بخشی از مقاله

چکیده

کمال الدّین اسماعیل شاعر عهد مغول که به خلّاق" المعانی" شهرت دارد، از شاعرانی است که در انواع قالبهای شعری طبع آزمایی کرده استجایگاه. خاص این شاعر، تفحّص بیشتر در باب او را میطلبد.تخلّص«»کمال الدّین یکی از این دست مطالب است که در باب آن مقاله پیش روی نوشته شد. همانگونه که در این مقاله ارائه میشود، تا کنون تخلص کمال الدّین به درستی تبیین نگردیده یا به نادرست بیان شده است؛ ولی با استقرای تام در دیوان او، حداقل دو تخلص»داعی« و »رهی« را میتوان یافت که در منابع و مراجع بدانها اشارهای نشده است. هر چنداحتمال ورود اشعار دیگر شاعراندر دیوان چاپی کمال الدّین را نیز نمی بایست نادیده دانست که نیاز به پژوهشی دیگر را میطلبد.

.1مقدمه

قرن هفتم جایگاه خاصی در تاریخ زبان فارسی دارد. چه از سویی، شعر ونثر به اوج و کمال نزدیک و از جهتی دیگر با حملهویرانگر مغول، دورهافول ادب و ادبیّات آغاز میشود. شعر وشاعری درزبان فارسی جایگاه والا و ویژه ای داردپژوهش. ومطالعه درباب ادب و ادبیّات، در مواردی غیر ضرور وتکرار مکررات به نظر میرسد. در این راستا، گاه نکاتی به ذهن متبادر میشود که ابتدا در زمرهبدیهیّات تصوّر میشود و گمان میرود که تمام و کمال به آن پرداخته شده است، ولی پس از مراجعه به منابع و مراجع، با شگفتی دریافت میشود که در آن مورد خلایی وجود دارد. بیان و ارائه این دست مطالب، مقدمات خاصی را میطلبد. چه بدون ذکر این مقدمات، امکان شفافیّت و تبیین به درستی ممکن نیستتخلّص. کمال" الدّین اسماعیل" از این موارد است، بویژه تخلّص کمال الدّین در قصاید این شاعر.

.2ساختار قصیده

قصیده یکی از قالبهای رایج شعری زبان فارسی است و از آغاز شعرفارسی تا کنون شاعرانی دراین قالب اشعاری سرودهاند. هرچند شمیسا زوال آن را از قرن ششم میداند ولی قصیده سرایانی حتی در دوره معاصر نیز میتوان سراغ گرفت. قصیده ساختار ویژه ای دارد، این ساختار شامل مطلع، تشبیب، تخلّص»گریزگاه«، تنه و شریطه است

آنچه ازاین ساختار محذوف شده، آوردن نام شعری سراینده یا تخلّص است که از همان دوران کهن در قصاید ذکر میشد و اکثر قصیده پردازان در ابیات پسین یا آخرین بیت نام شعری خود را میآوردنددرباره. تخلّص، در بیان ساختار قصیده یا سخنی گفته نشده یا گذرا گفته شده استاما. تخلّص در قصیده نیز وجود داشته است و بعدها غزلدر هم همین سنّت رعایت و تخلّص در غزل را پدید میآوردرودکی،. تخلّص خود را در قصیدهای چنین ذکر میکنند:

مادر میرا بکرد باید قربان  //  بچّه او را گرفت و کرد به زندان    
رودکیا، برنورد مدح همه خلق  //  مدحت او گوی و مهر دولت بستان 

فرّخی نیز در قصیده اش میآورد:        
ای باد بهاری، خبر از یار چه داری  //  پیغام گل سرخ سوی باده کی آری    
ای فرّخی، این قصّه واین حال چه چیزاست //   پیش ملک شرق همی خواب گزاری

عشق نو و یار نو و نوروز و سرسال  //  فرخنده کناد ایزد بر میر من این حال    

ی فرّخی ار نام نکو خواهی جستن //   گرد در او گرد و جز آن خدمت مسکال    

کفر و ایمان را هم اندر تیرگی هم در صفا //  نیست دارالملک جزرخسار و زلف مصطفا    

آراست جهاندار دگر باره جهان را  //  چون خلد برین کرد زمین را و زمان را    

مجدود بدین حال تو نزدیک تری زانک  //  پیریت به نهمار فرستاده خزان را    

عت و احسان شاعر سنّت همنام توست  //  باد زاحسان تو زاین سنّت سنایی را سنا

سنایی نیز در قصاید خود آوردن تخلّص را رعایت میکردالبته. سنایی دو تخلّص داشت که هر دو در دیوان وی به کار رفته است:

بعضی از شاعران، ارایهتمام اجزای ساختار قصیده را رعایت نمی کردند، مثلاً ناصرخسرو، شاعر صاحب سبک، در قصاید خود اکثراً تشبیب نمی آورد ولی اینشاعر نیز تخلّص را اغلب رعایت کرده است:

انوری، شاعرقصیده سرایی که قصاید غیرمدحی نیز دارد، ذکر تخلّص را در پایان قصیده رعایت میکرده است:

آب چشمم گشت پر خون زآتش هجران یار  //  هست باد سرد من بر خاک ازآن کافور بار

ری از آب مهرو آتش مدحت کند  //  درج دُرﱢنظم را چون باد بر خاکت نثار

ی به همّت برتر از چرخ اثیر  //  وز بزرگی دین یزدان را نصیر

انوری بی خردگیها میکند  //  تو بزرگی کن برو خرده مگیر

خاقانی، دیگر شاعر قصیده سرا نیز در قصاید خود تخلّص میآورد:

طفلی هنوز بستهگهواره فنا   // مرد آن زمان شوی که شوی از همه جدا

ای هستها ز هستی ذات تو عاریت   // خاقانی از عطای تو هست آیت ثنا

زین بیش آبروی نریزم برای نان  //  آتش دهم به روح طبیعی به جای نان

خاقانیا، هوان و هوا هم طویله اند //   تا نشکنند قدر تو بشکن هوای نان

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید