بخشی از مقاله
چکیده:
اقتصاددانان و سیاست مداران و برنامه ریزان اجتماعی و تربیتی، آموزش و پرورش را به عنوان رمز و کلید توسعه و تغییر اجتماعی پذیرفته و در این زمینه دلائل زیادی را مطرح می کنند. از جمله اینکه گفته می شود آموزش و پرورش برای کشورهای توسعه نیافته عامل نهایی برای نوسازی و صنعتی شدن است و با توجه به این مسئله ارائه آموزش و پرورش عمومی برای همه افراد یک جامعه به عنوان هدف عمده برنامه ریزان توسعه مطرح می شود.
امروزه از آموزش و پرورش به عنوان معیاری در جهت ارزیابی و اندازه گیری پیشرفت و توسعه جوامع استفاده می شود. جامعه ای که از نظر نیروی انسانی متخصص فقیر باشد، سایر امکانات مادی نمی تواند کمک زیادی به توسعه جامعه بنماید. آموزش و پرورش بستری بسیار گسترده و تاثیرگذار در زمینه های توسعه و تحول است به گونه ای که هر نوع تغییر و توسعه ای باید از این بستر استفاده بهینه نماید. لذا آموزش بر سایر ابعاد توسعه نیز تاثیر می گذارد. همین امر نشان می دهد که اگر قرار است کشوری توسعه پیدا کند باید بخش عمده ای از منابع خود را به امر آموزش اختصاص دهد.
در این تحقیق ضمن تعریف مفاهیم تعلیم و تربیت به تمایز مفهومی این دو واژه پرداخته شد و در ادامه ضمن بیان اهداف کلان تعلیم و تربیت به بیان روش های تربیت عقلانی و مزایای رویکرد عقلانی در تربیت دینی پرداخته شده است.
تعریف مفهومی تعلیم وتربیت:
تعلیم، »پرورش نیروی فکری و بعد عقلانی انسان« و به تعبیر دیگر، »فراهم آوردن زمینه برای رشد و شکوفایی استعدادهای ذهنی انسان« است و نیز گفته شده است: تعلیم، »ایجاد خلاقیت و ابتکار در فکر و نیروی اندیشه انسان« است.
تربیت عبارت است از »رشد دادن یک پدیده از راه برطرف ساختن موانع و فراهم کردن زمینه رشد و شکوفایی استعداد ها و به فعلیت رساندن قوای نهفته در آن.
تعریف تعلیم وتربیت:
فرایندی تعالی جویانه، تعاملی، تدریجی، یکپارچه ومبتنی بر نظام معیار اسلامی که به منظور هدایت افراد جامعه به سوی آمادگی برای تحقق آگاهانه و اختیاری مراتب حیات طیبه در همه ابعاد، زمینههای مناسب تکوین و تعالی پیوسته هویت ایشان را در راستای شکلگیری و پیشرفت جامعه صالح اسلامی فراهم میآورد.2 بر پایه تعریفی که از تعلیم و تربیت آمده است، اگر تعلیم و تربیت از منظر مفهومی با یکدیگر سنجش و ارزیابی شود، دستکم دو نکته را به روشنی در مییابیم:
تمایز مفهومی تربیت و تعلیم:
مفهوم تربیت از چند ساحت، فراخ تر و گسترده تر از مفهوم تعلیم است: نخست اینکه تربیت به انسان اختصاص ندارد. درباره هر موجودی که قابلیت و ظرفیت های پویا و رشدیاب داشته باشد - اعم از گیاهان، جانداران، حیوان ها و انسان ها - ، تربیت صادق است. دیگر اینکه تربیت هرگاه در مورد انسان به کار رود، بارور ساختن و به فعلیت نشاندن تمامی امکان های بالقوه و نیروهای نهفته در تمام سویهها و ابعاد وجودی وی را شامل میشود و عبارت است از: »کوشش و تلاش برای فعلیت بخشیدن کلیه قابلیتها، موهبتهای جسمانی و روانی عقلی و عاطفی انسان در بعد فردی و اجتماعی.«
گونه های تربیت:
تربیت آنگاه که نسبت به انسان لحاظ شود، به پیروی از ساحت های مختلف وجودی و نیروها و استعدادهای گوناگون انسان، به گونه های مختلفی همچون تربیت عقلانی، اخلاقی، دینی، عاطفی، روانی، اجتماعی، جسمانی و بدنی تقسیم می شود و تربیت علمی - عقلانی و ذهنی - تنها یکی از زیر شاخه های تربیت است. از همین رو است که میتوان و باید گفت هر تعلیم و آموزش، نوعی تربیت است، لکن هر تربیتی، آموزش و تعلیم نیست. دیدگاه قرآن کریم بر این اساس است که از یک سو تعلیم و تربیت را دو حوزه و فرآیند قابل تفکیک و بازشناسی از یکدیگر میداند، اما از سوی دیگر بر آن است که آن دو در بسیاری از موارد همنشیناند.
.1 گسست ماهوی تعلیم و تربیت:
مهم ترین خاستگاه و ریشه جدا انگاری تعلیم و تربیت از منظر قرآن را می توان در دوگانگی هویت و چیستی آن دو سراغ گرفت. رهیافت به این دوگانگی از چند راه میسر است:
الف - دوگانگی مفاهیم تربیتی و تعلیمی در قرآن
قرآن کریم برای بیان واقعیتی به نام آموزش و نیز واقعیت دیگری به نام تربیت، دو عنوان و واژه مستقل برگزیده و به کار بسته است؛ زیرا از دانش طلبی و دانشآموزی، همواره با واژه »تعلیم«، »تعلم« و مشتقات آن و از تربیت کردن، گاه با واژه »رب« و گاه با واژه »تزکیه« و سایر مشتقات آن یاد کرده است. بدین معنا که هر جا مقصود، تربیت تمامی ابعاد و نیروهای انسانی، در دو بعد مادی و معنوی، جسمی و روحی، بوده است، قرآن کریم واژه »رب« را به کار بسته است؛ مانند آن موارد که سخن از تربیت الهی، تربیت پدر و مادر و یا تربیت فرمانروایان امور و یا مالک و صاحب چیزی در میان است.
اما در آن موارد که مراد و مقصود، تربیت و شکوفا ساختن نیروهای معنوی انسان هاست، از واژه »تزکیه« سود جسته است؛ مانند تربیت پیامبران الهی و کارکرد تربیتی معارف قرآن و کتاب های آسمانی، و یا موارد خود تربیتی انسان، به معنای تصمیم و اراده وی بر پاک سازی جان از رذایل و ناپاکیها. هر چند واژههای قرآنی دیگری چون رشد، هدایت، شفاء، تقوا، تهذیب، انبات، صنع، اصلاح، تطهیر و... را نیز می توان به نوعی ناظر بر تربیت مورد نظر قرآن محسوب داشت، اما هیچ یک به پیمانه تزکیه، ناظر و متمرکز بر روی تربیت دلخواه قرآن، به مفهوم فراهم سازی بستر و زمینه رشد و شکوفایی کششها و گرایشهای مثبت معنوی و متعالی انسانی نیست.
از جمله ادلهای که برای اثبات جایگاه محوری تزکیه در میان سایر مفاهیم تربیتی قرآن میتوان برشمرد، دو چیز است: اول آنکه: از تأمل در واژههای تربیتی و آیاتی که سیمای انسان رشد یافته و تکامل یافته از جنبه استعداد و نیروهای معنوی را ترسیم می کند، به این رهیافت نایل می آییم که سایر واژه هایی که در ادبیات قرآنی حامل بار تربیتی هستند، چهره متربی در حال شدن و روندگی در مسیر کمال یابی و تربیت پذیری را تصویر می کنند، حال آنکه دست یافتن به مقام تزکیه، ترسیم کننده سیمای انسان باریافته به قله کمال و ستیغ تربیت یافتگی است؛
»هر کس نفس خود را پاک و تزکیه و تربیت کرده است، رستگار شد. و آن کس که نفس خود را با معصیت و گناه آلوده ساخت، نومید و محروم گشته است.«
»و هر کس به تزکیه و پاکی خویش بپردازد، نتیجه آن به خودش باز میگردد.«
دلیل دیگر آن است که فرآیند رسالت پیامبران و مهم ترین کار ویژه آنان در قرآن، تعلیم و تزکیه آدمیان معرفی شده است؛
»خداوند بر مؤمنان منت نهاد =]نعمت بزرگی بخشید[ هنگامی که در میان آنها پیامبری از خود ایشان برانگیخت که آیات او را بر آنها میخواند و آنها را پاک میکند و کتاب و حکمت میآموزد.«