بخشی از مقاله
چکیده
امروزه و در سطح جهان، تربیت مانند سایر عرصهای پیشرفت، با دو الگو مواجه است؛ نخست، الگوی عمومی و غیردینی و دوّم، الگوی دینی. الگوی عمومی تربیت، در آموزش جنبههای مختلف تربیتی، مانند علمی، فناوری، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، معنوی و زیستی، خود را متعهد به دین ندانسته، بلکه گاه مخالف آن میداند. اساس این الگو بر این باور است که دین امری فردی، ارادی، دلبخواهی و سلیقهای است، نه امری اجتماعی و اداری؛ به این معنا که بتواند متکفل اداره دنیای مردم نیز بشود.
دین، مراد مردم است، نه مدیر آنها. اما اسلام مسیر دیگری را پیش رو میگذارد؛ راهی که در جامعیت و عقلمداری این دین، ریشه دارد. دین اسلام بر خلاف ادیان دیگر، تحقّق حقیقی تربیت دینی را در گرو تربیت عقلانی، علمی، سیاسی و اجتماعی میداند. اسلام، دیندار خردمند و متدین متفکر میخواهد. رسم چنین مسیری از جانب این دین، به معنای عرضه الگوی متمایزی از الگوی دینی به نام الگوی اسلامی بوده، که قالب هیچ یک از الگوهای رایج جهان بر قامت آن اندازه نیست. دین اجتماعی، دین سیاسی و دین عقلانی، القابیاند که هیچ دینی غیر از اسلام جرأت و جسارت ادعای آنها را نمیکند.
مقدمه
طرح عقلانیت در مباحث تربیتی غرب، از این جهت اهمیت مییابد که به ارتباط دو مقوله اندیشه و دین، به ویژه دین مسیحیت، برخورد میکند و هم از جهت ارتباط ارزشآموزی با خردورزی. دیدگاههایی که دینورزی را در تضاد با عقلانیت و اندیشهورزی می بینند، منشأ بسیاری از شبهات و پرسشهاییاند که در این زمینه مطرح شده، بر همین اساس امروزه عناوینی چون القا،تفکر عقلانی، تفکر انتقادی و خلاقیت به عنوان موضوعات مهم در بحثهای تربیتی، نظر پژوهشگران را به خود جلب کرده است.
در فضای تربیتی حاکم بر غرب، بلکه جهان، معمولاً هرگاه از آموزش ارزش، بهویژه ارزشهای دینی سخن به میان میآید، حمله تفکرات لیبرالیستی با حربه عقلانیت و دفاع از حقوق متربیان و دانشآموزان پیشبینی میشود؛ چه در نظر ایشان آموزشِ ارزش نوعی القا، تلقین، تحمیل عقیده، شستشوی مغزی، تعطیلی عقل و مانع رشد ارزشهای عقلانی، خلاقیت و قدرت تفکر انتقادی متربی بوده، این نوع برخورد، با روح تعلیم و تربیت و آزادی انسان همخوانی ندارد!
پیشگامان دیدگاه خودشکوفایی ارزشها و طرفداران تفکر انتقادی، بهطور خاص در این زمینه و بهویژه پیرامون نقش عقلانیت در تربیت، بس قلم فرسایی کرده اند
بسترسازی تاریخی نهادهای دینی، به خصوص کلیسا و تأیید قولی و عملی این رویکرد، موجب تبدیل آن به الگوی رایج تربیت عقلانی و تبدیل تربیت عقلانی به مفهومی متضاد با تربیت دینی شده است.
الگوهای دینی در مقابل الگوهای سکولار عمومی که جانب عقل را میگیرند، جانب دین را گرفته، ساحتهای دیگر تربیتی را در درجه بعدی اهمیت قرار میدهند. تربیت عقلانی در الگوهای دینی، تا زمانی رواست که برای تربیت دینی خطری نداشته باشد. ادیان غیراسلام، در بالق چالش رابطه عقلانیت و شریعت و دین و دنیا پاسخ حلّی نداشته، با برچیدن دامن دین از جنبههای دنیوی، به جدایی آن دو از هم رضایت میدهند. در چنین فضایی که طرفین دعوای عقل و دین با تقسیم سهم، به مصالحه روی آورده، عملاً هر دو رویکردی سکولار را در پیش گرفتهاند.
اسلام مسیر دیگری را پیش رو میگذارد؛ راهی که در جامعیت و عقل مداری این دین، ریشه دارد. دین اسلام بر خلاف ادیان دیگر، تحقّق حقیقی تربیت دینی را در گرو تربیت عقلانی، علمی، سیاسی و اجتماعی میداند. اسلام، دیندار خردمند و متدین متفکر میخواهد. رسم چنین مسیری از جانب این دین، به معنای عرضه الگوی متمایزی از الگوی دینی به نام الگوی اسلامی بوده، که قالب هیچیک از الگوهای رایج جهان بر قامت آن اندازه نیست. دین اجتماعی، دین سیاسی و دین عقلانی، القابیاند که هیچ دینی غیر از اسلام جرأت و جسارت ادعای آنها را نمیکند.
مفهومشناسی »عقلانیت« و »تفکر«
بازشناسی مفهوم عقل در اسلام از غیر آن، مهمترین نقش را در تعریف تربیت عقلانی بر اساس الگوی اسلامی ایفا می کند. مفهوم عقل از حیث معقول و مدرَک آن به سه دسته تقسیم میشود:
1. عقلانیت بنیادین: که شناخت فلسفه زندگی و تنظیم رابطه انسان با جهان و خدای متعال را عهدهدار است؛
2. عقلانیت ارزشها: که معماری نظام ارزشی و اخلاقی و تنظیم مناسبات هنجاری انسان را برعهده دارد؛
3. عقلانیت ابزاری: که مهندسی، اندازهگیری، پیشبینی و تنظیم محاسبات معیشتی انسان برای نیل به رفاه مادی، شکوفایی
اقتصادی و آبادی دنیوی را برعهده میگیرد؛ - ر.ک.رحیم پور ازغندی - قسم اول و آخر در اصطلاح رایج فلسفه اسلامی، »عقل نظری« و قسم میانی »عقل عملی« نامیده می شود.
عقل نظری اصطلاح فلسفی دیگری نیز دارد؛ در این اصطلاح، عقل نظری محل ادراک همه مفاهیم و مُدرَکات ذهنی فوق و عقل عملی مصدر اراده و ادراکات قلبی است.سرّ وجود دو اصطلاح برای عقل نظری و عملی در فلسفه اسلامی، ارائه دو تعریف از آنها توسط حکماست. عدهای این تقسیم را ناظر به مدرَکات عقل و عدهای دیگر، ناظر به خود عقل دانستهاند. تقسیم اول به لحاظ معقول بوده و پدیدآورنده حکمت نظری و درک بود و نبود أشیا و حکمت عملی یا درک باید و نباید، خیر و شر و سود و زیان اشیاست
در اصطلاح حکمایی چون ابنسینا و تابعین ایشان، - رازقی و نراقی: فصل ششم - هر دو قسم یادشده در تعریف گروه اول، عقل نظری یا قوه عالمه و مُدرکه نامیده شده، عقل عملی به معنای قوه عامله و مصدر افعال به کار رفته است.
ریشه این دو اصطﻻح در فلسفه، کاربردهای نقلی مختلفی است که در روایات شریفه برای عقل وجود دارد
در لسان روایات شریفه، گاه عقل به معنای معقول و نتیجه ادراکات عقلی، یعنی علم به کار رفته و گاه به معنای قوه مدرکه، عاقله و مبدأ ادراکات. روایات معنای نخست، متناسب با تربیت علمی بوده و روایات معنای دوم، منطبق بر دو اصطلاح فلسفی مذکور و مناسب برای تربیت عقلانی است.
واژگان تعقّل و تفکر گرچه مترادف نیستند، اما مرتبطاند. امام کاظم - ع - می فرمایند : برای هر چیز نشانهای است و نشانه عقل، تفکر است .
طبق این معنا، تعقّل بدون تفکّر محقق نمیشود، اما عکس آن صادق نیست؛ یعنی تفکر ممکن است تخیلی، توهّمی و غیرتعقّلی باشد. خلاق و انتقادیبودن از صفات تفکّر است، ولی به دلیل تلازم تفکر با تعقّل، به نظر میرسد اتصاف عقلانیت نیز به این دو صفت صحیح است
البته بین خلاقیت و نوآوری فرق است. خلاقیت، مهارت آفرینندگی است، ولی نوآوری، اختراع و تولید علم است؛ خلاقیت، فرایند است و نوآوری، فراورده. در واقع تفکر خلاق، زمینهای ذهنی برای تحقق عینی و عملی نوآوری است.
تلازم تعقل و تفکر، دریچههای متعددی از مباحث روانشناسی ذهن، فکر و إدراک را، به روی تربیت عقل نظری باز خواهد نمود
سوی دیگر، تلازم عقل و قلب و تعقّل و تعهّد، موجب تلازم مفاهیم مربوط به ساحت اندیشه با مفاهیم مربوط به ساحت انگیزه می شود.بسترسازی تربیت عقلانی برای سایر انواع تربیت از نتایج تلازم تعقل با فعّالیتهای ذهنی و تعهّدات و التزامات قلبی است. به این ترتیب، تربیت عقلانی با سایر ساحتهای تربیتی، ارتباطی طولی خواهد داشت؛ زیرا همه ساحت ها دارای مؤلّفههای بینشی، گرایشی و انگیزشی هستند.
تعامل اندیشه و انگیزه در عالم مفاهیم، موجب صدق مفهوم عقل بر ذهن و قلب شده و تعامل آن دو در عالم مصادیق، موجب ظهور حقیقتی روحانی میشود. نوری دانستن عقل در روایات، ناشی از همین تعامل پربرکت است. روشن است که عناصری چون قدرت و مشیت، مربوط به عقل عملیاند نه نظری و همه اینها بر روی هم، عقل ملکوتی را می سازند . علم و نور نیز گرچه در عقل نظری معنای روشنی دارند ولی به قرینه وحدت سیاق در همین روایت و کاربردهای نقلی در آیات و روایات دیگر، مربوط به عقل عملی نیز هستند.
مفهوم شناسی تربیت عقلانی
برای تعریف تربیت عقلانی، علاوه بر شناخت مفردات، توجه به خصوصیات ترکیبی آن نیز اهمّیت بهسزایی دارد. یک خصوصیت مهم در ترکیب مفهوم تربیت و عقلانیت، تفاوت تربیت عقلانی با آموزش علوم عقلی است. تربیت عقلانی بیش و پیش از آن که به معنای آموزش منطق، فلسفه و ریاضی باشد، بر پرورش قدرت عقلی دلالت دارد. پرورش قوای عقلی با آموزشهای فنّی و حرفهای، یادگیری فنون عملی و هنری، انتقال مهارت های زندگی فردی و اجتماعی و آموزشهای شغلی و اقتصادی نیز امکانپذیر است.