بخشی از مقاله
چکیده
تحلیل گفتمان یکی از شاخههای نوپای زبانشناسی غرب است که متون ادبی و کلام را تحلیل و بررسی میکند و معانی پنهان شده را برای مخاطب آشکار میکند. رویکرد زبان شناختی نقشگرای »مایکل هلیدی« متن را در سه ساختار اندیشگانی، متنی و بینافردی مورد مطالعه و بررسی قرار میدهد و باعث درک بیشتر مخاطب از متن میشود. قرآن کلام وحی است و بسیار بلیغ و دارای ظرایف بسیاری است که برای فهم معانی فوق بشری آن باید کوشش فراوان داشت.
در این مقاله سعی بر این است که با توجه به نگرهی سیستمینقشی هلیدی، با رسم جدول و بررسی فرآیندهای موجود در سوره نامبرده و واژگان موجود در آیات، انسجام، تحرّک،ویاییپ و قطعیّت کلام به کار رفته در سورهی تین مشخص شود و معانی ضمنی آن آشکار شود و به فهم عمیق مخاطب از آیات کمک کند و با این نگره مشخص خواهد شد که خداوند در انتخاب واژگان بسیار ظریف و هوشیارانه برخورد کرده است و این باعث انسجام و تأثیر عمیق معانی در مخاطب شده است.
مقدمه:
تحلیل گفتمان یا سخن کاوی نخستین بار توسط زلیگ هریس، زبانشناس آمریکایی، در سال 1951م. مطرح شده است؛ یکی از حوزههای علم زبانشناسی نوین غرب است که به تجزیه و تفسیر متن ادبی و کلام میپردازد و معنای متن را برای خواننده و مخاطب آشکار میسازد.
قرآن کلام وحی و بسیار بلیغ است و دریایی از معانی فوق بشری و آسمانی است و درک معنای آن برای انسان با نگاهی سطحی و زودگذر امکانپذیر نیست. فهم و درک صحیح قرآن بر هر مسلمانی که حقیقت آیین خویش را میجوید و معارف ژرف آن را میکاود و اینکه میخواهد بداند در برابر پروردگار خویش چه وظایفی بر عهده دارد واجب است؛ بنابراین وی باید بکوشد با استفاده از شیوههای مختلف که مناسب این کلام الهی باشد معانی پوشیده در لایههای مختلف ابهام را کشف و استخراج کند و به قطرهی معرفتی درمیان دریای ژرف معرفت دست یابد.
زبان وسیلهی بیان افکار و احساسات است و تنها وسیلهای است که جهان اندیشه و درون انسان را با جهان بیرون مرتبط میکند
مایکل هلیدی زبان را که آن را وسیلهی انتقال معنا توصیف میکند، در سه ساختار متنی، بینافردی و اندیشگانی مورد بررسی قرار میدهد و به بافت موقعیتی و فرهنگی در تحلیل متن بسیار توجه نشان میدهد.
هدف این مقاله این است که با روش توصیفی تحلیلی و با به کارگیری نگرهی زبانشناختی سیستمی نقشی هلیدی، »سورهی مبارکهی تین« را به هشت بند تقسیم نماید و هر بند را با رسم جدول و بررسی فرآیندهای به کار رفته در آیات و تحلیل دقیق واژگان در سه ساختار متنی، اندیشگانی و بینافردی توصیف و تحلیل کند و بیان کند که:
1 - آیا این سوره دارای انسجام درونی است؟
2 - فرآیندهای به کار رفته در این آیات چه پیامی را به مخاطب القا میکند؟
- 3 آیا بافت موقعیتی و فرهنگی ما را در درک بهتر معنای ضمنی یاری میرساند؟
- 4 علت کوتاه بودن آیات چیست؟
5 - قطعیت کلام خداوند در آیات از چه چیزی سرچشمه میگیرد؟
این پژوهش مشخص خواهد ساخت که نگرههای نوین زبانشناختی گامی دیگر در تفسیر و تأویل هر چه بهتر قرآن برمیدارد و باعث ادراک بهتر مضامین میشود. در کشف معانی قرآن و پیبردن به مقاصد خداوند از دیرباز تاکنون تلاشهای بسیاری صورت گرفته است، گاه در تفاسیر بسیاری که همگی آنها را به خوبی میشناسیم، و گاه در بحثهای بلاغی و نحوی در چارچوبهای زبانشناسی قدیمی کوشیدهاند تا آیات مبارکه را تفسیر و تاویل کنند و فهم آنها را بر عقلها آسان سازند؛ اما در این پژوهش تلاش میشود با استفاده از نگرش زبانشناسی نقشگرا به تفسیر و تاویل سوره تین پرداخته شود و بیان شود که این نگرش با اندک تفاوتی به همان معانی خواهد رسید که پیشینیان از طرق قدیمی آنها را دریافتهاند و در خدمت ما گذاشتهاند و این مسئله افتخاری است که بنا بر گفتهی شفیعی کدکنی نصیب ما ایرانیان شده است که جرجانی سالها قبل به این نتایج دست یافته است.
در مورد سورهی تین هیچگونه بررسی و تحلیلی صورت نگرفته است و همین مسئله ما را بر آن داشت که پژوهشی در این مورد صورت گیرد.
تحلیل گفتمان و رویکرد نقشگرا:
گفتمان که در مقابل discourse نهاده شده، مفهومی است میانرشتهای که در بسیاری از رشتههای علوم اجتماعی چون زبانشناسی، فلسفه، نقد ادبی، علوم سیاسی، جامعه شناسی، مردمشناسی و غیره کاربرد دارد و شمول حوزهی کاربرد گفتمان سبب دشواری درک و فهم عمیق آن شده است
گفتمان قطعهای از زبان با معناست که اجزای آن با هم در ارتباط اند و محصول ارتباط و تعامل مباشران گفتگو در بافت اجتماعی فرهنگی است
زبان وسیلهی ارتباط بین افراد جامعه و ابزاری برای بیان افکار و احساسات و پل ارتباطی دنیای درون انسان و جهان بیرون وی است که افراد جامعه را به هم پیوند میدهد و در نتیجه یک واحد اجتماعی پدید میآورد
با نگاهی به جوامع انسانی به روشنی میتوان به این حقیقت راه برد که زبان در تمامی ساحتهای زندگی آدمی نفوذ کرده است به طوری که بسیاری از نهادها و مناسبات جامعه در چارچوب زبان پدید آمدهاند. برداشت ما از آنچه به قلمرو واقعیت تعلق دارد در زبان مورد استفادهمان نهفته است. مفهوم و معانیای که برای خود ساختهایم تجارب ما را از جهان خارج ارائه میکنند و از آنجا که زبان نهادی اجتماعی است، در واقع باز نمودی اجتماعی از جهان را رمزگذاری میکند. هر جامعه فرهنگ مادی و معنوی خاص خود را داراست و در چارچوب همین فرهنگ، مفاهیم مورد نظرش را میآفریند و سیستم همبستهای از امکانات و ویژهی هر نظام اجتماعی را پدید میآورد.اعضای جامعه به هنگام ارتباط، مفاهیمی را از میان امکانات زبانی خویش برمیگزینند و ساختاری زبانی را برای بیان معنای مورد نیازشان خلق میکنند و زبان میان خود و بافت ارتباط برقرار میکند تا به تناسب بافتی که زبان در آن جاریست متنآفرینی کند. متن پدیدهای است که میتواند نظام زبانی و نظام محیطی یا بافت را به هم پیوند دهد
تحلیل گفتمان یکی ازحوزه های نوین زبانشناسی است که کار بررسی و تجزیه زبان در متن را به عهده دارد و به رمزگشایی متون میپردازد و معانی پنهان از دیدهها را کشف میکند و لذت مطالعه ی آن را دو چندان میکند و هنر خالق اثر را به نمایش میگذارد. تحلیل گفتمان را مطالعهی کاربرد زبان با توجه به عوامل موثر بافتی میدانند
رویکرد نقشگرای هلیدی ما را در رسیدن به این هدف یاری میرساند و پدیدههای زبانی را با ارجاع به این مفهوم که زبان نقشی در نظام اجتماعی دارد، توصیف میکند.
زبانشناسی نقشگرا از جهات بسیاری مناسب مطالعات ادبیاست؛ از جمله، یکی از این جهت که زبانشناسی نقشگرا به جنبههای خاص و ممتاز و وابسته به متن هر جمله نیز عنایت خاص دارد، که فی المثل، فلان جمله با متنی که در آن به کار رفته تناسب دارد. دیگر از این جهت که زبانشناسی نقشگرا، به دلیل همین حساسیتی که به ویژگیهای خاص جمله و به تناسب آن با محیط پیرامونش نشان میدهد، خواه یا ناخواه به وجود ساختی بزرگتر از ساخت جمله نیز قائل است و آن ساخت متن است. بدیهی است که وجود ساخت وسیعتر و فراگیرتر متن، خود فضای بازتری را در اختیار ما میگذارد تا اثر ادبی در چارچوب آن مورد تجزیه، تحلیل و نقد قرار گیرد.
سومین چیزی که به جهت آن، زبانشناسی نقشگرا مناسب مطالعات ادبی میشود این است که این نوع خاص از زبانشناسی گذشته از دو لایهی ساختاری جمله و متن، لایهی ساختاری سومی هم دارد که از آن به نام گفتمان یاد میکنیم. ساخت گفتمان از رهگذر متن، به عنوان ساختی کلا ًزبانی با بافت موقعیت به عنوان ساختی کاملا غیر زبانی حاصل میشود. پیدا است که وجود ساخت گفتمان سبب میشود که بتوان اثر ادبی را در بافت موقعیت تاریخی، جغرافیایی،اجتماعی و ادبی آن قرار دهیم و آن را در سنجش با کل سرمایه های فرهنگی، ادبی یک زبان ارزشیابی کنیم
خداوند متعال نیز در قرآن کریم برای سخن گفتن با بندگانش از زبان استفاده کرده و با آنها به گفتگو نشسته است. قرآن کلامی الهی دارای فصاحت و بلاغت بینظیری است که برای درک آن امروزه سعی میشود از رویکردهای نوین زبانشناسی بهره ببرند و جانهای تشنهی معارف ژرف کلام خداوند را تاحدودی سیراب کنند؛ چرا که قرآن همچون دریایی است که هیچگاه نمیتوان قطع به یقین پی به اعماق آن برد.