه ویژه ای یافته اند؛ چنان که بسیاری از شاعران شعر و ادب فارسی به اقتفای فردوسی، آثار داستانی حماسی و غناییای نگاشتهاند که شخصیّتهای این آثار از شخصیّت های داستانی شاهنامه فردوسی اثر پذیرفته اند که از جمله آن ها می توان به »همای و همایون« خواجوی کرمانی اشاره کرد که از …بیژن و منیژه« فردوسی اثر پذیرفته است.

دو اثر غنایی »بیژن و منیژه» و »همای و همایون« دلدادگانی پاک باخته را توصیف می کنند که به دلبرانی نادیده، دل سپرده و ماجراهای متفاوتی را سپری کرده امّا با سرنوشتی مشترک به سرزمین ایران باز می گردند. بنابر این، شخصیّت های عاشق و معشوق در این دو اثرغنایی، موقعیّتی مشابه دارند که این امر نشان می دهد، خواجوی کرمانی از منش، گفتار و کردار شخصیّتهای عاشق و معشوق منظومه »بیژن و منیژه«فردوسی، برای پردازش شخصیّتهای عاشق و معشوق - همای و همایون - در اثر داستانی خود بهره برده است.

نویسندگان در این مقال کوشیدهاند تا به روش توصیفی -تحلیلی ضمن بررسی و مقایسه شخصیّت عاشق و معشوق در دو منظومه »بیژن و منیژه« و »همای و همایون«، موارد تأثیرپذیری خواجوی کرمانی از فردوسی در شیوههای شخصیّتپردازی را بررسی و تحلیل نمایند. در ایران تحقیقاتی مرتبط با موضوع بحث، به رشته تحریر در آمده است که به چند مورد از مهمترین آنها اشاره میگردد: مظفّری و جابرینسب - 1396 - در مقالهای با عنوان »فضای داستانی در منظومههای عاشقانه بیژن و منیژه، زال و رودابه و همای و همایون« به نقد ساختاری این سه اثر پرداختهاند.

روحانی و عنایتی قادیکلایی - 1388 - در مقالهای با عنوان »بررسی ریختشناسانه داستان »بیژن و منیژه« شاهنامه فردوسی بر اساس نظریه ولادیمیر پراپ« به اثبات الگوی پراپ در داستان بیژن و منیژه پرداختهاند.

نیکوبخت و نوروزی - 1384 - در مقالهای باعنوان »مقایسه عنصر طرح یا پیرنگ، در منظومه بیژن و منیژه فردوسی و خسرو و شیرین نظامی« عنصر داستانی طرح یا پیرنگ را در منظومه خسرو و شیرین نظامی و بیژن و منیژه شاهنامه فردوسی بررسی وتحلیل نمودهاند.

مظفّری و دیگران - 1395 - در پژوهشی با عنوان »بررسی ساختاری - اسطورهای همای و همایون خواجوی کرمانی« کارکردها، ساختار و ژرف ساختهای اساطیری داستان همای و همایون را بررسی کردهاند. در آثار زیر نیز به صورت پراکنده مطالبی مرتبط با موضوع تحقیق آمده است:

-1 مجموعه مقالات کنگره بزرگداشت خواجوی کرمانی

-2 صورخیال در شعر فارسی از شفیعی کدکنی

-3 درآمدی بر اندیشه و هنر فردوسی از سعید حمیدیان

-4تجلّی عرفان در داستانهای شاخص شاهنامه از ماندانا هاشمی

-5از رنگ گل تا رنج خار از قدمعلی سرامی.

امّا هیچ کدام از تحقیقات مذکور عنصرشخصیّت را در این دو اثر با رویکرد تطبیقی و مقایسهای، بررسی نکردهاند که این پژوهش از این حیث تازه و بکر است.

نتایج تحقیق حاکی از این است که فردوسی شخصیّتهای داستان »بیژن و منیژه« را به روش غیر مستقیم پردازش کرده؛ بر خصلتهای باطنی آنها تأکید میکند؛ به گونهای که جامعیّت آنها را بیان میکند و شخصیّتها با زوایایی اخلاقی و انسانی به گونه ای واقعی تر و ملموس تر در داستان حضور می یابند؛ چنان که بسیاری از جنبههای شخصیّت پیران ویسه، مانند عقل، فرزانگی، دانایی، عاقبت اندیشی، دلسوزی، مصلحت اندیشی و... از گفتارش آشکار می گردد امّا خواجوی کرمانی برای شخصیّتپردازی از روش مستقیم - توصیف شخصیّت - و نیز غیرمستقیم - شناساندن شخصیّت در گفتار و کردار - به یک میزان بهره می جوید؛ به گونهای که گاهی در شخصیّتپردازی مستقیم، صفات بیرونی و ظاهری را بیش ازخصلت های درونی توصیف میکند؛ چنانکه در شخصیّت پردازی همایون، زیبایی ظاهری او را بیش از خصلتهای درونش شرح و توصیفکرده است.
 
.2 بحث اصلی
.1-2   بیژن و همای

بیژن فرزند گیوگودرز و بانو گشب، دخت رستم است؛ یعنی نوه رستم و گودرز می باشد. »چهره شیردل و همیشه جوری است که از فرط تهوّر کمتر، حزم و احتیاط در او راه دارد او بی درنگ آمادگی خود را برای کشتن گرازان ابراز می کند» و با آن که پدر و خویشان دیگر، وی را برای انجام این کار مناسب تشخیص نمی دهند، بر عزم خویش استوار می ماند و »سرانجام همین منش عجول و خودنما او را تا ژرفای چاه گرگساران می برد

چون بیژن علیرغم توان رزمی، جوانی خام و بی تجربه است و گرگین که از بدنامی خویش ترسیده است، برای فریب وی به توصیف جشن گاه منیژه می پردازد و او را به آوردن زیبارویانی از توران و محبوب شدن نزد پادشاه ایران - کیخسرو - ترغیب میکند:

به بیژن چنین گفت کای پهلوان   //  به دل کارزار و خرد را روان
یکی جشنگاهست از ایدر نه دور    //   به دو روزه راه اندر آید به تور
همه بیشه و باغ و آب روان    //   یکی جایگاه از در پهلوان
پری چهره بینی همی دشت و کوه    //  به شادی نشسته به هر سو گروه
منیژه کجا دخت افراسیاب    //   درخشان کند باغ چون آفتاب

بیژن جوان به امید نامجویی و کامیابی بر اساس سرشت جوانی عمل میکند و به دمدمه گرگین کینهساز و نیرنگباز روانه توران زمین میگردد و به دام عشق منیژه دختر افراسیاب گرفتار میآید:

چو گرگین چنین گفت، بیژن جوان  //  بجنبیدش آن گوهر پهلوان
گهی نام جست اندرین گاه کام  //  جوان هم جوانوار برداشت گام
برفتند هر دو به راه دراز  //  یکی آز پیشه، یکی کینه ساز ===

همای فرزند منوشنگ قرطاس، شاهزادهای ایرانی، نازپرورده و متنعّم که زیباترین، قوی ترین و داناترین فرد در میان همسالانش میباشد:    

- زیبایی همای:    
چنان داستان شد به مه پیکری  //  که آمد ز مهرش قمر مشتری
ببرد آب سرچشمه آفتاب  //  شد آب حیات از لب لعلش آب

- قدرت همای:    
درین شش رواقی سرای سپنج  //  چو بگذاشت از زندگانی سه پنج
چنان شد که گر بر گشودی کمین //   شه چرخ را در ربودی ز زین
به میدان چو در تاختی ژنده پیل  //  فلک باز ماندی ازو هفت میل - همان: - 27

- دانایی و دانش همای:    
ملک چن به آموزگارش سپرد  //  ز دانشوران گوی دانش ببرد
چنان گشت در اندکی روزگار  //  که حاجت نبودش به آموزگار
ز اقلیدس و نحو و طب و نجوم  //  چنان شد که شد داستان در علوم

همای در عنفوان جوانی چون نقش زیبای همایون دختر فغفور چین را در خواب میبیند، عشقی برقآسا و ناگهانی بر دلش مینشیند و مدهوش میگردد:

یکی نیلگون دیبه زرنگار    //   کشیده برو پیکری چون نگار ...
که نقشی برین گونه از کفر و دین  //  نبینی مگر دخت فغفور چین

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید