بخشی از مقاله

چکیده

با توجه به ماهیت بینارشته ای معماری و هم چنین رویکردهای میان رشته ای که در دهه های اخیر به شدت مورد توجه پژوهش های فرهنگی قرار گرفته ،در این مقاله، سعی در بازخوانی مولفه های هنر رمانتیسم در ادبیات، موسیقی و معماری خواهیم داشت؛ سپس مولفه های شناسایی شده را با معماری دوره ی پهلوی تطبیق خواهیم داد. با توجه به نبودن مرزهای روشن میان مولفه های رمانتیسم در هنرهای مورد بررسی - ادبیات ، معماری، موسیقی - ، توجه به مجموعه ای از مناسبات میان متنی در بازخوانش معماری دوره ی پهلوی ، با دیسیپلین های هنرهای دیگر ضروری به نظر می رسد.

سوال اصلی تحقیق، چگونگی تطابق مولفه های سبک رمانتیسم در ادبیات رمانتیک ، موسیقی رمانتیک و معماری رمانتیک با معماری دوره ی پهلوی است؟روش تحقیق، تحلیلی- تطبیقی با استناد به اسناد کتابخانه ای می باشد. فرضیه ی تحقیق بر این باور است که با توجه به میزان تطابق مولفه های سبک رمانتیک با معماری دوره ی پهلوی، معماری این دوران را می توان نوعی معماری رمانتیک ایرانی تلقی نمود.

.1 مقدمه

رمانتیسم، جزئی اساسی از فرهنگ و هنر مدرن است که تا امروز ادامه پیدا کرده است. در برخی از منابع، سخن از »رمانتیسم متناوبی« می شود که هر از چندگاهی به راه های گوناگون، همچنان خود را در تاریخ معاصر آشکار می سازد. مکاتب هنری چون سمبولیسم، ارگانیک، سورئالیسم و اکسپرسیونیسم آلمان - با بذل توجهش به جوانی، روستا نشینی و برنامه های ناسیونالیستی- و جنبش های اجتماعی بزرگی چون حفظ محیط زیست، بوم گرایی و گروه های ضد اتمی را در سال های اخیر می توان به شدت وامدار نهضت رمانتیک دانست.

با توجه به اینکه این نهضت دارای شاخه های متعددی است، نمی توان تعریفی قطعی و روشن از سبکی واحد با عنوان معماری رمانتیک ارائه داد. دیوید اسمیت کاپن* برای معماری رمانتیک سه جنبه ی اصلی قائل شده و این سه جنبه را با قوه ی درونی انسان مرتبط دیده است؛ یعنی»خیال«، »احساس« و »اراده« که در این مقاله با تاکید بر منطق گفت و گویی میان هنر ها در راستای فهم بهتر هنر رمانتیک، و به طور اخص معماری رمانتیک بر اساس این دسته بندی - کاپن - ، به مقایسه ی تطبیقی میان ،ادبیات ، موسیقی و معماری خواهیم پرداخت. فرضیه ی تحقیق بر این باور است که با شناسایی مولفه های رمانتیسم در دیسیپلین موجود در ادبیات معاصر ایران و موسیقی و بازخوانی مجدد این مولفه ها در دیسیپلین معماری ، می توان به برداشتی صحیح تر و جامع تر از معماری رمانتیک ایران دست یافت.

این مقاله در پی پاسخ به این سوالات است: چگونگی بروز مولفه های رمانتیسم در ادبیات مدرن و پست مدرن ایران؟ چگونگی بروز مولفه های رمانتیسم در موسیقی مدرن، پست مدرن و موسیقی رمانتیک ؟ و چگونگی بازخوانی این مولفه ها - شناسایی شده در دیسیپلین های هنر ادبیات و موسیقی - در معماری دوره ی پهلوی است؟ روش تحقیق در این مقاله بنیادی- کاربردی و با توجه به تحلیل و تطابق مولفه های رمانتیسم در سه هنر ادبیات، موسیقی و معماری، تحلیلی -تطبیقی و مبتنی بر اسناد کتابخانه ای می باشد.

نمودار شماره :1 مدل تحقیق

بینا معماری*، بینا متنی، بینا متنی افقی، بینا متنی عمودی:

معنای اصلی بینامتنیت در هم آمیختن، یا در هم بافتن است، و در این حوزه و به طور ساده ناظر به شکل یافتن هر مفهوم از مولفه های متنی متعدد است - رحیمی اتانی، سمیرا و پناهی ، سیامک: . - 114 : 1395 اصطلاح بینامتنیت برای نخستین بار در اواخر دهه ی شصت، در آثار ژولیا کریستوا در بررسی اندیشه های میخائیل باختین، به ویژه در بحث از »تخیل گفت و گویی« او مطرح شد. ،البته بینا متنیت منحصر به ادبیات نبود، بلکه همه ی حوزه های هنری از جمله سینما، نقاشی ، این مقاله نخستین بار در سمپوزیوم تئوری معماری معاصر ، به تاریخ 25 نوامبر 2013، در موسسه ی معماری کالیفرنیای جنوبی - سای آرک- ارائه شده است،و توسط اعضای مدعو پانل داوری شامل: تاد گنون، دورا اپستین چونز، جونا روئن، آمیت وولف، بنجامین ×فارنزوورث و استفانو پاساری تقدیر شده است.

جفری کیپنس* در گفتگو با پیتر آیزنمن، در شماره ی 28 نشریه ی »لاگ« از »بینا معماری« به عنوان شکلی از واژه ی »بینامتنی« حرف می زند؛ از خوانش یک اثر معماری در ارتباط با اثر دیگر و نیاز به وجود مجموعه ای از مناسبات میان متنی در معماری. از دهه ی 1960 رویکردهای میان رشته ای به شکلی گسترده در پژوهش های فرهنگی مورد توجه قرار گرفته اند؛ رویکردهایی که در دوران گذار از ساختارگرایی به پسا ساختارگرایی شکل گرفته اند. در طول این دوران گذار ، ژولیا کریستوا ایده ی خود، بینامتنی را بسط داد.

او ایده های میخائیل باختین ، در حوزه ی اجتماعی زبان را با موضوع سوسور** ، در مورد ویژگی های سیستمی زبان ، ترکیب کرد. کریستوا کار خود را بر اساس »منطق گفت و گویی« باختین پایه ریزی کرد. از مهمترین آثار او »تخیل گفت و گویی« است. او منطق گفت و گویی در ادبیات را در برابر منطق تک گویی قرار می دهد. منطق گفت و گویی عنوان می کند که روابط همیشگی میان یک متن و متنی دیگر وجود دارند. خوانش یک فرآورده در یک دیسیپلین و در ارتباط با فرآورده ای از یک دیسیپلین دیگر.

این روابط به تاویل و ساخت معنا کمک می کنند. این بحث گاه چنان پیش رفته است که عنوان کرده چیزی به عنوان اثر وجود ندارد، بلکه تنها روابط میان آثار وجود دارند. اگر ویژگی های شکلی میان دو اثر مورد توجه قرار بگیرند، می توان درجات مختلفی از شباهت میان دو اثر تشخیص داد. به این صورت ، وضعیت های گوناگونی از بینا معماریت میان دو اثر وجود خواهند داشت که از کپی برداری تا اصالت قرار خواهند گرفت.پژوهشگر رسانه ی استرالیایی جان فیسک*** میان آنچه که خود بینا متنی افقی و بینامتنی عمودی می نامد تمایز قائل می شود. بینامتنی افقی بر روابطی که در یک سطح وجود دارند دلالت می کند.

به عبارت دیگر، بر روابطی که میان دو یا چند اثر در یک نظام نشانه شناسانه وجود دارند؛ میان دو کتاب. بینا متنی عمودی بر روابطی که در دو نظام نشانه شناسانه ی مختلف برقرارند دلالت دارد؛ برای مثال میان یک فیلم و کتاب. با در نظر داشتن تعریف بینا متنی، می توان تلاش کرد به ارائه ی تعریفی از بینا معماری پرداخت. بینا معماری به این معناست که آثار معماری آثاری منفرد نیستند و در ارتباط با آثار دیگر هویت پیدا می کنند. هر اثر معماری در شبکه ای از آثار معماری تعریف می شود و با آن ها در گفت و گویی همیشگی قرار دارد

در جدول شماره یک با توجه به مفهوم بینامتنیت که مفهوم بینامعماریت در محتوا و ساختار وامدار آن است ، برای روشن تر گشتن رویکرد مورد نظر مقاله در مقوله ی بینا معماری به تطبیق مولفه های ساختاری و محتوایی بینا معماری افقی و بینا معماری عمودی - مورد توجه در رویکرد مقاله - پرداخته ایم. در روند پژوهش برای درک بهتر سبک هنری حاکم بر این دوران سعی در باز خوانی معماری آن، از طریق دیسیپلین های ×حاکم بر ادبیات رمانتیک، موسیقی رمانتیک و معماری رمانتیک کرده ایم.    

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید