بخشی از مقاله

چکیده
این پژوهش به روش تاریخی و با استفاده از منابع معتبر کتابخانهای، از تولّد تا شهادت سیاوش و پیامدهای آن را مورد بررسی قرار داده است. هدف از این پژوهش اثبات جایگاه برحق سیاوش نماد پاکی و مظلومیت استسیاوش. پسرِ کیکاووس، یکی از شاهزادگان دلاور و پاکدامن شاهنامه است که پس از مرگ مادر فرشته خوی خویش هفت سال بدون سرپرستی پدر و محروم از مهر مادری نزد خاندان زال و زیرنظر جهانپهلوان رستم پرورش یافت. او برخورداری از منشهای پهلوانی که از تهمتن آموخته بود به نزد پدر بازگشت، تا آموزههای خویش را در خدمت شاه و میهن بکار گیردامّا. با ابراز عشقامّاندری خود -سودابه- اسیر نیرنگ بازیهای زنانه وی شد.

سودابه، مسیر زندگی او را دگرگون کرد و او را ناخواسته به قتلگاه کشانید. فردوسی در شاهنامه، از میان سیصد زن که نام میبرد، تنها شخصیّت سودابه را منفی و درخور سرزنش معرّفی میکند زیرا در این داستان، سیاوش شاهزاده ایرانی قربانی عشق ناپسند و خواهشهای درونی سودابه امّاهورانی میگردد و فردوسی او را عامل این فاجعه جانگذار میداند. پژمردن سیاوش و روییدن کیخسرو اساسیترین نمود مرگ ورستاخیز و تابع الگوی خزان و بهار اساطیری اساسیترین نمود مرگ ایزدگونه این شهید و سبز شدن خونسیاوش در رُستن گیاه پرِ سیاوشان است. از خون سیاوش گیاهی جاودانه میروید؛ در واقع سیاوشانی میرویند تا جهان را از ناپاکیها و نادرستیها پاکسازی کنند.

کلمات کلیدی: فردوسی، شاهنامه، سودابه، سیاوش، کیخسرو

1مقدّمه.

به نام خداوند جان و خرد

شاهنامه حکیم فردوسی، حماسه ملّی ایران، اندیشههای انسانی را با ظرفیّتهای تصویری زبان فارسی گزارش کرده است. این کتاب ارجمند، نمایشگاه آرزوها و آرمانهای ملّت ایران در راه سرافرازی و ارتقاء فرهنگی است؛ از یک سو آنچه را بایدها و نبایدها را نشان میدهد و از جانبی دیگر ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی، آیینی و قومی ایران پیش از اسلام را پیش روی خواننده میگذارد.استاد فرزانه توسفلسفه، حیات ملّت ایران را به خوبی میدانسته است. وی با برخورداری از پشتوانه غنی فرهنگی، کاخ بلند شعر فارسی را به گونهای بنیان نهاده که طرح او در این ساز و کار فرهنگی، پاسداری از زبان فارسی و نظم داستانهای کهن باشد.
پس افکندم از نظم کاخی بلند                                 که از باد و باران نیابد گزند
بسی رنج بردم در این سال سی                         عجم زنده کردم بدین پارسی

بدون تردید داستان سیاوش یکی از جذّابترین و رقّتانگیزترین داستانهای شاهنامه است. سیاوش شاهزادهای پریزاده است که مطابق با فرهنگ اساطیری، پری ایزد بانوی باروری و مورد ستایش میباشد پس سیاوش نه تنها از جانب پدرش کیکاووس - پادشاه ایران - بلکه به مناسبت موقعیّت خاصّ مادرش که پری - فرشته - است نیز شایسته احترام میباشد. ستایش پرستشگونه بسیاری پهلوانان و بزرگان و پوشیدگان شبستان نیز از این منظر است.مخصوصاً ستایش سودابه شاهبانوی ایران:

سیاوش چو از پیش پرده برفت                                 فرود آمد از تخت سودابه تفت
بیامد خرامّان و بردش نماز                                       ه بَر در گرفتش زمانی دراز
همی چشم و رویش ببوسید دیر                                نیامد ز دیدار آن شاه، سیر  - فردوسی، - 17 :1379

یکی از ویژگیهای اسطورهای سیاوشزیباییِ، بیش از اندازه و به تعبیری زیبایی اوزیباتر از حُسن یوسف بود که او را مرکز رویدادهای عاشقانه قرار میداد، شیفتگی سودابه که هفت سال وی را تا مرز پرستش دوست میداشت هم از جهت خداگونگی و هم از نظر زیبایی ظاهری و منشهای باطنی بودامّا. سیاوش از جنس دیگر بود و به دلیل فرشته سانی عشقهای زمینی را درک نمیکرد و سوزوگداز عاشقانه سودابه برای او جز هوسرانی و هرزه درایی مفهومی نداشت. به قول حافظ شیرازی:
فرشته عشق نداند که چیست قصّه مخوان                     بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز - حافظ، - 288 : 1383

پزوهشگران و شاهنامه پژوهان از جمله استاد کزازی بر این باورند که: »حماسه، زاییده اسطوره است و اسطوره همانند مادری است که حماسه را میزاید، میپرورد و میگستراند. »حماسه« یک فرهنگ است و بنیادی که حماسه را میسازد در حقیقت »ستیزناسازها« است یعنی همیشه در حماسه یک پارادوکس یا به زبان منطقی، تناقض وجود دارد.« - کزازی، - 2 :1368 مبالغه و اغراق در متون حماسی نقش اساسی دارد. انتقامجویی و زن نیزدو، عنصر محرّک در حماسهاند.که این دو زمینه در داستان سیاوش بسیار اثرگذار بود. به همین دلیل یک زن اگرچه پتیارهامّا عاشق، موجب تراژدی مرگ سیاوش گردید و ایران و ایرانی را در سوگ آن شاهزاده پریزاده بیگناه نشانید.

.2 حماسه

علّت» اصلی و محور اساسی حماسه ملّی ایران، جنگهای طولانی و تقریباً پایان ناپذیر ایران و توران است. دو حادثه آتش این جنگهای خان و مان سوز را دامن زد که یکی کشته شدن ایرج فرزند فریدون و فرمانروای ایران به دست برادرانش سلم و تور و دیگری که موجب پدید آمدن بزرگترین پیکارهای ایران و توران شد، کشته شدن شاهزاده فرشته خوی و بیگناه ایران، سیاووش، به فرمان افراسیاب و براثر سخنچینی و حسد بردن گرسیوَز برادر افراسیاب بود« - محجوب، . - 223 : 1378

.1-2 ویژگیهای حماسه

»حماسه بر آمده و برشکافته از اسطوره است و اسطوره چونان مامی است که حماسه را درامّادن خویش میپرورد. در حماسه، یکی از بنیادهای اسطوره که ستیزناسازهاست میگسترد و میپرورد؛ بدینسان، زمینه آفرینشی تازه را فراهم می آورد که آن را حماسه می خوانیم. از آنجا که خاستگاه حماسه، اسطوره است، حماسه را در سرشت و ساختار از اسطوره جدایی نیست. پس، برای شناختِ ادب حماسی به ناچار می باید با اسطوره آشنا شد و جهان راز آمیز اسطوره را شناخت - کزّازی،. - 2:1379 «»حماسه« یک فرهنگ است و بنیادی که حماسه را میسازد در حقیقت »ستیزناسازها« است یعنی همیشه در حماسه یک پارادوکس یا به زبان منطقی، تناقض وجود دارد.در حماسه چهار زمینه اصلی وجود دارد که عبارتند از: -1 داستانی -2 قهرمانی 3 -ملّی -4 خرق عادت حماسه مدّتها بلکه قرنها پس از حوادثی که روی داده است تدوین شده یا به نظم در آمده است.در حماسه همه چیز، انسانها و حیوانات غیر عادی است.مکان و زمان در شاهنامه - حماسه - با مکان و زمان ملموس قابل تطبیق نیست.حماسه معمولاً منشهای نیکو، خصلتهای زیبای انسانی، اتّحاد ملّی و دشمن ستیزی را بیان میکند.

.3 اسطوره

اسطوره نقل کننده سرگذشتی قدسی و مینوی است، راوی واقعهایست که در زمان اوّلین، زمان شگرف بدایت همه چیز، رخ داده است. به بیانی دیگر اسطوره حکایت میکند که چگونه به برکت کارهای نمایان و برجسته موجودات مافوق طبیعی، پا به عرصه وجود نهاده است. بنابر این اسطوره همیشه متضمّن یک »آفرینش« است، یعنی میگوید چگونه چیزی پدید آمده، موجود شده، و هستی خود را آغاز کرده است.اسطوره« بافتی منسجم از روایات سنّتی و مقدّسی است که در جوامع ابتدایی بشر باور و اعتقاد محسوب میشده است. اسطوره های هر ملتی حاوی سنّتهایی درباره خلق هستی، خدایان، انسان و خویشکاری ایشان است« - شکیبی، . - 3 :1378وحدت بنیادی مرگ و زندگی در اندیشه انسان پیش از تاریخ، صورتی اسطوره ای پیدا کرد که به نوعی کهن الگوی ایجاد »ایزد نباتی« در تمدّنهای مختلف در طول تاریخ گردید. بر اساس این دیدگاه که زمانی باوری استوار بوده است، خدای بارور کننده میمیرد؛امّا پس از سیر تحولّاتی که الزامّا اسطورهای است در هنگام بهار دوباره به طبیعت بازمی گردد« - بهار، . - 398 :1378

.4 ویژگیهای داستان در شاهنامه

»انسان کهن همواره پیوندی عضوی با مجموعه جهان آفرینش داشته است. از این رو تاریخ او و سنوات و سوانح عمرش بر مبنای دگرگونیها و گردشهای کیهانی اندازهگیری میشده، و به عبارت دیگر، گاه شماری او منطبق با زمان کیفی بودهاست، و نه زمان کمّی، و در این مورد نیز همان اصلی که تحت عنوان قُرب و بُعد نسبت به الگوهای ثابت، حق و باطل و خیر و شر گفتیم صادق است. بنابر این، هایینسبتکه برای زمان در عصر اساطیری شاهنامه ذکر شده سروکار با حقایق دارد، نه واقعیّات؛ مثلاً اگر طول سلطنت ضحّاک هزار سال گفته شده، نقش این عدد در درجه نخست رساندن نسبت استقرار بیدادوشرّ در ظرف سه هزاره کیهانی است، همچنان که در هزاره اوّل غلبه با خیر بوده است؛ و اگر در هزاره سوم نسبتهای عمر شاهان کوتاهتر میشود، این امر نمادی از آمیزش نیکی و بدی و نبرد اورمزد واهریمن است« - حمیدیان، . - 28 :1372

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید